Document Type : علمی- ترویجی
Authors
Abstract
Imams Baqir (AS) are the true interpreters of the holy Qur'an, and whatever they interpret about the Qur'an are the exact words of the Qur'an because they are the true walking Qur'an, and they have received the science of interpretation of the Qur'an from Prophet Mohammad (Pbuh). Since those noble Imams after Prophet Mohammad (Pbuh) are the most knowledgeable and the wisest people to the knowledge of Qur'an, in this study we have decided to deal with the traditions of Imam Baqir (AS) about this field of science. The current paper has examined the typology and interpretation methods of Imam Baqir (AS) and concludes that the Imam in his speeches, depending on the capabilities and the atmosphere of the society, has explained the knowledge of the Qur'an in several ways including: Qur'anic sciences, the interpretation of the Qur'an with the Qur'an, the interpretation of the Qur'an with Sunnah, Jerry and matching, the explanation of Qur'anic parables, the appearance and reality of the Qur'an, the dispelling of doubts, the referential expression of Qur'anic verses and educational dimensions etc.
Keywords
مقدّمه
بر اساس حدیث ثقلین، قرآن و عترت همتای یکدیگرند و هدایت امّت اسلامی در تلازم این دو ثقل است. اهل بیت(ع) مانند رسول خدا(ص) عهدهدار تبیین آیات الهی و اصیلترین مرجع برای دستیابی به فهم معارف قرآنی هستند. از این رو، روایات ایشان منابع مهمّ علم تفسیر به شمار میآید. ایشان به دلیل انتساب به پیامبر(ص) و توجّه خاص و عنایت خداوند، مرجع و مورد توجّه عموم مردم بودهاند (ر.ک؛ الأحزاب/33 و الشّوری/23) و نقش بسیار مهمّ و حساس آنان در بیان احکام الهی و سنّت نبوی و نیز هدایت و ارشاد مردم در تفسیر به رأی نکردن، حاکی از مراقبت دائم و تلاشهای بیوقفة آنان در حفظ و حراست قرآن و سنّت از دستبرد اجانب میباشد، تا جایی که هر یک از آن بزرگواران در احیای مکتب توحیدی، شهد شهادت نوشیدند و بعضی با توجّه به موقعیّت زمانی، بر کرسی تدریس و تبیین احکام و تفسیر آیات تکیه زدند و شاگردان بیشماری تربیت کردند. در میان امامان شیعه، پس از امیر مؤمنان علی(ع)، بخش عمدهای از روایات به صادقین(ع) میرسد و این امر به دلیل موقعیّت خاصّ سیاسی جامعة آن روز بود که آنان بیش از دیگر امامان اهل بیت(ع) فرصت نشر علوم آلمحمّد(ص) را یافتند. از این رو، دربارة امام باقر(ع) گفته شده است: «وَ لَمْ یَظْهَرْ عَنْ أَحَدٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(ع) مِنْ عِلْمِ الدِّینِ وَ الْآثَارِ وَ السُّنَنِ وَ عِلْمِ الْقُرْآن وَ السِّیرَةِ وَ فُنُونِ الْآدَابِ مَا ظَهَرَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع): و برای هیچ یک از فرزندان حسن و حسین(ع) از علم دین، آثار، سنّت، علم قرآن، سیره و فنون ادبی، مانند آنچه که برای ابیجعفر نمایان شد، آشکار نشده است» (ابنشهر آشوب، 1379ق.، ج 4: 195).
در این پژوهش، روایات تفسیری امام باقر(ع) بررسی شده است و روایاتی که در این پژوهش مورد تحلیل و روششناسی قرار گرفتهاند، غالباً از منابع متقدّم امامیّه هستند.
