Document Type : علمی- ترویجی
Authors
Abstract
Indignation is one of the most fundamental and pervasive emotions in human existence and an important role in maintaining of his position, self-respect and respect for him when he is threatened. Indignation leads individual’s power and energy toward the overcoming on the unjustified obstacles or correction. But if we don't manage indignation advisedly and ethically, it will turn to the behavioral and mental problem that destroys the intellectual, emotional and behavioral regulations of human. Therefore, what must be considered in the category of indignation are positive and negative forms identification and its management with intellectual and moral standards. This article seeks to explain the teachings of the Quran about recognition of the emotion of anger and its types and it provides management techniques of this pervasive and serious excitement. The Quran and following that, noble Hadiths, as the most complete version of human guidance, has clarified the concept of indignation with an overview to its subject and have provided the valuable ways, sometimes directly in the form of command and forbiddance, and sometimes indirectly in format of beautiful and wise stories in order to manage this psychological phenomenon, by mention to its types, the correct way to express and its degrees and its works.
Keywords
مقدّمه
خشم عبارت است از جوشیدن خون دل در جهت کینه و انتقام جستن (ر.ک؛ الغزّالی، بیتا، ج3: 93و راغب اصفهانی، 1412ق.، ج1: 608)، به سبب آنچه که مطابق میل نیست و آزاردهنده است (ثعالبی، 1418ق.، ج3: 78). خشم متّضاد خشنودی و بیشتر با میل هیجان به سوی پرخاشگری و تجاوز قابل شناسایی است (ابراهیم وآخرون، بیتا: 654). بنابراین، منشاء خشم، حفظ موقعیّت و رهایی از رنج، درد و خطر است. خشم هیجانی فراگیر و از پرشورترین هیجانها محسوب میشود. از دیدگاه تکاملی، کنشی نسبتاً آشکار در زمینة انرژیدهی شخص برای دفاع از خود است. خشم، قدرت، نیرو و احساس کنترل افراد را افزایش میدهد و آنان را نسبت به بیعدالتی دیگران حساس میکند. این مبارزه و احساس کنترل، به سمت غلبه کردن بر مانع ناموجّه یا اصلاح کردن آن هدایت مییابد و از دیدگاه تحوّلی، خشم تأمینکنندة بسیاری از واکنشها، از جمله سازماندهی، نظمبخشی فرایندهای روانشناختی و فیزیولوژیک مرتبط با دفاع از خود و تسلّط و همچنین تنظیم رفتارهای بینفردی و اجتماعی تلقّی میگردد. ولی اگر مدیریّت و کنترل نشود، خطرناکترین هیجانها خواهد بود، به طوریکه به سوی نابود کردن موانع جهت مییابد. تقریباً نیمی از خشمها فریاد کشیدن را شامل میشود و 10درصد رویدادهای خشم به پرخاشگری میانجامد و در این حالت، نابودی یا جراحت غیرضروری ایجاد میکند (ر.ک؛ ریو، 1387: 331 و خداپناهی، 1386: 250ـ248). بنابراین، میتوان گفت: خشم یک واکنش احساسی و ناآگاهانه است که در برخورد با تهدیدی واقعی یا خیالی به وجود میآید و انرژی و انگیزش لازم برای از میان برداشتن آن تهدید را ایجاد میکند، در این میان، هرچه تهدید بیشتر باشد، میزان برانگیختگی نیز بیشتر میشود و انگیزة از میان برداشتن آن افزایش مییابد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 54). علمای اخلاق نیز تعریفهایی از خشم ارائه دادهاند که در بیشتر موارد بر جنبة منفی آن تأکید شده است؛ ازجمله اینکه خشم عبارتست از: «حالت نفسانیّه که باعث حرکت روح حیوانی از داخل به جانب خارج، برای غلبه و انتقام میشود و هرگاه شدّت یابد، باعث حرکتی تند میشود که از آن حرکت، حرارتی مفرط حاصل، و از آن حرارت دود تیرهای برمیخیزد و دماغ و رگها را پُر میسازد و نور عقل را میپوشاند و اثر قوّة عاقله را ضعیف میکند. پند و اندرز در خشمگین اثر نمیکند، بلکه بر شدّت آن میافزاید» (نراقی، 1375: 237). هچنین ابنمسکویه میگوید: «غضب در حقیقت حرکت نفسانی است که بهواسطة آن جوششی در خون به منظور انتقام ایجاد میگردد. در این حال، آتش خشم شعله میکشد و عقل تحت تأثیر قرار میگیرد. انسان در چنین شرایطی به گفتة حکیمان، مانند غاری میگردد که در آن آتش افروخته باشد، دودی خفهکننده آن را پوشانده، و خاموش کردن آن میسّر نباشد» (موسوی خمینی(ره)، 1368: 113).
موضوع خشم با تعبیر قوّة غضبیّه همواره از مباحث اساسی مورد توجّه روانشناسان، فلاسفه و علمای اخلاق بوده است. توجّه صرف به جنبههای منفی بروز خارجی خشم، همچنین بیاعتنایی نسبت به کنترل و مدیریّت آن، خشم را به منفورترین هیجانها بدل ساخته است. در صورتی که اگر تحت مدیریّت و کنترل عقلانی قرار گیرد، از مواهب الهی تلقّی میگردد و تأثیر مستقیم در حفظ حیات و کرامت و عزّت نفس انسان خواهد داشت. قرآن و حدیث با دقّت نظر در هیجان خشم، ضمن مفهومسازی در این زمینه و بیان انواع خشم و اثرات هر یک، راهکارهای ارزشمندی در راستای مدیریّت خشم ارائه کردهاند.
