Document Type : علمی- ترویجی

Authors

Abstract

Abstract
From the time the Nahj al-Balagha was compiled by Seyyed Razi till now, a lot of spurious doubts have been sown about its attribution to Imam Ali (AS) and its compiler. Documenting the detailed descriptions of Imam Ali (AS) about the creation of creatures as their argument, some of the Sunni critics claim that the style of Imam Ali (AS)’s speeches is of the Abbasid era, and that such descriptions were not common in Imam Ali’s life (AS). However, after studying different literary, narrative, and historical texts  as well as the historical analyses of their climate , the researchers have come to the conclusion that not only was this style in describing creatures common in the age of Imam Ali (AS), but also it had been common prior to his life among the Arab poets and orators. Hence, the words of critics and their opinions are considered and classified, and consequently criticized based on the historical documents. Furthermore, their spurious doubts prove to be groundless, for they have merely been raised to undermine the credibility of the Nahj al-Balagha.

Keywords

مقدّمه

کتاب نهج‌البلاغه مجموعه‌ای از سخنان گهربار امام علی(ع) است که در پایان قرن چهارم هجری به قلم سیّد رضی در سه بخش خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها جمع‌آوری شده است. ویژگی‌های برجستة این کتاب شریف موجب شد تا بسیاری از عالمان و اندیشمندان اسلامی در برابر این اثر کم‌نظیر سَرِ تعظیم فرود آرند و زبان به ستایش و تجمید آن بگشایند، چنان‌که محمّد عبده، مفتی بزرگ مصر گفته است: «همة دانشمندان و آگاهان این زبان معتقدند که سخن علی(ع) بعد از کلام خداوند متعال و پیامبرش، برترین و بلیغ‌ترین، در جوهر و مایه، پربارترین، در شیوه و سبک، بلندترین و در معنی، جامع‌ترین کلام است» (عبده، بی‌تا، ج1: 12). این در حالی است که همین خصوصیّات تحسین‌برانگیز نه تنها در دل برخی افراد کوته‌نظر و نادان اثر نداشته است، بلکه آنان را به جبهه‌گیری و ایراد شبهات و انتقادات دربارة آن واداشته است: P...وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًاO (الإسراء/ 82).

کهن‌ترین سابقة شبهه‌افکنی در نهج‌البلاغه مربوط به ابن‌خلّکان اربلی (608ـ681 ق.) در کتاب وفیات‌الأعیان و أنباء أبناء الزّمان است (ر.ک؛ ابن‌خلّکان، بی‌تا، ج3: 313). بعد از وی نیز نویسندگانی از اهل سنّت نقدهای مطرح کرده‌اند که یا تکرار سخن ابن‌خلّکان بوده، یا بر آن افزوده نیز داشته است1.

نقدهای مربوط به انتساب نهج‌البلاغه به امام علی(ع) خود به دو گروه تقسیم می‌شود: الف) نقد محتوایی. ب) نقد صوری. نقد محتوایی ناظر به مفاهیم و مطالب مندرج در نهج‌البلاغه است؛ مانند مسائل اعتقادی، علمی، عقلی. نقد صوری نیز نقدی است که ناظر به نوع گفتار و نوشتار مطالب مندرج در این کتاب است. نقد محتوایی در نهج‌البلاغه نمونه‌هایی دارد؛ مانند کاربرد اصطلاحات فلسفی در نهج‌البلاغه، توصیف‌های دقیق امام(ع) در بیان آفرینش مخلوقات، به‌کارگیری تقسیم‌های عددی در نهج‌البلاغه. دربارة نمونه‌های نقد صوری در نهج‌البلاغه نیز می‌توان به این موارد اشاره کرد: به‌کارگیری سجع در عبارات، طولانی بودن خطبه‌ها، تقسیم‌های عددی و... . امّا نقدی که در این مقاله موضوع تحقیق قرار گرفته است، توصیف دقیق امام علی(ع) در باب آفرینش انسان و حیوان است که از یک سو، به دلیل پرداختن به معارف نهج‌البلاغه و توصیف‌های امام(ع)، در زمرة نقد محتوایی قرار می‌گیرد و از سوی دیگر، به دلیل بررسی سبک و اسلوب سخن جزء نقد صوری به شمار می‌آید. امّا برخی پرسش‌هایی که در این پژوهش بررسی شده، از این قرار است: آیا نقدی که اهل سنّت وارد کرده‌اند، موجب تضعیف اعتبار نهج‌البلاغه شده است؟ آیا استدلال مخالفان دربارة توصیف‌های امام(ع) قابل اعتنا و از مایه‌های علمی برخوردار است؟ همچنین آیا سبک و اسلوب امام(ع) در توصیف مخلوقات مربوط به دوره‌های پس از ایشان بوده است؟

طرح مسئله

1ـ1) گزارش دیدگاه مخالفان

اوّلین گام در یک نقد منصفانه و عالمانه آن است که سخن مخالف شنیده شود، نقطه‌نظرهای او سنجیده شود و همة جوانب و ابعاد آن فهم گردد، سپس بر اساس مدّعاهایی که در کلام وی به کار رفته است، به نقد و ارزیابی آن پرداخته شود. از این رو، برای ارزیابی دیدگاه کسانی که به نهج‌البلاغه نقد وارد کرده‌اند و توصیف دقیق مخلوقات را مستند خود قرار داده‌اند، شایسته است که ابتدا سخن آنان نقل و بررسی گردد.

