حسن رضایی هفتادر؛ محمد قاسمی شوب؛ صفر نصیریان
چکیده
امروزه بحث قلمرو دین، از مباحث مهم در دنیای اسلام است. سید احمدخان هندی، اولین متفکری است که در تحدید قلمرو قرآن و سنّت بهعنوان دو منبع مهم دین سخن گفته است. دیدگاههایی که وی دراینباره ارائه کرده است، در چهار محور بررسی و ارزیابی میشود: سید احمدخان آیاتی از قرآن را که حاکی از قوانین دنیوی است، به معنایی مادی تأویل میکند؛ بر اساس ...
بیشتر
امروزه بحث قلمرو دین، از مباحث مهم در دنیای اسلام است. سید احمدخان هندی، اولین متفکری است که در تحدید قلمرو قرآن و سنّت بهعنوان دو منبع مهم دین سخن گفته است. دیدگاههایی که وی دراینباره ارائه کرده است، در چهار محور بررسی و ارزیابی میشود: سید احمدخان آیاتی از قرآن را که حاکی از قوانین دنیوی است، به معنایی مادی تأویل میکند؛ بر اساس دیدگاه وی، سنت، روحِ پیام الهی و تفسیر آن بهشمار میآید که ازاینجهت شبیه کتب مقدس است. به اعتقاد سید احمد خان، سنت بهطور عمده با معیار عقل سنجیده میشود؛ ازنظر وی، مسائل اخروی تنها حوزه وحی سنت است. مهمترین نقدهایی که بر دیدگاههای وی وارد است، عبارتاند از: عقل و تجربه انسان در شناخت همه راههای معرفت، محدودیت دارد؛ ازاینرو، تابع قرار دادن قوانین حاکم بر زندگی دنیوی انسان در ابعاد اجتماعی -سیاسی، از قوانین مطرح در علوم تجربی، خطاست. تشبیه وحی سنت به وحی کتب مقدس، درحالیکه تفاوتهای مهمی بین این دو است، وجهی ندارد. تفسیر بودن جزئیات وحی سنّت، ناشی از دیدگاه سید احمدخان درباره ماهیت وحی و جنبه بشری دادن به آن است. قلمرو وحی سنّت، مسائل مهم اجتماعی -سیاسی را نیز در برمیگیرد.
محمد شعبانپور
چکیده
در میان علوم لازم برای دانش فقه، سنّت و احادیث اهل بیت(ع)مهمترین منبع و علوم مورد نیاز بعداز قرآن کریم و به عنوان یکی از پایههای ضروری اجتهاد به شمار میآید.با توجّه به نقش عمدة آن در فقه، مقالة پیش رو درصدد است تا با تکیه بر سنّت و احادیث موجود و مطالعة دانش فقه به کارکردهای سنّت در این دانش دست یابد. بدین منظور، ضمن تبیین برخی از ...
بیشتر
در میان علوم لازم برای دانش فقه، سنّت و احادیث اهل بیت(ع)مهمترین منبع و علوم مورد نیاز بعداز قرآن کریم و به عنوان یکی از پایههای ضروری اجتهاد به شمار میآید.با توجّه به نقش عمدة آن در فقه، مقالة پیش رو درصدد است تا با تکیه بر سنّت و احادیث موجود و مطالعة دانش فقه به کارکردهای سنّت در این دانش دست یابد. بدین منظور، ضمن تبیین برخی از مبادی تصوّری و تصدیقی دانش فقه، تحقیق و تتبّع خود را در دو حوزة فقه و فقها به عنوان کاربران و کارشناسان مسائل فقهی و به تبع آن، در اصول فقه به عنوان مسائل فقهی غیرمنصوص متمرکز کردیم و کارکرد سنّت در هر یک از حوزهها را مورد بررسی قرار دادیم و در پایان، این نتیجه به دست آمد که سنّت و حدیث در حوزة فقها توانست نظام مرجعیّت فقهی شیعه را پایهگذاری و تثبیت کند و در حوزة فقه و مسائل فقهی منصوص، کاملاً نقش اثباتی و اعانتی ایفا نماید، ولی این نقش در حوزة اصول فقه و مسائل فقهی غیرمنصوص، متقابل بوده است؛ یعنی گاه اعانتی و گاهی استعانتی بوده است.