1ـ مبانی قرآنشناختی در روایات امام باقر(ع)
تأمّل در روایات تفسیری امام باقر(ع) نشان میدهد که مهمترین مبانی قرآنشناختی در روایات آن حضرت عبارت است از:
1ـ1) جامعیّت قرآن
امام باقر(ع) دربارة جامعیّت قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَدَعْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَی یَوْمِ الْقِیامَةِ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ وَ بَیَّنَهُ لِرَسُولِهِ: خدای متعال هیچ امری را فروگذار نکرده که مردم بدان احتیاج داشته باشند، مگر آنکه آن را در کتابش فرو فرستاده است و برای رسول خویش آن را بیان فرموده است» (صفّار، 1404ق.، ج 1: 6؛ کلینی، 1407ق.، ج 1: 59 و عیّاشی، 1308ق.، ج 1: 6).
1ـ2) حجّیّت سُنَن و اقوال پیامبر و اوصیای ایشان در تفسیر
ایشان در این باره میفرماید:
«مَا وَجَدْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَالْعَمَلُ بِهِ لَازِمٌ لاَ عُذْرَ لَکُمْ فِی تَرْکِهِ وَ مَا لَمْ یَکُنْ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانَتْ فِیهِ سُنَّةٌ مِنِّی فَلاَ عُذْرَ لَکُمْ فِی تَرْکِ سنّتی وَ مَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ سُنَّةٌ مِنِّی فَمَا قَالَ أَصْحَابِی فَخُذُوهُ فَإِنَّمَا مَثَلُ أَصْحَابِی فِیکُمْ کَمَثَلِ النُّجُومِ فَبِأَیِّهَا أُخِذَ اهْتُدِیَ وَ بِأَیِّ أَقَاوِیلِ أَصْحَابِی أَخَذْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ وَ اخْتِلاَفُ أَصْحَابِی لَکُمْ رَحْمَةٌ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ أَصْحَابُکَ قَالَ أَهْلُ بَیْتِی: آنچه در کتاب خدا یافتید، بدانید که عمل به آن لازم است و شما در ترک آن هیچ عذری نخواهید داشت و آنچه که در کتاب خدا موجود نباشد و در آن سنّتی از من موجود باشد، پس بدانید که شما هیچ عذری در ترک سنّت من نخواهید داشت و در آنچه که از من سنّتی نباشد، پس آنچه اصحابم گفتهاند، همان را بگویید؛ چراکه مَثَلِ اصحاب من در میان شما، همچون ستارگان است که به هر یک هدایت جویید، هدایت یابید و هر یک از سخنان اصحابم را که اخذ کنید، هدایت میپذیرید و اختلاف اصحابم برای شما مایة رحمت است. عرض شد: ای رسول خدا! اصحاب شما چه کسانی هستند؟ فرمود: اهل بیتم هستند» (صفّار، 1404ق.، ج 1: 11؛ صدوق، 1403ق.: 156 و طبرسی، 1403ق.، ج 2: 355).
1ـ3) ممنوعیّت تفسیر به رأی
امام باقر(ع) دربارة ممنوعیّت تفسیر به رأی میفرماید: «مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَمُ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَنْتَزِعُ الْآیَةَ مِنَ الْقُرْآنِ یَخِرُّ فِیهَا أَبْعَدَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ: آنچه را که میدانید، بگویید، ولی آنچه را که نمیدانید، پس بگویید خدا داناتر است؛ چراکه انسان گاهی به آیهای استشهادی میکند و آنگاه آن را از (معنای خود) بهشدّت دور میکند» (برقی، 1371ق.، ج 1: 206؛ کلینی، 1407ق.، ج 1: 42؛ شهید ثانی، 1409ق.: 215 و عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 17).
همچنین میفرماید: «لَیْسَ شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْهُ إِنَّ الْآیَةَ یَنْزِلُ أَوَّلُهَا فِی شَیْءٍ وَ أَوْسَطُهَا فِی شَیْءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْء، ثُمَّ قَالَ:Pإِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا O(الأحزاب/33) مِنْ مِیلاَدِ الْجَاهِلِیَّةِ: هیچ چیز دورتر از تفسیر قرآن نسبت به عقول مردم نیست؛ چراکه گاه اوّل آیة قرآن در یک باب نازل شده، وسط آیه در امری دیگر و آخر آن در مسئلهای دیگر. سپس فرمود: خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد؛ از پیدایش جاهلیّت» (عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 17 و برقی، 1371ق.، ج 2: 300).