1ـ معناشناسی خشم
خشم در متون اسلامی علاوه بر واژة «غضب» با واژههایی نظیر«غیظ»، «سخط» و «غلظت» نیز آمده است.
غیظ: شدّت غضب است و حرارتی است که انسان به سبب فوران خون در قلبش مییابد (راغب، 1412ق.، ج 1: 619). غیظ شدّت خشم و مرحلة شدید و بالای آن است (مکارم شیرازی، 1377، ج 3: 280 ): P... وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ: امّا هنگامى که تنها مىشوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه استO (آلعمران/119).
سخط: غضب شدیدی است که مقتضی عقوبت است (راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 403). و مقابل کلمة «رضا» قرار دارد (ابنمنظور، 1414ق.، ج 7: 312): Pذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ: این بهخاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم مىآورد، پیروى کردند و آنچه را موجب خشنودى اوست، ناپسند داشتند. از این رو، (خداوند) اعمال آنان را نابود کردO (محمّد/ 28).
غلظت: به معنی سختی و تندی است و در مقابل کلمة «رقّت: نرمی» قرار دارد (المصطفوی، 1360، ج 7: 250): Pیَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنّم است و چه سرنوشت بدى دارند!O (التّوبه/73).
بنابراین، میتوان گفت خشم یک حالت برانگیختگی روانی و فیزیولوژیک است که هنگام بروز مانع یا عامل تهدیدکنندة درونی یا بیرونی به وجود میآید و در واقع، از پیچیدهترین هیجانهای انسان است که پاسخی است به شکستها، ناکامیها و بدرفتاریها و مرکز آن قلب انسان است.
2ـ انواع خشم
با یک دید کلّی، میتوان خشم را در دو گونة مثبت (مناسب) و منفی (نامناسب) دستهبندی کرد:
1ـ2) خشم مثبت
این نوع خشم یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است تا او را از تباهی و نابودی صیانت کند و عواملی را که به سلامتی وی آسیب میرساند، از وی دفع نماید. خشمی که فرد هنگام بروز موانعی که او را از رسیدن به اهداف اساسی و نیل به کمال بازمیدارد، از خود نشان میدهد، خشمی پسندیده است و در برخی موارد، جنبة ضرورت و وجوب مییابد؛ زیرا وقتی که انسان خشمگین میشود، نیرویش برای انجام کارهای سخت عضلانی افزایش مییابد. این حالت هیجانی، تغییرات زیادی در بدن ایجاد میکند که از جملة آنها آزاد شدن هورمون آدرنالین است که بر کبد تأثیر میگذارد و موجب ترشّح موادّ قندی میشود و این عمل افزایش نیروی انسان را به دنبال دارد و آمادگی فرد را برای انجام فعّالیّتهای شدید دفاع از خود و غلبه بر مشکلات و موانع افزایش میدهد (کارلسون، 1380: 287)، به گونهای که اگر هیجان خشم در انسان وجود نداشت، اخلاق وی از اعتدال خارج میشد و به سُستی، تنبلی، بیغیرتی و ظلمپذیری میگرایید و در نهایت، دستخوش زوال و نابودی میگشت (ر.ک؛ موسوی خمینی (ره)، 1368: 134).
خشم مناسب دارای سه ویژگی است: الف) یک تهدید واقعی وجود داشته باشد. ب) میزان خشم متناسب با شدّت تهدید باشد. ج) اقدام ما کمترین آسیب را متوجّه خودمان بکند و از شدّت تهدید بکاهد (ر.ک؛ مهکام، 1383: 55). در فرهنگ اسلامی نیز نه تنها خشم به طور کامل تخطئه نشده، بلکه بسیاری از خشمها که تحت کنترل عقل هستند و آگاهانه اِعمال میشوند، به عنوان خشم مقدّس و مبارک معرّفی شده است. قرآن و حدیث در برخی موارد خشم را به خدا نسبت میدهند و او را به نامهایی چون «قهّار» و «جبّار» وصف مینمایند: Pقُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: بگو: من تنها یک بیمدهندهام و هیچ معبودى جز خداوند یگانة قهّار نیستO (ص/65). همچنین میفرماید: Pتَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ: بسیارى از آنها را مىبینى که کافران (و بُتپرستان) را دوست مىدارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند). نفس (سرکش) آنها چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد که نتیجة آن، خشم خداوند بود و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماندO (المائده/80)؛ Pمَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ: کسانى که بعد از ایمان کافر شوند، جز آنها که تحت فشار واقع شدهاند، در حالىکه قلب آنان آرام و باایمان است. آرى، آنها که سینة خود را براى پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب بزرگی در انتظارشان!O (النّحل/106) و Pکُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى: بخورید از روزیهاى پاکیزهاى که به شما دادهایم و در آن طغیان نکنید که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضب من بر او وارد شود، سقوط مىکند!O (طه/81).
خشم خداوند از صفات ثبوتی و شایستة او میباشد (العثیمین، 2002 م.: 187). از آیات فوق بر میآید که خشم خدا تنها برای خود انسان و به نفع اوست و زمانی بروز میکند که انسان از مسیر اعتدال و مستقیم الهی منحرف گردد و عملی انجام دهد که با آن اهدف متعالی که خداوند برایش ترسیم نموده، مخالف باشد. خشم انسان نیز زمانی جنبة ایجابی و مقدّس مییابد که با اهداف و نیّات مقدّس و مبارک پیوند بخورد؛ خشمی که تنها برای خداوند، به نام او، احقاق حقّ و اعمال قوانین خداوند بر زمین باشد. چنین خشمی از دیدگاه اسلام جایز و در برخی مواقع واجب میگردد، امّا به شرطی که جنبة طغیان پیدا نکند و بر اساس حقّ و عدالت باشد (ابراهیم عبدالرحیم، 2009م.: 95).