احمد زکی صفوت (متوفّی 1934م.) که یکی از نویسندگان اهل فنّ سنّی است، در کتاب ترجمة علیّ‌بن أبی‌طالب، شبهة توصیف حیوانات را چنین مطرح می‌کند: «توصیف دقیق، سجع و آرایه‌های ادبی [که در نهج‌البلاغه آمده،] از جمله اموری است که در صدر اسلام شناخته نبود و سابقه نداشت» (زکی صفوت، 2007 م.: 56). احمد امین (متوفّی 1954م.) مؤلّف کتاب فجرالإسلام نیز در بخشی از کتاب خود دربارۀ این شبهة نهج‌البلاغه آورده است: «نهج‌البلاغه را که مشتمل بر بسیاری از خطبه‌ها، دعاها، نامه‌ها، موعظه‌ها و حکمت‌هاست، به علی(ع) نسبت داده‌اند، در حالی که در مجموع، این کتاب برخی از منتقدان قدیم و جدید مانند صفدی و هوار تشکیک کرده‌اند. آنچه که موجب این تردید شده، اموری چند است؛ از جمله معانی دقیق و آراسته در اسلوب و سبکی که جز در عصر خلفای عبّاسی شناخته نشده است؛ مانند آنچه در وصف طاووس می‌بینی» (امین، بی‌تا، ج 1: 175ـ 176).

محمّد محیی‌الدّین عبدالحمید (متوفّی 1972م.) در مقدّمه‌ای که بر شرح نهج‌البلاغه محمّد عبده نوشته، آورده است: «[سومین امری که موجب تردید برخی از عالمان اهل سنّت در انتساب نهج‌البلاغه گردید آن است که] در نهج‌البلاغه دقّت در توصیف، استخراج ویژگی‌های موصوف و به‌کارگیری فکر و نهایت دقّت وجود دارد، چنان‌که در توصیف خفّاش، طاووس، مورچه و ملخ دیده می‌شود، [در حالی که] عالمان و ادیبان صدر اسلام به هیچ یک از آن توجّه نداشته‌اند و تنها بعد از ترجمة کتب ادبی و فلسفی یونانی و فارسی است که عرب با آن آشنا گردید» (عبده، بی‌تا: 4).

همچنین محمّد سیّد کیلانی (معاصر) در ادامة جریان انتقادی یاد شده چنین گفته است: «سومین موضوعی که [موجب تضعیف نهج‌البلاغه می‌گردد و یا حتّی] بر شکّ و تردید تو می‌افزاید، آن است که بسیاری از خطبه‌های نهج‌البلاغه در بر دارندة علومی است که تنها پس از گذشت زمان بسیار از عصر علی(ع) در جامعة اسلامی شناخته شد؛ مانند توصیف‌هایی که دربارة مورچه، خفّاش و طاووس بیان شده است» (سیّد کیلانی، 1947 م.: 51ـ67). در نهایت، محمّدطاهر درویش (معاصر) در کتاب الخطابة فی صدر الإسلام به این شبهه اشاره کرده و گفته است: «در نهج‌البلاغه وصف طاووس، خفّاش، زراعت، ابرها و دیگر مخلوقات صورت گرفته است که با تأمّل در آنها انسان [در نسبت آن به علی(ع)] تردید می‌کند و گاه به نفی آن بیشتر متمایل می‌شود تا اثبات آن، چراکه این سخنان آراسته در سبک و اسلوبی بیان شده است که به عصر عبّاسیان بیشتر شبیه است تا عصر علی(ع)» (درویش، 1967 م.: 330ـ333). امّا شیخ عزیزالله عطاردی مصحّح شرح نهج‌البلاغه از مؤلّف ناشناختة قرن هشتم، به نقل از یکی از معترضان نهج‌البلاغه در باب توصیف طاووس نکتة جدیدی بیان کرده است: «در نهج‌البلاغه وصف طاووس و خصوصیّات آن به میان آمده است، حال آنکه تردیدی وجود ندارد که طاووس در حجاز زندگی نمی‌کرد، پس علیّ بن أبی‌طالب کجا آن را دیده است که این گونه آن را توصیف می‌کند و با دقّت از خلقت، رنگ و نوع لقاح آن خبر می‌دهد، گویا روزهای بسیاری با طاووس به سر برده است» (شرح نهج‌البلاغه، 1375، ج1: 21).

2ـ2) تبیین و جمع‌بندی آراء

اگر بخواهیم سخنان این گروه از منتقدان نهج‌البلاغه را جمع‌بندی کنیم و دیدگاه آنان را ارزیابی نماییم، باید گفت که کلمات مخالفان به دو بخش اصلی قابل تقسیم است: اوّل اشکال‌هایی است که نسبت به سبک و اسلوب سخنان امام(ع) در توصیف مخلوقات بیان شده است و این خود به دو گروه توصیف حیواناتی همچون خفّاش، ملخ، مورچه و طاووس و نیز توصیف مخلوقاتی مانند ابر، زراعت، انسان و... قابل تقسیم است و بخش دوم اشکالی است که تنها در باب طاووس و محلّ زندگانی آن وارد شده است. از منظر دیگر، انتقادهای اهل سنّت در این باره، حاوی نکاتی چند است که می‌توان به صورت خلاصه و به شرح ذیل تبیین کرد:

1ـ توصیف دقیقی که دربارة برخی حیوانات بیان شده، بر سبک و اسلوبی است که جز در عهد عبّاسیان شناخته شده نیست و جامعة عرب تنها بعد از ترجمة کتب یونانی و فارسی با آن آشنا گردید.

2ـ زیستگاه حیوانی چون طاووس که در نهج‌البلاغه وصف شده، در جزیرةالعرب نبوده است و توصیف چنین حیوانی از زبان امام(ع) امکان نداشته است.

2ـ3) نمونة توصیفات امام(ع)

2ـ3ـ1) توصیف آفرینش حیوانات

برای ارزیابی آگاهانه و داوری عالمانه ‌باید اطّلاع دقیق و روشنی از موضوع شبهه داشت. برای این منظور، ضروری است متونی را که اهل سنّت به عنوان مصادیق شبهه معرّفی کرده‌اند، مطالعه کنیم و ادّعای آنان را دربارة توصیف‌های دقیق راستی‌آزمایی نماییم. یکی از این دست توصیف‌ها، خلقت حیوانات است:

الف) توصیف مورچه

«بنگرید به مورچه و خُردی جثّه و لطافت آن، در برون و نهان چنان است که به گوشة چشمش نتوان دید و با اندیشیدن به چگونگی خلقت آن نتوان رسید. چگونه بر زمین جنبد و به روزی خود خنبد. دانه را به لانة خود برد و در قرارگاه خویش آماده‌اش کند و اگر بنگری در گذرگاه‌های خوراک او که ـ چِسان ـ از بالا و زیر ـ پیوسته است به هم و آنچه درون اوست از غضروف‌های آویخته به دنده تا شکم؛ و آنچه در سر اوست، از چشم و گوش هم، از آفرینش او جز شگفتی نتوانی» (شریف‌الرّضی، 1378: 185).