1ـ4) اخذ آنچه موافق قرآن است
امام باقر(ع) در این زمینه میفرماید: «وَ انْظُرُوا أَمْرَنَا وَ مَا جَاءَکُمْ عَنَّا، فَإِنْ وَجَدْتُمُوهُ لِلْقُرْآنِ مُوَافِقاً فَخُذُوا بِهِ، وَ إِنْ لَمْ تَجِدُوهُ مُوَافِقاً فَرُدُّوهُ، وَ إِنِ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَیْکُمْ فِیهِ فَقِفُوا عِنْدَهُ وَ رُدُّوهُ إِلَیْنَا حَتَّی نَشْرَحَ لَکُمْ: در امر ما و آنچه که از ناحیة ما به شما میرسد، بنگرید. پس اگر آن را موافق قرآن نیافتید، آن را رد کنید و اگر کار بر شما مشتبه شد، بازایستید و آن مسئله را به ما ارجاع دهید تا برای شما شرح دهیم»(کلینی، 1407ق.، ج 2: 222؛ حلوانی، 1408ق.: 802؛ طوسی، 1414ق.: 233؛ طبری آملی، 1383ق.: 113؛ دیلمی، 1408ق.: 314). همچنین میفرماید:«فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ: آنچه را که موافق کتاب خداست، بگیرید و آنچه را که مخالف کتاب خداست، واگذارید» (صدوق، 1376ق.: 367 و عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 8).
2ـ جایگاه علوم قرآنی در روایات امام باقر(ع)
2ـ1) ناسخ و منسوخ
نـسـخ در اصطلاح علوم قرآنی عبارت است از رفع تشریع سـابـق کـه ظـاهراً مقتضی دوام بوده، به تشریع لاحق، به گونهای که جمع آنها یا ذاتاً یا به دلیل تنافی آشکار، یا به دلیل خاصّی از اجماع یا نصّ صریح ممکن نباشد (ر.ک؛ معرفت، بیتا، ج 2: 274) یا رفع حکم شرعی، به دلیل شرعی (ر.ک؛ زرقانی، بیتا، ج 2: 72).
خود قرآن به وقوع نسخ در قرآن تصریح دارد، چـنانکه میفرماید: Pمَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: هر حُکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مىآوریم. آیا نمىدانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟!O (البقره/ 106) وPوَإِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ: و هنگامى که آیهاى را به آیة دیگر مبدّل کنیم [= حُکمى را نسخ نماییم] ـ و خدا بهتر مىداند چه حُکمى را نازل کند ـ آنها مىگویند: تو افترا مىبندى! امّا بیشترشان (حقیقت را) نمىدانند!O (النّحل/101).
از نظر قرآنپژوهان مسلمان، اعمّ از شیعه و غیرشیعه، نسخ هم در قرآن و هم در سنّت رواست و نسخ قرآن به قرآن، و قرآن به سنّت و سنّت به سنّت و سنّت به قرآن جایز است و سابقه دارد (برای آگاهی بیشتر، ر.ک؛ تفسیر ابوالفتوح رازی: ذیل آیة 106 سورة بقره).
در اینجا به ذکر سه نمونه از روایات ناسخ و منسوخ از دیدگاه امام باقر(ع) اشاره میشود:
الف) Pوَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَی الْحَوْلِ...: و کسانی که از شما در آستانة مرگ قرار میگیرند و همسرانی از خود بهجا میگذارند، باید برای همسران خود وصیّت کنند که تا یک سال آنها را (با پرداختن هزینة زندگی) بهرهمند سازند...O (البقره/240).