2ـ2) موارد صحیح ابراز خشم
قرآن و حدیث با نگاهی بسیار دقیق به هیجان خشم، موقعیّتهایی را که لازم است انسان خشم گیرد، مشخّص مینماید؛ از جمله موارد پسندیدة ابراز خشم از دیدگاه قرآن و حدیث عبارتند از:
1ـ2ـ2) احقاق حقّ و جلب رضایت پروردگار
هرگاه انسان حقّ خویش را در حال ضایع شدن ببیند، هیجان خشم موجب میشود که فرد از خود واکنش نشان دهد و از حقّ خود دفاع نماید (ژالهفر، 1382: 254). مهمترین این حقها، حقّ بندگی خداوند متعال است. علی(ع) میفرماید: «پیامبر اکرم(ص) به خاطر دنیا هرگز خشمگین نمیشد، ولی هرگاه برای حق غضب میکرد، اَحَدی را نمیشناخت و خشمش فرونمینشست تا آنکه حق را یاری کند و خشمش تنها برای خدا بود» (فیض کاشانی، 1339، ج 5: 303). امام رضا(ع) نیز میفرماید: «چنانچه در موردی خواستی غضب کنی، پس متوجّه باش که خشم خود را در جهت کسب خشنودی خداوند اِعمال کنی» (الدّینوری، بیتا، ج 1: 292). از نمونة این خشمها، خشم حضرت موسی(ع) است. قرآن کریم داستان آن حضرت را چنین بیان میدارد: Pوَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِیَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، جانشینان بدی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. او گفت: ای فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!O (الأعراف/150).
نکاتی چند درموضوع بحث از این آیه قابل برداشت است:
1ـ خشم حضرت موسی(ع) صرفاً بهخاطر خداوند متعال و تقدیس ساحت احدیّت او از هر گونه شرک و بُتپرستی بود: Pوَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَلاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَکَانُواْ ظَالِمِینَ: قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خداوند)، از زیورهاى خود گوسالهاى ساختند؛ جسد بىجانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمىدیدند که با آنان سخن نمىگوید و ایشان را به راه (راست) هدایت نمىکند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند و ظالم بودند!O (همان/148).
2ـ ترکیب «غضبان آسفا» شدّت ناراحتی و خشمی را میرساند که در آن نوعی ناراحتی و اندوه نهفته است و آن تأسّفی بود که به خاطر مردم به حضرت موسی(ع) دست داده بود.
3ـ شدّت خشم و ناراحتی حضرت موسی(ع) همه را شامل میشد، حتّی آنهایی که در پرستش گوساله با سامری همراهی نکردند و از جملة آنان برادرش، هارون(ع)، بود (ابوالسّعود، 1999م.، ج 3: 33ـ32). این خشم به خاطر سکوت هارون(ع) در برابر عمل ناشایست قوم او بود.
4ـ خشم حضرت موسی(ع) نسبت به هارون(ع) از همه بیشتر بود و آن بهخاطر مسؤلیّتی بود که به او واگذار کرده بود و گمان میکرد که او در انجام مسئولیّت خویش کوتاهی کرده است:Pقَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی: (موسى) گفت: اى هارون! چرا هنگامى که دیدى آنها گمراه شدند... * از من پیروى نکردى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟!O (طه/93ـ92). ولی هنگامی که فهمید هارون (ع) وظیفة خویش را به درستی انجام داده است و در این راه، نزدیک بود جانش را از دست دهد، دست به درگاه پروردگار برافراشت و Pقَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ: (موسى) گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانىO (الأعراف/151).
بالأخره خشم و عصبانیّت حضرت موسی(ع) بنیاسرائیل را خیلی زود متوجّه عمل خویش ساخت (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1371، ج 6: 379). به یقین اگر حضرت موسی(ع) با خونسردی با این مسأله برخورد میکرد، چه بسا بیتفاوتی او را دلیل بر امضای گوسالهپرستی میگرفتند و بعدها مبارزه با آن بسی مشکلتر میشد، ولی این خشم بسیار مؤثّر واقع شد و تکان سختی بر آنان وارد کرد (ر.ک؛ همان، 1377، ج 3: 399).
5ـ البتّه نباید از این نکته نیز غافل شد که حضرت موسی(ع) در مرحلهای دچار افراط در ابراز خشم گردید و نسبت به برادرش هارون پرخاشگری نمود و الواح را که حاوی کلمات الهی بود، بر زمین انداخت. به گفتهای دیگر، دچار جابجایی خشم شده بود؛ یعنی به جای آنکه خشم خویش را بیشتر متوجّه سامری و قوم سادهلوح کند، آن را نسبت به هارون و الواح ابراز کرد.
