بهروز یدالله پور
چکیده
یکی از مباحث بنیادین در روش تفسیر قرآن به قرآن این است که این روش بر دولت رفیع آیات بنا شده و تلاش مفسّر در این روش تفسیری آن است تا آیات قرآن را از درون قرآن مجید و با تکیه بر آیات دیگر تفسیر نمایند و بر این اساس، برخی از مفسّران مدّعی بینیازی به هرآنچه غیر قرآن است و «قرآن بسندگی» یا «بسندگیِ متن» در تفسیر قرآن شدهاند ...
بیشتر
یکی از مباحث بنیادین در روش تفسیر قرآن به قرآن این است که این روش بر دولت رفیع آیات بنا شده و تلاش مفسّر در این روش تفسیری آن است تا آیات قرآن را از درون قرآن مجید و با تکیه بر آیات دیگر تفسیر نمایند و بر این اساس، برخی از مفسّران مدّعی بینیازی به هرآنچه غیر قرآن است و «قرآن بسندگی» یا «بسندگیِ متن» در تفسیر قرآن شدهاند و با چنین پنداری، برخی با حمله به تمامی روایات مجعول و غیر مطمئن خواندن این مجموعهی بزرگ، سنّت را از میدان تفسیر راندهاند. رویکرد مفسّران روش تفسیر قرآن به قرآن نسبت به ارزش سنّت و روایات معصومان (علیهم السّلام) در عرصه-ی تفسیر یکسان نیست، اگرچه در روش تفسیری مشترک هستند، امّا رویکرد آنان به ارزش روایات صحیح می-تواند چگونگی تعامل آنان با روایات را رقم زند که با مطالعه و پژوهش در آثار تفسیری مفسّران معاصر این نکته بخوبی قابل مشاهده است. تلاش این نوشتار آن است تا با معرّفی روش تفسیر قرآن به قرآن، جایگاه روایات را در این روش تفسیری و رویکرد مفسّران قرآن به قرآن بدان را ژرفکاوی نماید و اینکه آیا مفسّران در تفاسیر خود بدین روش از روایات بهره جستهاند یا خیر؟ که به این نکتهی مهم دست یافته است که بسیاری از مفسّران این روش، از روایات در تفاسیر خود بهره جستهاند و جایگاه روایات در نگاه آنان متفاوت است؛ یعنی برخی تنها به عنوان شاهد صحّت تفسیر خویش بدان استناد کردهاند و برخی هم هیچ اقبالی بدان نداشتهاند