«عَنْ أَبِی بَصِیر قَالَ سَأَلْتَهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ: Pوَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ...O قَالَ: هِیَ مَنْسُوخَةٌ نَسَخَتْهَا Pیَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًاO (البقره/234) نَسَخَتْهَا آیَاتُ الْمِیرَاثِ) قُلْتُ: وَ کَیْفَ کَانَتْ قَالَ: کَانَ الرَّجُلُ إِذَا مَاتَ ـ أَنفَقَ عَلَی امْرَأَتِهِ مِنْ صُلْبِ الْمَالِ حَوْلاً، ثُمَّ أَخْرَجَتْ بِلاَ مِیرَاثِ ـ ثُمَّ نَسَخَتْهَا آیَةُ الرُّبْعِ وَ الثَّمَنِ ـ فَالْمَرْأَةُ یُنْفِقُ عَلَیْهَا مِنْ نَصِیبِهَا: ابوبصیر گوید: از امام باقر(ع) دربارة این آیه پرسیدم. امام باقر(ع) در جواب فرمود: این آیه منسوخ شده است. من از حضرت پرسیدم که چگونه آیه منسوخ گردیده است؟ حضرت فرمود: وقتی مردی میمُرد، از رأس مال، مقداری را به همسر خود انفاق مینمود و زن پس از او بدون هیچ میراثی خارج میگشت و این شد که این آیه با آیهای که در باب ربع و یک هشتم ارث نازل گشت، منسوخ شد و به این ترتیب، به زن به اندازهای که نصیب و بهرهاش باشد، حق دارد ارث ببرد» (فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 270 و شریف لاهیجی،1373، ج 1: 234).
ب) Pوَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ: و آنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالاَندO (المائده/5).
زراره گوید: «از امام باقر(ع) در مورد این آیه پرسیدم (منظور آیة حلیت ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب) و ایشان فرمودند:با آیة P...وَلاَ تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ...: و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید...O (الممتحنة/10)» (طوسی، 1407ق.، ج 7: 298؛ همان، 1390ق.، ج 3: 179 و حرّ عاملی، 1409ق.، ج20: 533).
ج) Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ: ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حقّ تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید!O (آلعمران/102).
ابنعبّاس و طاووس گفتند که این آیه محکم است و منسوخ نیست، و قتادة، ربیع، سدی، و ابنزید گفتند که این آیه با آیة Pفَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ...: پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنیدO(التّغابن/16) منسوخ شده است و این مطلب از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده است (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج 2: 543).
2ـ2) اسباب نزول
علم به اسباب نزول که جز از راه روایت و سماع به دست نمیآید، از اساسیترین ابزارهای فهم و درک معانی آیات و برطرفکنندة مشکلات فراوان در زمینة تفسیر و تبیین مفاهیم قرآن است (ر.ک؛ حجّتی، 1383: 33). نداشتن آگاهی از اسباب نزول، در بسیاری موارد، آدمی را در فهم احکام دینی و مسائل اعتقادی و اسرار کلام الهی به حیرت میاندازد. در مقابل، آشنایی با سبب نزول میتواند به پژوهشگر کمک کند تا آن حکمت را که بیانگر راز تشریع و وضع احکام و قوانین الهی است، بازیابد. نداشتن آگاهی از سبب نزول، حتّی گاه صحابة پیامبر(ص) را نیز دچار اشتباه میکرد و از این رو، در بسیاری موارد، پیامبر(ص) با بیان سبب نزول، آنان را از سرگردانی رهایی میبخشید (ر.ک؛ همان: 83ـ95). بخشی از احادیث تفسیری امام باقر(ع) به این مورد اختصاص دارد که به نمونهای از آن اشاره میشود:
* Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء کَرْهًا...: ای کسانی که ایمان آوردهاید! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید!O (النّساء/19).