نمونهای دیگر خشم حضرت سلیمان (ع) است، زمانی که متوجّه غیبت هدهد میشود: Pوَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ: (سلیمان) در جستجوى آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: چرا هدهد را نمىبینم، یا اینکه او از غایبان است؟! * قطعاً او را شدیداً کیفر خواهم داد یا او را ذبح مىکنم یا باید دلیل روشنى (براى غیبت خود) براى من بیاورد!O (النّمل/22ـ20). هیجان خشمی که بر حضرت سلیمان (ع) عارض شد، از نوع ایجابی و مثبت بود، چه آنکه حضرت سلیمان(ع) پادشاه انس و جنّ و حیوانات بود و سیاست و ادارة چنین مملکت گستردهای کاری بسیار بزرگ و نیازمند ارادهای قوی و هوش و فراست سرشار و نیز شدّت و غلظت و خشم به موقع است (ابراهیم عبدالرّحیم، 2009 م.: 97). هدهد نیز از سربازان حضرت سلیمان (ع) و دارای جایگاهی ویژه بود و مهندسی آب آن حضرت را بر عهده داشت و بدون اجازة ایشان جایگاه خویش را ترک کرده بود (ابنکثیر، 1419ق.، ج 6: 166). بنابراین، شایستة چنین شدّتی از سوی آن حضرت بود. در اینجا لازم است که به چند نکتة اساسی توجّه شود:
1ـ خشم حضرت سلیمان(ع) بهخاطر این بود که هدهد وظیفه و تکلیف خویش را به درستی انجام نداده بود، نه بهخاطر امیال و انگیزههای شخصی.
2ـ حضرت سلیمان(ع) مجازات مترتّب از خشم خویش را منوط به عدم ارائة توجیهی قانعکننده از سوی هدهد قرار داد. بنابراین، در هنگام خشم نیز اصول عقلانی را فراموش نکرد.
3ـ هنگامی که هدهد آمد، در فضایی آرام و به دور از خشونت علّت غیبت خویش را عرضه کرد. حضرت سلیمان (ع) بدون اینکه دست به هیچ عمل پرخاشگرانهای بزند، دلیل او را پذیرفت، امّا صدق او را آزمود: Pفَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ * إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ * أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ * اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ * قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ * اذْهَب بِّکِتَابِی هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ: چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى! من از سرزمین سبا یک خبر قطعى براى تو آوردهام! * من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مىکند و همه چیز در اختیار دارد و (بهخصوص) تخت عظیمى دارد! * او و قوم او را دیدم که براى غیر خدا ـ خورشید ـ سجده مىکنند و شیطان اعمال ایشان را در نظرشان جلوه داده است و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو، هدایت نمىشوند! * چرا براى خداوندى سجده نمىکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) مىسازد و آنچه را پنهان مىدارید یا آشکار مىکنید، مىداند؟! * خداوندى که معبودى جز او نیست و پروردگار عرش عظیم است! * (سلیمان) گفت: ما تحقیق مىکنیم ببینیم راست گفتى یا از دروغگویان هستى؟ * این نامة مرا ببر و بر آنان بیفکن و آنگاه برگرد (و در گوشهاى توقّف کن)، ببین آنها چه عکسالعملى نشان مىدهند!O (النّمل /28ـ22). در حالیکه اگر خشم حضرت سلیمان (ع) نفسانی بود، به محض دیدن هدهد باید شدیداً از او ناراحت میشد یا حدّاقل او را به خاطر غیبت توبیخ مینمود.
پیامبر (ص) نیز در همة امور بردبار بودند و هیچ گاه برای خویشتن خشم نمیگرفتند، امّا هرگاه پیش او نافرمانی خدا صورت میگرفت یا حریم حرمات الهی شکسته میشد، برای خدا خشمگین میشدند و تنها برای او انتقام میگرفتند (ر.ک؛ حبنکه المیدانی، 1413ق.، ج 2: 166) و همواره سفارش مینمودند که فرد در هنگام خشم داوری نکند و تصمیم نگیرد. ایشان میفرمایند: «هیچ یک از شما در حال خشم میان دو نفر داوری نکند» (الشّیبانی، 1977م.، ج 4: 55).
2ـ2ـ2) خشم در برابر کفّار و دشمنان اسلام
دشمنان اسلام و کفّار همواره در صدد تعدّی به اسلام و مسلمانان و ایجاد مانع در مسیر گسترش اسلام و نشر و تبلیغ آن برمیآیند و در خلوت خویش از شدّت کینه و نفرت نسبت به مؤمنان انگشت خشم به دهان میگزند: Pهَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ: شما کسانى هستید که آنها را دوست مىدارید، امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالىکه شما به همة کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مىکنند، (به دروغ) مىگویند: ایمان آوردهایم، امّا هنگامى که تنها مىشوند، از شدّت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: با همین خشمى که دارید، بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه استO (آلعمران/119). علی(ع) میفرماید: «کینهتوزی سبب خشم است» (تمیمی آمدی، 1366: 299). البتّه این عمل آنها ناشی از ناتوانی آنان است و اگر کمترین توانی در خود احساس کنند، با اسلام به مبارزه برمیخیزند. بنابراین، خداوند به پیامبر(ص) و پیروانش فرمان میدهد که خشم کفّار را در دل بپرورانند و با آنها به مبارزه برخیزند و از دین و عقیدة خویش دفاع کنند: Pمُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا: محمّد (ص) فرستادة خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مىبینى، در حالىکه همواره فضل خدا و رضاى او را خواهانند. نشانة آنها در صورت ایشان از اثر سجده نمایان است. این توصیف آنان در تورات و انجیل است، همانند زراعتى که جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده است و بر پاى خود ایستاده است و به قدرى نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وامىدارد. این براى آن است که کافران را به خشم آورد (، ولى) کسانى از آنها را که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند وعدة آمرزش و اجر عظیم داده استO (الفتح/29). همچنین میفرماید: Pیَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ: اى پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنّم است، و بدفرجامى است!O (التّحریم/9 و التّوبه/73). یا در جای دیگر میفرماید: Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید! با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!). آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران استO (التّوبه/123). علی(ع) میفرماید: «کسی که دندان خشم را بهخاطر خدا تیز کند، بر کشتن سردمداران کفر توانایی پیدا میکند» (دشتی، 1381: 475).