ب) توصیف خفّاش

«پس شبپره در روز پلک‌ها را بر سیاهی دیده‌ها اندازد و شب را چراغی سازد که در جستن روزی خود از آن راه یابد؛ و سیاهی شب دیده‌هاش را نبندد و به خاطر تاریکی انبوه از رفتن در شب رخ برنتابد. پس پاک و منزّه است؛ خدایی که شب را روز او کرده است و هنگام فراهم کردن معیشت، و روز را وقت آسایش و گاه استراحت؛ و برای آن از گوشت وی بال‌هایی ساخته است تا هنگام نیاز به پرواز بدان بالا رود؛ بال‌هایی که چون لالة گوش از پَر و انبوب‌ پرداخته است‌، و شبپره را دو بال است، نه چندان نازک که در هم شکند و نه چندان ستبر که سنگینی کند. می‌پرد، و بچّه او بدو چسبیده است و به مادر پناهیده» (همان: خ 155).

ج) توصیف ملخ

«و اگر خواهی از ملخ بگویم که دو دیدة سرخ آفرید برای آن، و دو حدقه برایش افروخت چون ماه تابان، و او را گوشی بداد پوشیده و پنهان، و برایش دهانی گشود به اعتدال، و حسّی نیرومند و به کمال، و دو دندان پیشین که بدان‌ها ببرّد، و دو پای داس مانند که بدان‌ها چیزی را بگیرد» (همان: خ 185).

د) توصیف طاووس

«و شگفت‌انگیزتر آن پرندگان در آفرینش، طاوس است که آن را در استوارترین هیئت پرداخت و رنگ‌های آن را به نیکوترین ترتیب مرتّب ساخت، با پری که نای استخوان‌های آن را به هم درآورد، و دُمی که کشش آن را دراز کرد. چون به سوی ماده پیش رود، آن دُمِ در‌هم‌پیچیده را وا سازد و بر سَرِ خود برافرازد که گویی بادبانی است برافراشته و کشتیبان زمام آن را بداشته. به رنگ‌های خود می‌نازد، و خرامان‌خرامان دُمِ خود را بدین سو و آن سو می‌بَرَد و سوی ماده می‌تازد. چون خروس می‌خیزد و چون نرهای مستِ شهوت با ماده درمی‌آمیزد. این داستان که تو را گویم، داستانی است از روی دیدن، نه چون کسی که روایت کند، بر اساس حدیثی ضعیف شنیدن. پنداری نای‌های پَرِ او، شانه‌هاست از سیم ساخته، و آن گِردی‌های شگفت‌انگیز آفتاب مانند که بر پَرِ او رُسته است، از زرناب و پاره‌های زبرجد پرداخته، و اگر آن را همانند کنی بدانچه زمین رویانیده، گویی گل‌های بهاره است، از این سوی و آن سوی چیده، یا چون برد یمانی زیبا» (همان: خ 165).

2ـ3ـ2) توصیف آفرینش انسان

دستة دیگر از موضوع‌هایی که امام علی(ع) به وصف دقیق و علمی آن پرداخته، خلقت انسان است. از جملة این متون، سخنی است که دربارة طینت انسان بیان فرموده است:

«سرشت مردمان از یکدیگر جداشان ساخته است، و میانشان تفرقه انداخته که ترکیبشان از پاره‌های زمین است که شور و یا شیرین است، و خاکی درشت یا نرمین. پس، آنان به اندازة نزدیکی زمینشان با هم سازوارند، و به مقدار اختلاف آن از یکدیگر به کنار. پس نیکوچهره‌ای بینی کانا و کوتاه‌همّتی درازبالا و نیکوکرداری زشت‌منظر، و خُرد‌جثه‌ای ژرف‌نگر، و نیک‌سریرتی با سیرت ناخوش و سرگشته‌دلی آشفته‌هُش، و گشاده‌زبانی گویا با دلی آگاه و بینا» (همان/ خ 234).

ایشان در توصیف مرحلة دیگری از آفرینش انسان به تکوّن خلقت در رَحِم اشاره کرده‌اند و فرموده‌اند: «خداوندش در ظلمت زهدان‌ها و درون غلاف‌ها و پرده‌ها پدیدآورد. نطفه‌ای بود جهنده و خونی لخته شده، بی‌هیچ صورتی» (همان: خ 83).

همچنین در باب اعضاء و جوارح انسان زبان به توصیف گشوده، می‌فرماید: «با پیه می‌نگرد و با گوشت سخن می‌گوید و با استخوان می‌شنود و از شکافی دم برمی‌آورد» (همان: ح 8).

3ـ ارزیابی و نقد اشکال

کتاب نهج‌البلاغه از معدود آثاری است که از عصر تألیف با استقبال اندیشمندان اسلامی مواجهه بوده است و آثار بسیاری در پیرامون آن نگاشته شده است2. این همه، نگاه به نهج‌البلاغه و اعتبار آن همیشه یکسان نبوده است و برخی از نویسندگان اهل سنّت با رویکردی انتقادی مطالب آن را به چالش کشیده‌اند و نقدهایی را وارد ساخته‌اند، لیکن اکثر کسانی که در این باره قلم زده، داد سخن سر داده‌اند، انگیزه‌ای علمی نداشته‌اند و تنها به هدف خرده‌گیری و تضعیف نهج‌البلاغه به نقد آن دست یازیده‌اند. در این صورت، اگر افرادی بخواهند به این نقدها پاسخی منطقی بدهند، آنها باز به کار خود ادامه خواهند داد و اعتنایی به این جواب‌ها نمی‌کند، چراکه اساساً هدف آنها آگاهی و پاسخ‌یابی نبوده است، بلکه از روی غرض‌ورزی و انگیزه‌های غیرعلمی به طرح این نقدها پرداخته‌اند.