از امام باقر(ع) روایت شده است در جاهلیّت رسم بر این بود که شوهر چون میمرد، پسر متوفّی از همسر دیگرش و یا ولیّ آن پسر با انداختن لباس خود به سَرِ همسر متوفّی، زن او را به ارث تصاحب میکرد. سپس یا خودش با همان مِهر سابق با او ازدواج میکرد و یا به ازدواج دیگری درمیآورد و مهریّه را مالک میشد و آیة شریفه از این عمل نهی کرده است. امام باقر(ع) در این باب فرموده است: «چون ابوقیس بن اسلب وفات نمود، فرزند او محصن، جامة خود را به سَرِ زنِ پدر خود انداخت که کبیثه نام داشت و دختر معبدبن معبد بود و نکاح او را وارث شد، ولی از او کنارهگیری نمود و در ادای حقوق او امساک کرد و آن زن برای شکایت خدمت رسول(ص) آمد و قضیّه را نقل نمود و حضزت فرمود: برگرد به خانهات. اگر از خداوند حُکمی دربارة تو رسید، اعلام میدارم که این آیة حرمت نکاح زنان پدران نازل شد و آن زن نزد خویشان خود رفت و در مدینه زنان چندی بودند که مردانی وارث نکاح آنها شده بودند؛ مانند کبیثه، جز آنکه آن مردان پسرانِ شوهران آنها نبودند و آیة 19 سورة نساء برای حُکم آنها نازل شد (ر.ک؛ قمی، 1367ق.، ج 1: 134؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 47؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 433؛ قمی مشهدی، 1368، ج 3: 358؛ موسوی، 1409ق.، ج 7: 407 و طباطبائی، 1417ق.، ج 4: 259).
2ـ3) محکم و متشابه
«حَکَم» در اصل به معنای منع نمودن و جلوگیری به کار رفته است، البتّه جلوگیری از افساد به سبب اصلاح. بنابراین، به هر گفتاری که رسا و شبههناپذیر باشد و مورد کجفهمی قرار نگیرد، محکم میگویند؛ یعنی، مستحکم و خللناپذیر (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1412ق.: 248ـ249). آیات محکم، آیاتی است که مفهوم آن به قدری روشن باشد که جای گفتگو و بحث در معنای آن وجود نداشته باشد؛ مثل آیاتِ Pقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ: بگو: خداوند، یکتا و یگانه استO(الإخلاص/1)؛ Pلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ: هیچ چیز همانند او نیستO(الشّوری/11)؛ Pاَللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ...: خداوند آفریدگار همه چیز است...O(الزّمر/62) و ... آیات محکمات در قرآن «أُمّالکتاب» نامیده شده است. «أُمّالکتاب» یعنی ریشه، مرجع و مفسّر آیات متشابه (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 2: 433).
دربارة متشابه در قرآن گفته شده است: «وَالْمُتَشَابِهُ مِنَ الْقُرآنِ مَا أَشْکَلَ تَفْسُیرُهُ لِمُتَشَابِهَتِهِ بِغَیْرِهِ: متشابهات قرآن آن است که تفسیرش مشکل میباشد؛ زیرا نمودِ آنچه را که هست، ندارد و به چیز دیگری شبیه است» (راغب اصفهانی، 1412ق.: 443).
قرآن کریم تأکید میفرماید که معانی آیات متشابه و تأویل آنها را جز «راسخان در علم» نمیدانند. پیشوایان دین نیز در روشن ساختن مصداق «راسخان در علم» سخن گفتهاند. بر اساس روایات متعدّدی که از ائمّة اطهار نقل شده است، مصداق راسخان در علم، امامان و پیشوایان راستین دین هستند. به روایتی از امام باقر(ع) در این زمینه میپردازیم: Pقَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ: گفت: ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم، سجده کنی؟ آیا تکبّر کردی یا از برترینها بودی؟O (ص/75).
«مُحَمَّدُ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ:َPقَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّO(ص/75) فَقَالَ الْیَدُ فِی کَلاَمِ الْعَرَبِ الْقُوَّةُ وَ النِّعْمَةُ قَالَ: Pوَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِO(ص/17) وَ قَالَ: Pوَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍO(الذّاریّات/47) أَیْ بِقُوَّةٍ وَ قَالَ: Pوَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُO (المجادله/22)، أَیْ قَوَّاهُمْ وَ یُقَالُ لِفُلاَنٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ أَیْ فَوَاضِلُ وَ إِحْسَانٌ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَةٌ: محمّدبن مسلم گوید: از امام باقر دربارة کلام خداوند که میفرماید: Pقَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّO سؤال کردم. امام فرمود: ید در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت است و فرمود: Pوَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِO و فرمود: Pوَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍO: یعنی، به قوّت و میفرماید:Pوَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُO؛ یعنی: به آنان نیرو داد، و گفته میشود: لِفُلاَنٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ، و منظور بخششها و نیکیهای اوست؛ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ، یعنی: نعمت» (صدوق، 1398ق.: 153؛ همان، 1403ق.: 16؛ بحرانی، 1418ق.: 30؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 4: 294؛ قمی مشهدی، 1368، ج 11: 211؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 4: 444 و طباطبائی، 1417ق.، ج 6: 40).