امّا باید توجّه داشت که اسلام دین عدل و داد و گذشت و عفو است و جهاد با کفّار، منافقان و دشمنان اسلام را تنها بهخاطر دفاع از کیان دین جایز میشمارد، نه برای غلبه، سلطه و تجاوز بر آنان. خداوند میفرماید: Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با گروهی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگارى نزدیکتر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید که از آنچه انجام مىدهید، باخبر استO (المائده/8). همچنین میفرماید: Pوَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ: و در راه خدا با کسانى که با شما مىجنگند، نبرد کنید و از حدّ تجاوز نکنید که خدا تعدّىکنندگان را دوست نمىداردO (البقره/190).
بنابراین، از دیدگاه قرآن و حدیث علاوه بر اینکه نیّت باید متعالی و متوجّه اهداف عالی و مقدّس، و از ارضای خواهشهای نفسانی و جلب منافع شخصی به دور باشد، به هنگام بروز خشم نیز فرد باید ضوابط عقلی را رعایت کند و اجازه ندهد خشم او به تجاوز و تعدّی و هرگونه آسیب غیرمتعارف به دیگران بینجامد.
3ـ2) خشم منفی
خشم منفی حالتی است که فرد در آن آگاهی، اختیار عقل و کنترل احساس و شعور خود را از دست میدهد. در آن هنگام، انسان از ملکة اندیشه و بصیرت بیبهره است و مهار نفس خویش را از دست میدهد، تا جایی که ممکن است خشم خود را متوجّه عواملی نماید که در برانگیخته شدن خشم وی نقشی نداشتهاند. چنین خشمی است که در فرهنگ اسلامی خشمی مذموم، غیر مقدّس و کلید همة بدیهاست (ر.ک؛ زینالهادی، 1383: 198). علی (ع) نیز خشم را کلید تمام بدیها میداند» (کلینی، 1388ق.، ج 2: 303).
خشمی ناپسند است که به خاطر امور نفسانی و منافع بیارزش دنیوی باشد و تحت مدیریّت و کنترل و ارزیابی عقل قرار نگیرد. چنانچه این حالت هیجانی به طور مستمر ادامه یابد، نفس انسان کاملاً تغییر پیدا میکند و آرامش روانی خویش را از دست میدهد و ضمن احتمال ابتلا به جنون و اختلالات روانی، فرد رادچار شخصیّتی کاذب مینماید. در این حالت، او بسیاری از صفات ظاهری شخصیّت و هویّت و دیدگاه نسبت به خود و دیگران را از دست میدهد (ر.ک؛ داکو، بیتا: 31). زمانی که فرد از تفکّر بازماند، در واقع، مهمترین وجه تمایز خود از حیوان را از دست داده، به راحتی دچار خطا و انحراف میگردد. انسان در چنین شرایطی طعمة آسانی برای شیطان است تا او را به ارتکاب خطاهای فکری، گفتاری و رفتاری مبتلا سازد. روایت شده که یک بار همسر پیامبر(ص)، عایشه، از سر حسادت عصبانی شد. پیامبر (ص) فرمودند: «شیطانت به سراغ تو آمد» (الشّیبانی،1977م.، ج 3: 246). چنین خشمی حتّی به ایمان و عقیدة فرد هم آسیب میرساند. پیامبر(ص) میفرمایند: «خشم، ایمان آدمی را تباه میسازد، چنانکه سرکه عسل را فاسد میکند» (الغزّالی، بیتا، ج 3: 90). نیز علی(ع) میفرماید: «از خشم به دور باش که خشم سربازی بزرگ و پرتوان از سربازان ابلیس است» (نهجالبلاغه/ ن 96).
قرآن کریم خشم گرفتن به خاطر منافع دنیوی را نکوهش میکند و میفرماید: Pوَمِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوْاْ مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللّهِ رَاغِبُونَ: و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خُرده میگیرند. اگر از آن (غنایم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مىشوند و اگر داده نشود، خشم مىگیرند (، خواه حقّ آنها باشد یا نباشد)! * (در حالىکه) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند و بگویند: خداوند براى ما کافى است و بهزودى خدا و فرستادهاش از فضل خود به ما مىبخشند، ما تنها رضاى او را مىطلبیم (، براى آنها بهتر است)O (التّوبه/59ـ 58). این آیه بیان میدارد که منافقان تنها به دنبال منافع شخصی و ارضای امیال نفسانی خویش هستند و هر چیزی که در مسیر نیل به این خواستة آنها قرار گیرد، آنها را به خشم میآورد، حتّی عدالت پیامبر اکرم(ص) (ر.ک؛ شاذلی، 1412ق.، ج 3: 1667). خشمناک شدن به خاطر منافع دنیوی از اخلاق اسلامی به دور است؛ زیرا پیامبر(ص) هیچ گاه به خاطر اموری دنیایی خشمگین نمیشدند، ولی هرگاه برای حق غضبناک میشدند، احدی را نمیشناخت و خشمش فرو نمینشست تا آنکه حق را یاری کند و خشمش تنها برای خدا بود. بنابراین، کسانی که پیامبر(ص) را اسوة خویش میدانند، باید در هر حال، عمل و گفتاری سعی در پیروی از ایشان نمایند: Pلَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌلِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا: مسلّماً رسول خدا براى شما در زندگى سرمشق نیکویى بود؛ براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنندO (الأحزاب/21). علی(ع) میفرماید: «دنیایی که اینک آن را محور آرزوها و گرایشهایتان برگزیدهاید و تنها دلیل خشم و خشونت شما شده است، نه خانة مناسب شما و نه آن جایگاهی است که برای آن آفریده شدهاید و نه سرایی است که به سویش فراخوانده شدهاید» (نهجالبلاغه/ خ 173).