3ـ1) تضعیف اشکال از سوی مخالفان

برای نمونه، نقد توصیف‌های دقیق امام(ع) دربارة آفرینش مخلوقات از جملة نقدهای ضعیف و سستی است که صلاحیّت اعتنا و توجّه علمی را ندارد؛ زیرا از یک سو، بررسی و ارزیابی استدلال قائلان آن نشان می‌دهد که آنان هیچ شناختی از تاریخ ادب عرب و منابع آن نداشته‌اند و از سوی دیگر، برخی از مخالفان، خود بر این نقد ایراد گرفته‌اند و آن را تضعیف کرده‌اند. گواه این سخن، احمد زکی صفوت است که دربارة این شبهه گفته است: «وَاَخَالُکَ بَعدَ اِجَالَةٍ النَّظَرِ فِی هَذَا الوَصفِ تُحکُمُ إِنَّهُ لاَ أَثَرَ لِلدِّقَّةِ فِیهِ، وَإِنَّمَا هُوَ فِی الوَاقِعِ مَقَالٌ وَعظی تَذکِیرِی وَلَیسَ مِنَ الوَصفِ العِلمِی فِی شَیءٍ.» (زکی صفوت، 2007 م.: 127).

از نگاه صفوت، زمانی که به این توصیف‌ها نگاه می‌کنید، متوجّه می‌شوید که این سخنان از نوع وعظ، ارشاد و تذکّر است و این توصیف‌ها هیچ گونه جنبة علمی دقیق ندارند، بلکه امام می‌خواهد با اشاره به کیفیّت آفرینش این مخلوقات توجّه مخاطب خود به قدرت خالق را جلب نماید.

امّا ناقد دیگری که از دامن‌زنندگان به این شبهه بود، محمّد طاهر درویش، مؤلّف کتاب اثر الخطابة فی صدر الإسلام است که اذعان داشته این توصیفات به تبعیّت از سبک قرآن رخ داده است، چراکه امیرالمؤمنین(ع) شاگرد قرآن بود و او این درس را از قرآن آموخته است: «رُبَّمَا قَرَّبَ إِلَی العُقُولِ أَن تَرَی فِی هَذِهِ الأَوصَافِ دَرساً دَعَاهُ أَمیرِ المُؤمِنِینَ عَنِ القُرآنِ حِینَ وَصَفَ النَّحلَ وَ النَّملَ وَ الطَّیرَ وَ الأَجِنَّةِ فِی الأَرحَامِ وَ أَمَرَ بِالنَّظَرِ فِی المَخلُوقَاتِ وَالتَّأَمُّلِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضِ» (درویش، 1967 م.، ج 1: 330ـ333).

بالأخره محمّد محیی‌الدّین عبدالحمید پس از نقل این شبهه به تضعیف آن پرداخته، گفته است که من در شگفتم چگونه برخی این مطلب را دلیل بر ادّعای خود (ضعفِ نهج‌البلاغه) قرار داده‌اند، در حالی‌که اشعار عرب سرشار از این گونه توصیف‌ها است: «فَأَنَا لَانقَضَی العَجَبَ مِن جَعلِهِ سَبَباً لِهَذِهِ الدَّعوِی، وَمَتَی کَانَت دِقَّةِ التَّخَیُّلِ وَاِجَادَةِ الوَصفِ وَقفاً عَلَی قَومٍ دُونَ قَومٍ أَوَ لَیسَ الشِّعرُ العَرَبِیُّ مَملُوءاً بِدِقَّةِ الوَصفِ وَاستِکمَالِهِ» (عبده، بی‌تا: 6).

3ـ2) مستندهای تاریخی کلام امام علی(ره)

در پاسخ به شبهة مورد بحث، ‌باید به نمونه‌هایی اشاره کرد که هم از نظر سبک و محتوا با سخنان امام علی(ع) همخوانی داشته باشد و هم از نظر تاریخی در صدر اسلام و یا حتّی عصر جاهلی رواج داشته باشد. شعراء و خطبای جاهلی در اشعار و سخنرانی‌های خود به فخر، حماسه، وصف و... می‌پرداختند و ویژگی‌ها، آداب و رسوم زندگی بادیه‌نشینی نیز در اشعار و سخنان آنان نمایان بود. آنان آنچه را که در اطراف خود می‌دیدند، به صورت واقع‌گرایانه توصیف می‌کردند. تمثیل طبیعت یکی از ویژگی‌های بارز شعر جاهلی است و توصیف حیوانات و نباتات ویژگی دیگر شعر جاهلی است که نمونه‌هایی چون توصیف شتر، اسب، رعد و برق، شب، خورشید، بیابان و ... به خوبی در متون آنان قابل پی‌جویی است (ر.ک؛ جمعه، 2010 م.: 88ـ89).

3ـ2ـ1) نمونه‌هایی از اشعار

با تتبّع در منابع ادبی عصر جاهلی به نمونه‌هایی برمی‌خوریم که در آن به توصیف موجودات و حیوانات پرداخته شده است؛ مانند شعری که امرؤالقیس در وصف شب سروده است:

«وَلَیلٍ کَمَوجِ البَحرِ أَرخَی سُدُولَهُ
فَقُلتُ لَهُ لَمَّا تَمَطَّی بِصُلبِهِ
الاییها اللَّیلُ الطَّوِیلُ اَلاَ انجَلِی

 

عَلَیَّ بِأَنوَاعِ الهُمُوم لِیَبتَلَی
وَأردَفَ أعجَازًا وَنَاءَ بِکَلکَلِ
بِصُبحٍ وَ مَا الإصبَاحُ فِیکَ بِأَمثَلِ»
  (الحسنی النّدوی، 2002 م.: 99ـ100).