2ـ4) حروف مقطّعه
حروف مقطّعه حروفی هستند که در ابتدای برخی از سورههای قرآن آمده است. حروف مقطّعه در ابتدای ۲۹ سوره از سورههای قرآن ذکر شده است و مجموعاً ۷۸ حرف است که با حذف مکرّرات، ۱۴ حرف میشود. از امام باقر(ع) دربارة معنای حروف مقطّعه در ابتدای برخی سورهها روایاتی وارد شده است؛ از جمله این روایات:
2ـ4ـ1) نماد برخی از اسماء خدای سبحان
الف) PالمO (البقره/1)
از امام باقر(ع) در معنای PالمO سورة بقره روایت شده است که فرمود: «PالمO در ابتدای سورة بقره، یعنی: أَنَا اللَّهُ الْمَلِک:من خدای فرمانروا هستم» (صدوق، 1403ق.: 22؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 26؛ بحرانی، 1418ق.، ج 1: 595).
ب) PالمO(آلعمران/1)
همچنین دربارة PالمO در آغاز سورة آلعمران از ایشان روایت شده است که فرمود: «یعنی؛ أَنَا اللَّهُ الْمَجِید: من خدای مجید و بزرگ هستم» (صدوق، 1403ق.: 22؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 315؛ بحرانی، 1418ق.، ج 1: 595؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 309 و قمی مشهدی، 1368، ج 3: 25).
ج) PالمصO(الأعراف/1)
از امام باقر و امام صادق(ع) دربارة PالمصO در ابتدای سورة اعراف نقل شده است که فرمود: یعنی: أَنَا اللَّهُ الْمُقْتَدِرُ الصَّادِق: من خدای توانای راستگو هستم» صدوق، 1403ق.: 22؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 2: 179؛ بحرانی، 1418ق.، ج 2: 516؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 2: 2؛ قمی مشهدی، 1368، ج 5: 34).
د) PالرO (یونس/1)
همچنین دربارة PالرO که در آغاز سورة یونس آمده، از امام باقر(ع) نقل شده است که به معنای «أَنَا اللهُ الرَّءُوفُ» میباشد (ر.ک؛صدوق، 1403ق.: 22).
هـ) PالمرO (الرّعد/1)
دربارة PالمرO که در آغاز سورة رعد آمده، از امام باقر(ع) چنین نقل شده است: «أَنَا اللَّهُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الرَّازِقُ: من خدای زندهکننده، میراننده و روزیدهنده هستم» (صدوق، 1403ق.: 22).
و) PکهیعصO (مریم/1)
همچنین دربارة حروف مقطّعة ابتدای سورة مریم فرمودند: «أَنَا الْکَافِی الْهَادِی الْوَلِیُّ الْعَالِمُ الصَّادِقُ الْوَعْدِ: منم خدای کفایتکننده و هدایتگر، ولی، عالِم و صادق در وعده» (صدوق، 1403ق.: 22).
2ـ4ـ2) نامهای پیامبر
دربارة حروف آغازین سورة طه، به نقل از امام باقر(ع) چنین روایت شده است: «أَمَّا طَهَ فَإِسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(ص) وَ مَعْنَاهُ یَا طَالِبَ الْحَقِّ الْهَادِی إِلَیْهِ: طه نامی از نامهای پیامبر اکرم(ص) میباشد، و معنای آن این است کهای طالب حق که به سوی آن هدایت میکنی!» (صدوق، 1403ق.: 22). البتّه معانی فوق و امثال آن که دربارة حروف مقطّعه در روایات آمده است، قطعاً تنها معنای این حروف نخواهد بود، همچنانکه در پارهای روایات، معانی دیگری نیز برای همین حروف بیان شده است.