از نمونههای خشم نامناسب، خشم حضرت یونس(ع) است. قرآن کریم داستان آن حضرت را چنین روایت میکند: Pوَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ: و ذاالنّون [= یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین مىپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، (امّا زمانى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراکم) صدا زد: (خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزّهى تو! من از ستمکاران بودم!O (الأنبیاء/87). هر چند خشم حضرت یونس(ع) بر قوم خود بهخاطر خدا و نیز بهخاطر مقاومت و خوداری شدید آنها نسبت به دعوت آن حضرت به سوی خدای تعالی بود (ر.ک؛ ابنجوزی، 1422ق.، ج 3: 209)، امّا خشمی شتابزده و غیر منطقی بود که موجب ترک قوم بدون اجازة پروردگارش گردید. وی میپنداشت که خداوند بر او سخت نمیگیرد (ر.ک؛ میبدی، 1371، ج 6: 300). امّا هنگامی که تقدیر خداوند بر گرفتار شدن آن حضرت در شکم ماهی قرار گرفت، Pفَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ: (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، در حالىکه سرزنشگر (خویش) بود!O (الصّافّات/142). بلافاصله به سوی پروردگار خویش بازگشت: Pفَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَO و خداوند نیز بازگشت وی را پذیرفت و او را از اندوه و نارحتی رهایی بخشید: Pفَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ: ما دعاى او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه او را نجات بخشیدیم و اینگونه مؤمنان را نجات مىدهیمO (الأنبیاء/88) و عذاب را از قوم او برداشت: Pفَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ: چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند که (ایمان آنان بهموقع باشد و) به حال ایشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامى که آنها ایمان آوردند، عذاب رسواکننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدّت معیّنى [= پایان زندگى و اجل ایشان] آنها را بهرهمند ساختیمO (یونس/98). امّا صبر و شکیبایی بر وظایف و تکالیف رسالت و نیز بردباری بر عناد و کجروی مردمان و شکیبایی بر آزار و تکذیب آنها، تا جایی که پروردگار حکیم و حلیم مقرّر دارد، از وظایف اصلی رسالت انبیاء است (ر.ک؛ شاذلی، 1412ق.، ج 6: 3670). بنابراین، علیرغم قبول توبة حضرت یونس(ع)، خداوند متعال میخواهد درسی خطیر به پیامبرش و همة دعوتکنندگان راه حق بدهد و میفرماید: Pفَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَکْظُومٌ: اکنون که چنین است، صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهى [= یونس] مباش (که در تقاضاى مجازات قوم خود شتاب کرد و گرفتار مجازات ترک أولى شد)، در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواندO (القلم/48). پس میتوان گفت که صبر و شکیبایی از مهمترین تکنیکها در مدیریّت هیجان خشم است.
3ـ آثار و نتایج خشم
از دیدگاه روانشناختی، هیجان خشم نیز همچون سایر هیجانات، دارای آثاری همهجانبه در افکار، گفتار و رفتار است. این آثار را میتوان چنین برشمرد:
1ـ3) آثار فیزیکی
آثار فیزیکی خشم عبارتند از: برافروختگی شدید چهره، افزایش فشار خون، پیدایش غضب در گوشة لبها، خشکی لب، دهان و گلو، انقباض ماهیچههای فک، گشادی سوراخهای بینی، تیز شدن گوشها، انقباض ماهیچهها و آمادگی برای انجام عکسالعمل و اقدام، بههم ریختگی حالت ظاهری و خُلق و خوی (منبعث از آشفتگی درونی) (ر.ک؛ القاسمی الدّمشقی، بیتا، ج2: 226). همچنین در موقع خشم، شُشها فعّالیّت بیشتری دارند و سرعت تنفّس افزایش مییابد تا اکسیژن لازم برای همة این فعّالیّتهای بدن تأمین شود و میل به خالی کردن مثانه افزایش مییابد تا بدن برای انجام فعّالیّتهای سریع آماده باشد. نیز با فعّالیّت بخشهایی از مغز، ترشّح هرمون آدرنالین بیشتر شده، در نتیجه، موجی از انرژی تولید میشود (ر.ک؛ پیوریفوی، 1370: 41).
2ـ3) آثار رفتاری و زبانی
از آثار رفتاری و زبانی خشم میتوان رها کردن زبان به ناسزا و فحش دادن، فریاد کشیدن، زد و خورد، پرخاشگری، قتل و جراحت را نام برد.