یعنی؛ «سوگند به شب که مثل موج دریا پرده‌های سیاهش را با انواع اندوه و غم بر من گسترانیده تا بیازماید!

گفتم به او زمانی که با قدرتش امتداد یافت و درحالی‌که شگفتی‌ها را بر تَرکِ خود سوار کرده بود و دور شد.

هانی شب طولانی صبح نکن که صبح کردن تو چیزی جز پنهان‌شدنت نیست».

یا شعر طرفةبن العبد که به توصیف شتر پرداخته است:

«وَإِنّی لامضِـیِ الهَـمَّ عنـد احتضَـارِه

 

بعَو جاء مِـرقـالٍ تَـرُوح و تَـغـتـدَی»

یعنی؛ همانا من غمرا هنگام آمدنش ادامه نمی‌دهم، به خاطر داشتن ماده‌شترِ لاغرِ تندروی که شامگاه به آغل برمی‌گردد و بامدادان می‌رود.

یکی دیگر از شاعران دورة جاهلی که در اشعار خود به توصیف طبیعت پرداخته، عبید بن أبرص از شاعران مشهور جاهلی است. در قصاید این شاعر، بسیار به وصف شتر، اسب، بیابان و ...پرداخته شده است. اشعاری از وی که دربارة شتر سروده است، مشاهده می‌شودکه چگونه شاعر به توصیف شتر می‌پردازد و اشاره به مهره‌های شتر و محکم بودن آنها کرده است و به توصیف گشادگی پیشانی شتر پرداخته است (ر.ک؛ عصّاره، 1391: 207ـ225).

توصیف طبیعت یکی دیگر از موضوع‌هایی است که در ادبیّات عرب جاهلی رواج داشته است و عبید نیز در اشعار خود به آن پرداخته است؛ برای نمونه، وی در شعری آورده است:

«فَدَعا هَدیلاً ساقُ حَرّصَحوهً
وَبَدا بِکَوکبَها صعیدٌ مِثلَ ما
أرِقتُ لِضوء بَرقٍ فِی نَشاصٍ

 

فَدَنا الهَدیلُ لَه یَصُبُّ وَ یَصعَدُ
ریحَ العَبیُر علی المَلاب الأصفَدُ
تَلَأ لاَ فِی مُمَلاَّةِ غِصاصِ»
                                   (همان).

شاعر در بیت اوّل به توصیف رفتار قُمری نر و ماده می‌پردازد و قُمری نر با آواز سردادن موجب می‌شود که قُمری ماده به آن نزدیک شود. همچنین در ابیات دیگر نیز به توصیف طبیعت، آذرخش و ابر پُرباران می‌پردازد. امّا همان‌گونه که این توصیف‌ها در دورة جاهلی رواج داشته، در دورة صدر اسلام نیز وجود داشته است، چراکه ادب جاهلی با ادب اسلامی رابطه‌ای دوسویه دارد و هر دو از یکدیگر اثر پذیرفته‌اند، چنان‌که تعالیم اسلام با عمق بخشیدن به موضوع و محتوای متون ادبی بر ادبیّات جاهلی تأثیر گذاشته است و ادب اسلامی نیز در اسلوب و فنون ادبی از ادبیّات جاهلی پیروی کرده است (ر.ک؛ مردانی، بی‌تا: 1).

ظهور اسلام در جزیرةالعرب، علاوه بر آنکه موجب تغییر عادات، اخلاق و سایر احوال عرب جاهلی گردید، در اشعار و ادبیّات عرب نیز به وضوح تأثیرگذار بود. اعراب پیش از اسلام به انساب و قبایل خود فخر می‌ورزیدند و در وصف قبایل خود اشعار زیادی را سروده، هرچه می‌توانستند نسب خود را بالا می‌بردند. امّا بعد از ظهور اسلام، همة این قبایل و طایفه‌ها زیر پرچم اسلام به یک طایفه تبدیل شدند و در بسیاری از اشعار خود به مدح اسلام پرداختند. از این رو، می‌توان گفت که فرق بین ادبیّات عرب جاهلی با ادبیّات اسلام در حکمت و بلاغت آنهاست؛ یعنی خطبا و شعرا به تقلید از اسلوب قرآن و با اقتباس از آیات کتاب وحی به شعر و سخنرانی می‌پرداختند (ر.ک؛ زیدان، 1992 ن.، ج 1: 187)؛ برای نمونه، نابغة الجعدی یکی از شعراء مخضرمیناست4 که در دورة جاهلیّت جزء مفاخر قوم خود بود. وی یکی از شاعرانی است که از گمراهی و ضلالت رو به اسلام آورد و در راه خدا جهاد کرد و در شب و روز به تلاوت قرآن مشغول بود. وی با اقتباس از قرآن و سبک ادبی آن شعری را در وصف آفرینش انسان سرود:

«الخالق الباری المصوَّر فی الـ
مِن نُطفةٍ قَدَّها مقدَرَّها
ثَم عِظاماً أقامها عَصَبٌ
ثُم کسا الرَاسَ والعواتِقَ أب

 

اَرحامِ ماءَ حتّی یصیرَ دَمَا
یَخلُقُ مِنهَا الأبشَار والنَّسما
ثُمتَ لَهاً کسَاهُ فاألتَأما
شاراً وجلدًاا تخاله أدَما»
                    (ضیف، بی‌تا: 103).

یعنی؛ آفرینندة پیکرساز، آب را در رَحِم‌ها به خون تبدیل کرد و نطفه را در محلّ مقدّر شده به دو نیم کرد و از آن نطفه، بشر و جانداران را خلق کرد. سپس استخوان‌ها را بر پای داشت و دستگاه عصبی را خوب پوشانید. پس درست شد. سپس روی آنها را با پوست پوشانید که لایة درونی را حفظ کند.