2ـ5) فضایل و خواصّ سورهها
یکی از مباحث علوم قرآنی، ذکر فضایل و خواصّ سورههای قرآن کریم است که در برخی از روایات امام باقر(ع)بیان شده است. در ادامه به برخی از این روایات اشاره میشود:
الف) سورة مائده
ابوالجارود از امام محمّد باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: «کسی که سورة مائده را هر پنجشنبه تلاوت کند، ایمان او به ظلم آلوده نمیگردد، و هرگز شرک نخواهد ورزید» (صدوق، 1406ق.: 105؛ دیلمی، 1408ق.: 369؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 213؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 2: 105؛ قمی مشهدی، 1368، ج 4: 21؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 582؛ عیّاشی، 1380ق،. ج 1: 289 و طبرسی،1372، ج 3: 231).
ب) سورة نحل
محمّدبن مسلم از امام محمّد باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: «هر کس سورة نحل را در هر ماه تلاوت کند، از قرض در این دنیا و هفتاد نوع بلا که سبکترین آنها دیوانگی، جذام و پیسی میباشد، در امان خواهد بود و در بهشت عدن که جایگاه میانی بهشت است، مقام خواهد کرد» (صدوق، 1406ق.: 107؛ دیلمی، 1408ق.:371؛ بحرانی، 1416ق.، ج 3: 401؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 3: 165؛ قمی مشهدی، 1368، ج 7: 175؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 3: 38؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 2: 2549 و طبرسی، 1372، ج 6: 535).
ج) سورة لقمان
عمرو بن جبیر عرزمی روایت کرده است که پدر او از امام محمّد باقر(ع) شنیده است که فرمود: «کسی که سورة لقمان را در هر شب تلاوت کند، خداوند در آن شب فرشتگانی بر او میگمارد که او را تا صبح از شرِّ ابلیس و دستیارانش محافظت کنند و اگر این سوره را در روز تلاوت نماید، همان فرشتگان او را تا شامگاهان از شرِّ شیطان و دستیارانش به دور نگاه دارند» (صدوق، 1406ق.: 110؛ دیلمی، 1408ق.: 373؛ بحرانی، 1416ق.، ج 4: 359؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 4: 152؛ قمی مشهدی، 1368، ج 10: 227؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 4: 193 و طبرسی، 1372، ج 8: 488).
هـ) سورة مؤمن
ابوالصّباح کنانی روایت کرده است که امام محمّد باقر(ع) فرمود: «اگر کسی هر شب سورة حم مؤمن را تلاوت کند، خداوند تمام گناهانش را خواهد آمرزید، او را باتقوا گرداند و آخرت را برای او بهتر (و راحتتر) از دنیا قرار دهد» (صدوق، 1406ق.: 113؛ بحرانی، 1416ق.، ج 4: 741؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 4: 351؛ قمی مشهدی، 1368، ج 11: 353؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 4: 510 و طبرسی، 1372، ج 8: 798).
و) سورة زخرف
ابوبصیر روایت کرده است که امام محمّد باقر(ع) فرمود: «کسی که بر تلاوت سورة حم زخرف مداومت کند، خداوند او را از گزند حشرات زمین و فشار قبر در امان دارد تا هنگامی که در پیشگاه خداوند بایستد، آنگاه آن سوره میآید و به دستور خداوند او را وارد بهشت میکند» (صدوق، 1406ق.: 113؛ راوندی، 1407ق.: 243؛ حرّ عاملی، 1409ق.، ج 6: 255؛ بحرانی، 1416ق.، ج 4: 843؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 4: 402؛ قمی مشهدی، 1368، ج 12: 33؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 4: 591؛ کاشانی، 1423ق.، ج 6: 237 و طبرسی، 1372، ج 9: 59)1.
