محمدحسین بیات
چکیده
مسألة امامت از دیرباز مطمح نظر متکلّمان و مفسّران نامدار اسلامی بوده است. فرقههای اسلامی در هیچ یک از مسائل دینی به سان مسألة امامت اختلاف نظر نداشتهاند. علمای نامآور اسلامی، اوّلاً به دو فرقۀ بزرگ شیعه و اهل سنّت تقسیم شدند که جمیع فرقههای شیعه در تعیین امام، قائل به نصّ شدند، لیکن همۀ فرقههای اهل سنّت قائل به بیعت و اجماع ...
بیشتر
مسألة امامت از دیرباز مطمح نظر متکلّمان و مفسّران نامدار اسلامی بوده است. فرقههای اسلامی در هیچ یک از مسائل دینی به سان مسألة امامت اختلاف نظر نداشتهاند. علمای نامآور اسلامی، اوّلاً به دو فرقۀ بزرگ شیعه و اهل سنّت تقسیم شدند که جمیع فرقههای شیعه در تعیین امام، قائل به نصّ شدند، لیکن همۀ فرقههای اهل سنّت قائل به بیعت و اجماع اهل حلّ و عقد در این باب گشتند. فرقههای شیعه نیز در امر تعیین امام، از برخی جهات متشتّت گشتند. برخی قائل به نصّ خفیّ و برخی دیگر به عدم عصمت امام نظر دادند. در این میان، شیعۀ اثناعشری بر این باور است که وجود امام با قاعدۀ عقلی لطف اثبات میشود، چون امامت از ملحقات نبوّت است. به دنبال اثبات امام با این قاعدۀ عقلی، عصمت و منصوص بودن امام از جانب خدا و رسول را نیز با استناد به عقل و نقل اثبات میکنند. نویسندۀ مقاله در این جستار، برجستهترین براهین عقلی شیعۀ دوازده امامی را ذکر نموده، سپس با استناد به آیات و روایات، عصمت و منصوص بودن امام را به اثبات رسانیده است. نکتۀ قابل توجّه در باب امامت، آوردن براهین عقلی نو با نگاهی دیگر میباشد و نیز تکیه به کتاب الحجّة اصول کافی است، که دیگر نویسندگان به این دو نکته کمتوجّه بودهاند.
مجید معارف؛ حامد دژ آباد
چکیده
برخی از مفسّران و متکلّمان اهل سنّت کوشیدهاند برای آنچه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)رخ داد، مستندات قرآنی بیابند. یکی از این مستندات، آیة 69 از سورة نساء به انضمام آیة ششم و هفتم سورة حمد است که در نظر برخی از مفسّران اهل سنّت از جایگاه خاصّی در مبحث خلافت برخوردار است و یکی از مستندات و دلایل آنان برای اثبات خلافت ابوبکر میباشد. به نظر ...
بیشتر
برخی از مفسّران و متکلّمان اهل سنّت کوشیدهاند برای آنچه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)رخ داد، مستندات قرآنی بیابند. یکی از این مستندات، آیة 69 از سورة نساء به انضمام آیة ششم و هفتم سورة حمد است که در نظر برخی از مفسّران اهل سنّت از جایگاه خاصّی در مبحث خلافت برخوردار است و یکی از مستندات و دلایل آنان برای اثبات خلافت ابوبکر میباشد. به نظر میرسد که اختلاف در تعیین مصداق «صدّیق» که به دلیل روایات متعارض بهوجود آمده، زیربنای بسیاری از اختلافات مفسّران فریقین را پیرامون این آیه شکل داده است، بهطوریکه روشن شدن مصداق این تعبیر، بسیاری از این اختلاف اقوال را از بین میبرد. این نوشتار دلایل روایی فریقین را مورد بررسی سندی و دلالی قرار داده و معلوم میگرداند که روایات مورد ادّعای اهل سنّت مبنی بر صدّیق بودن ابوبکر ـ حتّی بر مبنای منابع رجالی خودشان ـ ضعیف و غیر قابل استناد است و در نتیجه، سخنان ایشان به هیچ روی ارزش علمی ندارد.