از این رو، می‌توان به این نتیجه رسید که اصل توصیف حیوانات، نباتات و... چه در عصر جاهلی و چه در صدر اسلام وجود داشته است.

3ـ2ـ2) متون ادبی عصر جاهلی

در عصر جاهلی، خطبای مشهوری بودند که هر کدام بر حسب موقعیّت به سخنرانی‌های مختلف وعظی، حماسی و ... می‌پرداختند. یکی از خطیبان مشهور جاهلی که اُسقف نجرانی نیز بوده، قسّ بن ساعدة ایادی است. قسّ بن ساعدة در بازار عکّاظ خطبة وعظیّه‌ای را ایراد می‌کند که بسیار زیباست. او به هنگام انذار و موعظة مردم از توصیف طبیعت، مانند دریاهای موج‌دار، آسمانی که دارای برج‌هایی است و یا ستارگان درخشان و ... استفاده کرده است. او در بخشی از خطابة خود این گونه سخن رانده است: «أَیّها النّاس إسمعوا وعوا، وإذا وعیتم فانقعوا. إنه من عاش مات، و من مات فات، و ما هو آتٍ آت، مطرو نبات و ارزاق و اقوات، و آباء و امّهات، و أحیاء و أموات و جمع و شتّات، ویأت بعد یأت، لیل موضوع و سقف مرفوع و نجوم تغود و أراضی تمور و بحور تموج، و تجارة تروج، وضوء و ظلام، و برّ و آلام، و مطعم و مشرب و ملبس و مرکّب، ألا أین أبلغ العظات، السّیر فی الفلوات، والمنظر إلی محلّ الأموات، إنّ فی السّماء الخبراء، و إنّ فی الأرض العبرا، لیل داج، و سماء ذات أبراج و أرض ذات أرتاج، و بحار ذات أمواج...» (نوری، 1998 م.: 453).

3ـ2ـ3) متون ادبی عصر اسلام

نمونة متونی که در آن به توصیف اشیاء پرداخته شده است، سخنرانی یکی از یاران امام علی(ع) به نام صعصعة بن صوحان است. صعصعة در زمان پیامبر(ص) مسلمان شد، امّا به زیارت او نایل نیامد. وی که از یاران نزدیک امام علی(ع) به شمار می‌رفت، سخنوری چیره‌دست و پُرآوازه نیز بود. معاویه بارها تلاش کرد تا صعصعة به گونه‌ای بر علی(ع) طعنه زند، امّا چیزی جزء رسوایی بهره‌اش نشد (محمّدی ری‌شهری، 1389، ج 13: 293ـ295). بنا به نقلی، امام علی(ع) در مورد او فرمود: «هَذَا الخَطِیبُ الشَّحشَح...» (شوشتری، 1376، ج1 : 25)4.

صعصعةبن صوحان در یکی از گفتگوهای خود با معاویه به توصیف خرما پرداخت و این توصیف را به قدری زیبا بیان کرد که انسان به فکر فرو می‌رود که وقتی شاگرد علی(ع) این همه بهرة سرشار از بلاغت دارد، معلّم و پیشوای او چه جایگاهی دارد!

«صعصعه نزد معاویه چنان زیبا سخن گفت که عمر بن عاص بر او حسد برد و گفت: این [مرد] خرما را بهتر از سخن می‌شناسد! صعصعه گفت: آری، خوبترین خرما آن است که هسته‌اش باریک (کم‌قطر) و پوستش نازک و گوشتش زیاد باشد. باد آن را فربه می‌سازد و خورشید آن را بار می‌آورد و سرما آن را سخت می‌کند» (همان، بی‌تا، ج 5: 497).

3ـ2ـ4) مستندهای قرآنی کلام امام علی(ع)

یکی از مسائل که قرآن کریم در مسیر هدایت و عبرت‌آموزی انسان مطرح نموده است، توجّه به خلقت حیوان و انسان است، چنان‌که بخش قابل توجّهی از آیات قرآن را آفرینش، نحوة زندگی، خصوصیّات، احکام و منافع حیوانات تشکیل می‌دهد5. همچنین می‌توان آیات بسیاری را در مورد آفرینش انسان در این کتاب مقدّس مشاهده کرد که همة این امور با فرهنگ و زبان مخاطب عصر نزول همخوانی داشته است6.

در مثل، عرب برای اسب اهمیّت فراوانی قائل بوده، توجّه خاصّی به آن مبذول می‌داشت. او از اسب برای تفریح و تفرّج، جنگ‌آوری، کوچ و اقامت استفاده می‌کرد. از این روست که قرآن نیز توجّه و عنایت اعراب به اسب را از نظر دور نداشته است و برای اسبان، بهترین تعریف‌ها و تمجیدها را آورده است (ر.ک؛ ابوالحب، 1380: 85). برای نمونه، می‌توان به سورة عادیات اشاره کرد که اسب‌ها با کوبش سُم‌هاشان بر سنگ‌ها شعله برمی‌انگیزند و در صبحگاهان بر دشمن یورش می‌برند و اجتماع دشمن را زیر و رو می‌کنند (ر.ک؛ العادیات/ 1ـ4). همچنین فیل حیوان دیگری است که علی‌رغم عدم وجود آن در سرزمین حجاز، در قرآن کریم از آن یاد شده است و قصّة آن در تاریخ عرب قبل از اسلام معروف است (الفیل/ 1ـ2).