3ـ3) آثار روانی و معنوی
آثار روانی و معنوی خشم عبارتند از: کینه و حسد، نفاق و پنهانکاری، عدم تعادل و نارضایتی شدید هنگام مشکلات و اندوه به هنگام شادی، تفکّر نسبت به افشای اسرار، استهزاء و از دست دادن تفکّر خلاّق (ر.ک؛ القاسمی الدّمشقی، بیتا، ج 2: 226). پیامبر(ص) به درستی فرمودند: «بدانید که خشم اخگری است در قلب آدمیزاد، سرخ شدن چشمها و برآمدن رگهای گردنش را [در هنگام خشم و عصبانیّت] نمیبینید؟!...» (ناصف، 1975م.، ج 5: 299ـ298).
4ـ مراتب خشم
عملکرد انسان پیرامون خشم به سه گونه است:
الف) «افراط»: آن زمانی است که خشم بر فرد مسلّط و فرد اصول عقلانی و شرعی را زیر پا میگذارد و در آن هنگام بصیرت و اختیاری برای فرد نمیماند.
ب) «تفریط»: برخی افراد قوّة غضبیّة بسیار ضعیفی دارند و در جاهایی که ابراز خشم عقلاً و شرعاً واجب است، از جا بر نمیآیند تا جایی که ممکن است این حالت به خواری و بیغیرتی انجامد.
ج) «اعتدال»: آن زمانی است که فرد خشم خود را مدیریّت کند، بهگونهای که بجا خشمگین شود و هنگام خشم از حدود عقلی و شرعی تجاوز نکند (ر.ک؛ الغزّالی، بیتا، ج 3: 94ـ93).
پیامبر(ص) میفرمایند: «انسانها در چند دستة گوناگون خَلق شدهاند: برخی از آنها دیر خشم میگیرند و زود به حالت طبیعی باز میگردند و برخی زود خشمگین میشوند و زود هم به خود میآیند و عدّهای از آنها زود خشم میگیرند و دیر به خود میآیند. آگاه باشید که بهترین آنها کسی است که دیر خشم و زودبازگشت است و بدترین آنها زودخشم و دیربازگشت است» (التّرمذی، بیتا: 496).
5ـ کنترل و مدیریّت خشم در قرآن و حدیث
همانگونه که بیان شد، هیجان خشم پرتوی از مشیّت حکیمانة خداوند در خلقت انسان است و جنبة مثبت و منفی دارد و جنبة مثبت آن در برخی موارد ضروری است و بروز جنبة منفی آن نیز به سبب اینکه برانگیخته از عوامل بیرونی است و کنترل همة این عوامل از اختیار انسان بیرون است، امری طبیعی مینماید. بنابراین، باید خشم را کنترل نمود و آسیبهای ناشی از آن را به حداقل رساند. قرآن و حدیث راهکارهای ارزشمندی را برای کنترل و مدیریّت خشم پیشنهاد میکنند که به برخی از آنها اشاره میشود:
1ـ5) ذکر و یاد خدا و پناه بردن به او
هنگامی که انسان در کوران حوادث و تنگنای زندگی قرار میگیرد و تلاطم امواج مشکلات، آرامش او را به هم میزند، تنها چیزی که اطمینان و آرامش را به او باز میگرداند، ذکر خداوند است. Pالَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئنّ (و آرام) است. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابدO (الرّعد/28). قلبی که به درجة اطمینان و آرامش رسیده باشد، حدّاکثر کنترل را بر نفس خود دارد و از طغیان آن جلوگیری میکند. همچنین گفته شد که خشم از شیطان و تحریکها و وسوسههای اوست، خداوند متعال میفرماید: Pوَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ: و هرگاه وسوسهاى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بَر که او شنونده و داناستO (الأعراف/200). پیامبر(ص) نیز در هنگام مشاهدة دو نفر که در حال خشم، به یکدیگر دشنام میدادند و یکی از آنها از شدّت خشم سرخ و برافروخته شده بود، فرمودند: «من جملهای میدانم که اگر آن را بگوید، خشمش از بین میرود! اگر بگوید «اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» » (البخاری، بیتا، ج 3: 99).
2ـ5) عفو، گذشت و فرو خوردن خشم
خشم جز در افرادی که مشکلات حادّ روانی دارند، خود به خود و بدون علّت به وجود نمیآید. پس در حالت طبیعی حتماً کسی یا چیزی خشم انسان را برمیانگیزد، اگر این خشم بهخاطر خدا و پایمال شدن حقّ او باشد، دیگر حقّی برای ما نمیماند و اجازة عفو و گذشت نداریم که موارد این نوع خشم بررسی شد. ولی در صورتی که خشم بهخاطر خودمان باشد، بخشش و گذشت در صدر همة تصمیمها و اقدامها قرار میگیرد. خداوند متعال چنین بخششی را از اوصاف شایستة مؤمنان میداند و میفرماید: Pوَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ: همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند و هنگامى که خشمگین شوند، عفو مىکنندO (الشّوری/37). پیامبر(ص) میفرمایند: «قهرمانی به کشتی گرفتن و پشت به خاک مالیدن حریفان نیست،، بلکه قهرمان کسی است که به هنگام خشم زمام نفس خویش را دست گیرد» (همان و نیز، القشیری، بیتا، ج 8: 162). در جایی دیگر از قرآن فرو خوردن خشم و گذشت از مردم جزو صفات بارز متّقیان و نیکوکاران معرّفی شده است: Pوَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ: و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان، و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است و براى پرهیزگاران آماده شده است. * همانها که در توانگرى و تنگدستى انفاق مىکنند و خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم درمىگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست داردO (آلعمران/134ـ133). پیامبر(ص) میفرماید: «هرکس خشم خود را فرو خورد، در حالیکه قادر به اِعمال آن است، خداوند سبحان در روز قیامت مقابل دیدگان خلایق او را فرامیخواند و او را در انتخاب حوران بهشتی، هر قدر که بخواهد، مخیّر میگرداند» (التّرمذی، بیتا: 457).