سیّد ابوالقاسم نقیبی
چکیده
خلقت احسن، اختیار، علم، عقل، فطرت، غایت بودن انسان برای آفریدهها، خلافت از جملة مفاهیم فراحقوقی هستند که ما را به شناسایی انسان به عنوان تجلّیبخش همة صفات و اسماء الهی رهنمون میشوند و از عناصر و مؤلّفههای کرامت آدمی به شمار میآیند. ریشة اصلی طرح مسألة کرامت انسان در تعالیم اخلاقی و حقوقی اسلام را در خود قرآن کریم باید جستجو ...
بیشتر
خلقت احسن، اختیار، علم، عقل، فطرت، غایت بودن انسان برای آفریدهها، خلافت از جملة مفاهیم فراحقوقی هستند که ما را به شناسایی انسان به عنوان تجلّیبخش همة صفات و اسماء الهی رهنمون میشوند و از عناصر و مؤلّفههای کرامت آدمی به شمار میآیند. ریشة اصلی طرح مسألة کرامت انسان در تعالیم اخلاقی و حقوقی اسلام را در خود قرآن کریم باید جستجو کرد؛ زیرا قرآن کریم بذر اصل کرامت انسان را در گزارة «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ...» کاشت. تعلیمات اخلاقی اسلام سرشار از آموزههایی است که با امعان نظر در آنها میتوان به اصل کرامت به عنوان زیربنای قواعد اخلاقی اسلام دست یافت. آموزههایی که بر خودشناسی، خودسازی، پاکیزگی و طهارت روح و رفتار تأکید دارد و متضمّن بایدها و نبایدهایی است که التزام به آنها به پاسداشت کرامت انسانی در هر فرد میانجامد. برخی دیدگاهها و سیرة عملی معصومین، علیهمالسّلام، بر شناسایی کرامت انسان، بِمَا هُوَ انسان دلالت دارد. اطلاق روایات متضمّن حُسْن خُلْق نسبت به همة آدمیان، مدارا با مردم، محبّت و دوستی با آنها حاکی از کرامت ذاتی انسان است. علاوه بر آموزههای اخلاقی، بسیاری از آموزههای حقوقی اسلام نیز بر رعایت حقوق دیگران در مناسبات اجتماعی برای اکرام و تکریم آنها دلالت دارند. لذا کرامت انسان را میتوان از مقاصد شریعت به شمار آورد.
بهروز یدالله پور
چکیده
یکی از مباحث بنیادین در روش تفسیر قرآن به قرآن این است که این روش بر دولت رفیع آیات بنا شده و تلاش مفسّر در این روش تفسیری آن است تا آیات قرآن را از درون قرآن مجید و با تکیه بر آیات دیگر تفسیر نمایند و بر این اساس، برخی از مفسّران مدّعی بینیازی به هرآنچه غیر قرآن است و «قرآن بسندگی» یا «بسندگیِ متن» در تفسیر قرآن شدهاند ...
بیشتر
یکی از مباحث بنیادین در روش تفسیر قرآن به قرآن این است که این روش بر دولت رفیع آیات بنا شده و تلاش مفسّر در این روش تفسیری آن است تا آیات قرآن را از درون قرآن مجید و با تکیه بر آیات دیگر تفسیر نمایند و بر این اساس، برخی از مفسّران مدّعی بینیازی به هرآنچه غیر قرآن است و «قرآن بسندگی» یا «بسندگیِ متن» در تفسیر قرآن شدهاند و با چنین پنداری، برخی با حمله به تمامی روایات مجعول و غیر مطمئن خواندن این مجموعهی بزرگ، سنّت را از میدان تفسیر راندهاند. رویکرد مفسّران روش تفسیر قرآن به قرآن نسبت به ارزش سنّت و روایات معصومان (علیهم السّلام) در عرصه-ی تفسیر یکسان نیست، اگرچه در روش تفسیری مشترک هستند، امّا رویکرد آنان به ارزش روایات صحیح می-تواند چگونگی تعامل آنان با روایات را رقم زند که با مطالعه و پژوهش در آثار تفسیری مفسّران معاصر این نکته بخوبی قابل مشاهده است. تلاش این نوشتار آن است تا با معرّفی روش تفسیر قرآن به قرآن، جایگاه روایات را در این روش تفسیری و رویکرد مفسّران قرآن به قرآن بدان را ژرفکاوی نماید و اینکه آیا مفسّران در تفاسیر خود بدین روش از روایات بهره جستهاند یا خیر؟ که به این نکتهی مهم دست یافته است که بسیاری از مفسّران این روش، از روایات در تفاسیر خود بهره جستهاند و جایگاه روایات در نگاه آنان متفاوت است؛ یعنی برخی تنها به عنوان شاهد صحّت تفسیر خویش بدان استناد کردهاند و برخی هم هیچ اقبالی بدان نداشتهاند
سید محسن میری
چکیده
معرفت و بهطور خاص باور و اعتقاد آدمی، یکی از مهمترین ارکان در تعیین هویّت انسان و شکلگیری فرد و اجتماع است که از دیرباز مورد توجّه و پژوهشهای فراوانی از دیدگاههای مختلف بوده است. یقیناً باورهای انسانی همانند سایر پدیدههای دیگر، همانگونه که در برخی از امور تأثیرگذار است، از عوامل و علل معرفتی و غیر معرفتی نیز اثر میپذیرد. ...