قرآن دربارة آفرینش انسان نیز بسیار سخن گفته است و خداوند متعال در سوره‌ها و آیات فراوانی به نوع آفرینش انسان اشاره فرموده است؛ برای نمونه در سورة مؤمنون می‌فرماید: «همانا ما آدمی را از گِلِ خالص آفریدیم. پس آنگاه او را نطفه گردانیدیم و در جای استوار قرار دادیم. آنگاه آن نطفه را علقه و علقه را گوشت‌پاره و باز آن گوشت را استخوان و آنگاه بر استخوان‌ها گوشت پوشانیدیم. پس از آن خلقتی دیگر انشاء نمودیم. آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده» (المؤمنون/ 12ـ14). یا در سورة غاشیه به توصیف خلقت شتر پرداخته به نوع آفرینش آسمان، کوه‌ها و گسترده بودن زمین اشاره می‌کند: «آیا مردم در خلقت شتر نمی‌نگرند که چگونه خلق شده است؟ و در خلقت کاخ آسمان بلند فکر نمی‌کنند که چقدر و چگونه به استحکام، نظم گردش، اشعّه و انوار نیکو آفریده‌اند و کوه‌ها را نمی‌بینید که چگونه بر زمین برافراشته‌اند و به زمین نظر نمی‌کنند که چگونه گسترده‌اند» (الغاشیه/ 17ـ20).

مطالعه و تأمّل در نمونه‌های یاد شده، می‌توان دو نتیجه و پیامد علمی داشته باشد: 1ـ اصل توصیف‌های حیوانات، نباتات و ... در عصر جاهلی و اسلام وجود داشته است. 2ـ محتوای توصیفات امام(ع) دربارة حیوان و انسان هم در عصر جاهلی و هم در صدر اسلام سابقه داشته است.

4ـ پاسخ به شبهة طاووس

توصیف طاووس در نهج‌البلاغه از جمله موضوع‌هایی است که علاوه بر سبک و اسلوب، از منظر دیگر نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. برخی مخالفان نهج‌البلاغه می‌گویند: «علیّ بن أبی‌طالب(ع) از کجا طاووس را دیده بود که این چنین وصف می‌کند؟ امام حتّی به وصف رنگ‌های پَرِ طاووس و نوع آمیزش این حیوان نیز اشاره می‌کند. آنان می‌گویند در عربستان طاووس زندگی نمی‌کند تا علی(ع) آن را ببیند و وصف کند. بنابراین، این خطبه نمی‌تواند از علی(ع) صادر شده باشد (ر.ک؛ امین، بی‌تا؛ درویش، 1967 م. و عبده، بی‌تا: مقدّمه). در پاسخ باید گفت که اوّلاً زندگی نکردن یک حیوان در یک منطقة جغرافیایی به معنای عدم وجود آن حیوان در آن منطقه نمی‌باشد. ثانیاً در هیچ کجای کلام امام(ع) اشاره‌ای وجود ندارد که ایشان طاووس را در حجاز دیده‌اند، بلکه این رؤیت می‌تواند در کوفه و در ایّام خلافت ایشان اتّفاق افتاده باشد، چنان‌که ابن أبی‌الحدید در شرح خود بر نهج‌البلاغه به این نکته تصریح کرده و آورده است: «ممکن است امیرالمؤمنین در مدینه این حیوان را ندیده باشد، امّا در کوفه و عراق که از اطراف و اکناف دنیا برایش هدایا می‌فرستاند، یک جفت طاووس نر و ماده برایش هدیّه آورده باشند. پس هیچ بعید نیست که آن حضرت این پرنده را دیده باشد» (ابن‌أبی‌الحدید، 1337، ج 9: 270).

علاوه بر آنکه با توجّه به گزارش کتاب المفصّل فی تاریخ العرب که از ورود طاووس به شهر یمامه خبر داده است (ر.ک؛ جواد، 1991 م.، ج1: 180)، احتمال مشاهدة طاووس در سرزمین حجاز همچنان مطرح می‌باشد. این غیر از یادکردی است که در اشعار عرب جاهلی از طاووس صورت گرفته است، چراکه اگر مردم عربستان با این حیوان بیگانه بودند، چگونه آن را در اشعار خود ذکر می‌کردند؛ برای نمونه، رؤبة بن عجّاج شاعر معروف عرب گفته است:

«کما استوی بیض النّعام الاملاس

 

مثل الدّمی تصویرهن أطواس»
(عطاردی قوچانی، 1379، ج1: 503).

نتیجه‌گیری

یکی از مباحث درخور توجّه در مطالعات نهج‌البلاغه، بررسی و نقد شبهه‌هایی است که بر این کتاب شریف وارد شده است. یکی از این شبهه‌ها، توصیف‌های دقیق امام علی(ع) دربارة آفرینش حیوان و انسان است. برخی نویسندگان اهل سنّت مانند احمد زکی صفوت، احمد امین، محمّد محیی‌الدّین عبدالحمید، سیّد کیلانی، محمّد طاهر درویش و... به این شبهه تمسّک کرده‌اند و چنین گفته‌اند که توصیف‌های یادشده مربوط به عصر امام(ع) نبوده، بلکه در عصر خلفای عبّاسی رواج داشته است. لیکن با بررسی مستندات موجود و پیگیری شواهد تاریخی چنین به دست آمد که شبهة یاد شده ارزش علمی ندارد و بسیار ضعیف است، چراکه حتّی برخی از ناقدان مانند احمد زکی صفوت و محمّد محیی‌الدّین عبدالحمید، خود آن را تضعیف کرده‌اند. علاوه بر آنکه به استناد شواهد فراوان تاریخی، توصیف حیوانات، نباتات و ... هم در عصر جاهلی وجود داشته است (مانند توصیف شب از سوی امرؤالقیس) و هم در صدر اسلام (مانند شعری که از نابغة جعدی در توصیف آفرینش انسان نقل گردید و یا نمونه‌های مذکور از قرآن کریم در باب آفرینش انسان، ویژگی کوه‌ها و زمین و ...). امّا دربارة شبهة طاووس نیز باید گفت که علاوه بر امکان رؤیت طاووس در شبه‌جزیرة عربستان، طاووس در کوفه دیده شده است نه در عربستان! لذا بر اساس تحلیل تاریخی صورت گرفته و ذکر مستندهایی که مربوط به دورة جاهلی و اسلام بود، این نتیجه دست داد که شبهه‌های وارده در باب این موضوع، اعتبار ندارد و نمی‌تواند هیچ خدشه‌ای به ساحت نهج‌البلاغه وارد سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ افرادی مانند ذهبی (م. 748 ق.) در اثر خود به نام میزان‌الاعتدال، (ر.ک؛ ذهبی، ج 3: 124)، ابن‌حجر عسقلانی (م. 852 ق.) در لسان المیزان (ر.ک؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 4: 223) و شوقی ضیف (معاصر) در کتاب اللّغة العربی العصر الإسلامی سخنان ابن‌خلّکان را تکرار کرده‌اند.