3ـ5) تغییر وضعیّت
تغییر وضعیّت عبارت است از اینکه فرد خشمگین در هر حالتی که هست، جابجا شود و تغییر حالت دهد. اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، به پهلو دراز بکشد. پیامبر(ص) میفرماید: «اگر یکی از شما خشمگین شد و ایستاده بود، بنشیند و هنگامی که خشمش از بین رفت، بلند شود. در غیر این صورت، به پهلو دراز بکشد» (ابنحنبل، بیتا، ج 5: 152). همچنین فرمودهاند: «هرکس که حالت خشم در او پیدا شد، گونههای خویش را بر زمین نهد» (ناصف، 1975م.، ج 5: 299).
4ـ5) وضو گرفتن
پیامبر(ص) میفرماید: «همانا خشم از شیطان است و شیطان از آتش خَلق شده است و آتش به وسیلة آب خاموش میشود، پس هنگامی که یکی از شما خشمگین شد، وضو بگیرد» (ابنحنبل، بیتا، ج 4: 226). در هنگام خشم به سبب افزایش فعّالیّت ماهیچهها و افزایش گردش خون در بدن، دمای بدن به شدّت بالا میرود. بنابراین، وضو گرفتن (بهویژه با آب سرد،) دمای بدن را پایین میآورد و به صورت قابل ملاحظهای میزان خشم را کاهش میدهد.
5ـ5) سکوت
پیامبر(ص) میفرمایند: «هرگاه یکی از شما خشم گرفت، پس باید سکوت کند» (همان، ج 1: 339). قبلاً اشاره شد که در هنگام خشم فرد زمام عقل خویش را از دست میدهد. بنابراین، ممکن است که حرفهای غیرمنطقی و نسنجیده بر زبان آورد و آتش خشم خود و طرف مقابل را بیشتر شعلهور سازد و تبعات زیانباری به دنبال داشته باشد، در حالیکه چند لحظه سکوت میتواند همة مشکلات را حل کند. علی(ع) میفرماید: «خشمگینی را با سکوت معالجه کنید» (تمیمی آمدی، 1366، ج 2: 303).
6ـ5) ترس از عِقاب و عذاب خداوند
انسان همواره به یاد داشته باشد که قدرت و بزرگی خداوند و غضب او فوق همة قدرتهاست. پس اگر بر کسی خشم ورزد، چگونه از خشم خداوند در روز قیامت میتواند در امان بماند. پیامبر(ص) غلامی را برای حاجتی فرستاد و او دیر بازگشت و چون آمد، با عتاب به او فرمود: «اگر قصاصی در کار نبود، قطعاً تو را تنبیه میکردم» (ر.ک؛ الغزّالی، بیتا، ج 3: 104). امام علی(ع) نیز میفرماید: «ای مالک! تو نمیتوانی خشم را مهار سازی، مگر اینکه به معاد و زندگی اُخروی بسیار بیندیشی» (نهجالبلاغه/ ن53).
نتیجهگیری
1ـ خشم یکی از اساسیترین و فراگیرترین هیجانها در وجود آدمی است که غالباً برای حفظ موقعیّت، عزّت نفس و صیانت از فرد در هنگام مواجهه با تهدید بروز میکند.
2ـ آثار خشم به انواع فیزیکی، رفتاری، زبانی، روانی و معنوی تقسیم و مراتب بروز آن نیز درحدود افراط، تفریط و اعتدال خلاصه میشود.
3ـ در متون اسلامی، بهویژه قرآن کریم، خشم با واژگانی مانند غضب، غیظ، سخط و غلظت مورد توجّه قرار گرفته و مفهومشناسی شده است.
4ـ در نگاهی کلّی، هیجان خشم به دو نوع مثبت و منفی تقسیم میشود: خشم مثبت در مقابل تهدید واقعی، متناسب با شدّت تهدید و با کمترین آسیب ممکن بروز میکند. این نوع خشم در نگاه قرآن نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و ضروری تلقّی شده است. امّا خشم منفی که در آن فرد در مقابل تهدیدی غیرواقعی و موهوم، اختیار عقل و کنترل احساسات خود را از دست میدهد، مسلّماً ناپسند و مذموم است.
5ـ درخلال قصص قرآنی، با ذکر نمونههایی مانند خشم موسی(ع) نسبت به هارون(ع) و بنیاسرائیل،خشم سلیمان(ع) بر هدهد، خشم یونس(ع) نسبت به قوم خود، خشم فرعون بر ساحران و... به مفهومشناسی، تبیین انواع و آسیبشناسی این هیجان پرداخته شده است.
6ـ قرآن کریم با واژگانی مانند جبّار، قهّار و ذوانتقام صفت خشم را به خداوند نیز نسبت میدهد.
7ـ قرآن کریم و به تبع آن، سنّت معصومین(ع)، ضمن تأیید خشم مثبت و تأکید بر اعمال آن در حدّ اعتدال، ذکرو یاد خدا، عفو و گذشت با امید به رحمت الهی، ترس از عِقاب و عذاب خداوندی، تغییر وضعیّت فیزیکی، وضو گرفتن و سکوت کردن را به عنوان برخی از مهمترین راهکارهای مدیریّت این هیجان ارائه میدهند.