بیشتر
معرفت و بهطور خاص باور و اعتقاد آدمی، یکی از مهمترین ارکان در تعیین هویّت انسان و شکلگیری فرد و اجتماع است که از دیرباز مورد توجّه و پژوهشهای فراوانی از دیدگاههای مختلف بوده است. یقیناً باورهای انسانی همانند سایر پدیدههای دیگر، همانگونه که در برخی از امور تأثیرگذار است، از عوامل و علل معرفتی و غیر معرفتی نیز اثر میپذیرد. قرآن کریم، این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری معرفت را با همهی ابعاد آن مورد توجّه قرار داده است و ضمن بیان فرایندها و روندهای این تعامل، هنجارها و بایستههای این تعامل را برای دستیابی انسان به سعادت و کمال بیان فرمودهاست. این مقاله ضمن بیان نکاتمقدّماتی، سنّت گذشتگان را بهعنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر باور از دیدگاه قرآن کریم بررسی میکند. اهمیّت این دست از مباحث، از آنروست که یکی از راههای اسلامیسازی علوم، طرّاحی نظریهای سامانمند و جامع دربارهی هنجارهای باور براساس قرآن کریم و سنّت پیامبر (ص) و اهل بیت (علیهمالسّلام) است
محمد صدقی
چکیده
یکی از مسائل که در اسلام اهمیّت ویژهای دارد، بررسی تاریخ حدیث از این نظر است که نهی از کتابت حدیث به چه دلیل و هدفی انجام گرفت؟ آیا رسول خدا (ص) کتابت حدیث را نهی فرموده بود؟ و اگر آن حضرت منع نموده بود، چرا عدّهی چشمگیری از صحابه حدیث نبوی را مینوشتند؟ برعکس اگرآن حضرت (ص) منع نفرموده بود، چه عواملی موجب جلوگیری از کتابت حدیث شد و ...
بیشتر
یکی از مسائل که در اسلام اهمیّت ویژهای دارد، بررسی تاریخ حدیث از این نظر است که نهی از کتابت حدیث به چه دلیل و هدفی انجام گرفت؟ آیا رسول خدا (ص) کتابت حدیث را نهی فرموده بود؟ و اگر آن حضرت منع نموده بود، چرا عدّهی چشمگیری از صحابه حدیث نبوی را مینوشتند؟ برعکس اگرآن حضرت (ص) منع نفرموده بود، چه عواملی موجب جلوگیری از کتابت حدیث شد و هدف از آن چه بوده است؟ نویسندهی این مقاله بدیننتیجه رسیده است که ادّعای نهی از کتابت حدیث از سوی رسول خدا (ص)، نمیتواند درست باشد، بلکه به نظر میرسد که رأی درست در این مورد آن است که نهی از کتابت حدیث نبـوی، بعد از رحلت آن حضرت (ص) و از سـوی دستگاه حاکم وقت، بهویژه از سوی خلیفهی دوم و هدف از این کار تقویت پایههای حکومت نـوپا بوده است. از اینرو، بهرغم اشارهی صحابه بر نوشتن سنّت نبوی، به مردم اجازه داده نشد حدیـث را جز آن احادیثی که دستگاه تأیید میکرد، بنویسند و با کتابت حدیث، آثار صحیح نبوی، سالم بهدست مسلمین برسد که در نتیجهی این ممنوعیّت، بسیاری از احادیث نبـوی در اینباره متروک شد یا مغفول ماند و مردم از سنّت نبوی بهویژه آن احادیث که مربوط به امر خلافت بود، ناآگاه ماندند و بدینترتیب از خالیشدن پشتوانهی فکری و ایدئولوژیک حکومت جدید جلوگیری شد.