2ـ کتاب‌هایی مانند خطب علی نوشتة عبدالعزیز بن یحیی جلودی، کتاب زید بن وهب با عنوانِ خطب امیرالمؤمنین عَلَی المنابر فی الجمع و الأعیاد، شرح نهج‌البلاغة ابن‌میثم (قرن 7)، شرح ابن أبی‌الحدید، مستدرک نهج‌البلاغه تألیف هادی کاشف‌الغطاء و بسیاری کتب دیگر.

3ـ مخضرم به شعرا وخطبایی اطلاق می‌شود که هم‌عصر جاهلی و هم‌عصر اسلام را درک کرده باشند؛ مانند حسّان‌بن ثابت، ابوذؤیب هذلی و ... .

4ـ ترجمة عبارت: این، سخنران ماهر و توانایی است.

5ـ برای نمونه، خداوند در این آیات دربارة منافع حیوانات،خصوصیّات و ... سخن می‌فرماید (ر.ک؛ الأنعام/ 142 و النّحل/ 5، 8، 14 و 68).

6ـ برای نمونه، خداوند متعال در آیات ذیل به مراحل خلقت انسان اشاره کرده است (الرّوم/ 20؛ الفرقان/ 54؛ الطّارق/ 7ـ5 و غافر/ 67).

قرآن کریم.
ابن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله. (1337). شرح نهج‌البلاغه. تصحیح محمّد اباالفضل ابراهیم. قم: کتابخانة آیت‌الله مرعشی.
ابن‌خلّکان اربلی، شمس‌الدّین احمد. (بی‌تا). وفیات الأعیان. تحقیق احسان عبّاس. قم: منشورات شریف الرّضی.
ابوالحب، جلیل. (1380). نگاهی به دنیای حیوانات در قرآن کریم. ترجمة تقی متقدی. چاپ اوّل. قم: بوستان کتاب.
الأسدی، عادل حسن. (2007م.). مع المشکّکین فی نهج‌البلاغه. بی‌جا: مکتبة العزیزی.
الحسن النّدوی، محمّد واضح رشید. (2002 م.). تاریخ الأدب العربی العصر جاهلی والعصر الإسلامی. چاپ دوم. دمشق: دار ابن‌کثیر.
الحسنی النّدوی، محمّد واضح رشید. (2002 م.). تاریخ الأدب العربی العصر جاهلی والعصر الإسلامی. چاپ دوم. دمشق: دار ابن‌کثیر.
امین، احمد. (بی‌تا). فجرالإسلام. بی‌جا: لجنة التّألیف و التّرجمة والنّشر.
جواد، علی. (1991م.). المفصّل فی تاریخ العرب قبل الإسلام. بغداد: جامعة البغداد.
جمعه، حسین. (2010 م.). الحیوان فی شعر الجاهلی. سوریا: دار رسلان.
درویش، محمّدطاهر. (1967م.). الخطابة فی صدر الإسلام. القاهرة: دارالمعارف.
زیدان، جرجی. (1992م.). تاریخ أدباللّغةالعربیّة. بیروت: منشورات دار المکتبة الحیاة.
سیّد کیلانی، محمّد. (1947م.). اثر التشیّع فی الأدب العربی. القاهرة: لجنة النّشر للجامعیین.
شرح نهج‌البلاغه. (1375). تصحیح عزیزالله عطاردی. چاپ اوّل. قم: بنیاد نهج‌البلاغه؛ انتشارات عطارد.
شریف‌الرّضی، محمّدبن حسین. (1378). نهج‌البلاغه. ترجمة جعفر شهیدی. چاپ چهاردهم. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
شوشتری، محمّدتقی. (1376).بهج‌الصّباغة فی شرح نهج‌البلاغه. نوبت اوّل. تهران: امیرکبیر.
ــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). قاموس الرّجال. قم: مؤسّسة النّشر الإسلامی التّابعة لجماعة المدرّسین قم.
صفوت، احمدزکی. (2007 م.). ترجمة علی بن ابی طالب. به نقل از کتاب مع المشکّکین فی النّهج‌البلاغة از عادل حسن الأسدی. مکتبة العزیزی.
ضیف، شوقی. (بی‌تا). تاریخ الأدب العربی (العصر الإسلامی). الطّبعة العشرون. القاهرة: دارالمعارف.
عبده، محمّد. (بی‌تا). تصحیح عبدالحمید محمّد محیی‌الدّین. شرح نهج‌البلاغه. القاهرة: مطبعة الإستقامة.
عصاره، عاطفه. (1391). «وصف در دیوان عبید بن أبرص». مجلّة اللّغة الأدب العربی. شمارة 2.
عطاردی قوچانی، عزیزالله. (1379). امیرالمؤمنین و نهج‌البلاغه. تهران: عطارد.
محمّدی ری‌شهری، محمّد. (1389). دانشنامة امیرالمؤمنین(ع). ترجمة عبدالهادی مسعودی. قم: مؤسّسة علمی فرهنگی دارالحدیث.
مردانی، مهدی. (بی‌تا). بازیابی کتاب زید بن وهب جهنی به عنوان یکی از مصادر کهن نهج‌البلاغه. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. قم: دانشگاه قرآن و حدیث.
نوری، محمودی القیسی و عادل جاسم البیاتی. (1988م.). تاریخ الأدب العربی قبل الإسلام. بی‌جا: وزارة التعّلیم العالی و البحث العلمی.