3ـ روشهای تفسیری
3ـ1) تفسیر قرآن به قرآن
تفسیر قرآن به قرآن به معنای استفادة حدّاکثری از آیات در فهم معنا و مراد آیات قرآن است. روش تفسیری قرآن با قرآن از جمله روشهایی است که در متون علوم قرآنی از آن فراوان یاد شده است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آنها یکسان یا حدّاقل نزدیک به هم است، استخراج میشود.
اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبیّن خویش است: «إِنَّ القُرْآنَ یُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً»2 (مجلسی، 1403ق.، ج 54: 218) و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات قرآن دیده میشود، معلول نبود توجّه و تدبّر در دیگر آیات قرآنی است و با مراجعه به آیات دیگر برطرف میشود.
روش تفسیری قرآن به قرآن در روایات تفسیری امام باقر(ع) دیده میشود که به آن اشاره میشود:
از زراره و محمّدبن مسلم ـ دو تن از شخصیّتهای برجستة اصحاب امام باقر و امام صادق ـ که از امام باقر(ع) پرسیدند: «چگونه حُکم به وجوب قصر در سفر میکنید و حال آنکه در قرآن تعبیر به Pفَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ: گناهی بر شما نیستO (النّساء/101) شده است که به حسب ظاهر، به معنی جواز قصر است نه وجوب آن؟! امام(ع) در پاسخ با تمسّک به آیة Pإِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ به هما وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ: صفا و مروه از شعائر (و نشانههای) خداست! بنابراین، کسانی که حجِّ خانة خدا و یا عمره انجام میدهند، مانعی نیست که بر آن دو طواف کنند و کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار و (از افعال وی) آگاه استO (البقره/158). فرمود: «همانگونه که مقصود از عبارتِ ’’لاَجُنَاح“ در این آیه ناظر به وجوب طوافِ ’’سَعی“ است نه جواز آن، در آیة Pفَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌO نیز به معنی وجوب قصر است، نه جواز آن» (ابنحیّون، 1385ق.، ج 1: 195؛ صدوق، 1314ق.، ج 1: 434؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 271؛ استرآبادی، بیتا، ج 1: 270؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 163؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 493؛ شریف لاهیجی، 1373، ج 1: 539؛ قمی مشهدی، 1368، ج 2: 202؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 148؛ کاشانی، 1423ق.، ج 2: 138؛ طبرسی، 1372،. ج 3: 154؛ کاظمی، 1365، ج 1: 273؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 5: 66).
3ـ2) تفسیر قرآن با سنّت
یکی از روشهای کهن و معمول در تفسیر قرآن، تفسیر به سنّت یا تفسیر منقول و مأثور است؛ زیرا بنا بر اجماع در بسیاری از مجملات و مبهمات قرآنی از سوی پیامبر(ص) شرح و تفسیر شدهاند. امام باقر(ع) گرچه خود یکی از ائمّه است و روایات تفسیری ایشان یکی از منابع متقن برای تفسیر قرآن کریم به شمار میآید، علاوه بر بیان تفسیری خویش، برخی از روایات پدران طاهرین خود را در تفسیر آیات قرآن نقل کرده است. برخی از این روایات از این قرار است.
الف) امام باقر در تفسیر آیة Pإِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا: کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، (در حقیقت،) تنها آتش میخورند و بهزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزندO(النّساء/10)، به حدیثی از پیامبر استناد کرده است (بحرانی، 1416ق.، ج 2: 32 و کاظمی، 1365، ج 3: 140).
ب) آن حضرت در تفیسر آیة Pیُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ...: خداوند دربارة فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم (میراث) پسر به اندازة سهم دو دختر باشد...O (النّساء/11)،روایتی از امام علی(ع) در باب دین و وصیّت نقل کرده است (ر.ک؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 37).
ج) ایشان دربارة زمان نزول سورة مائده، به حدیثی از امام علی(ع) استناد کرده است (ر.ک؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 288 و بحرانی، 1416ق.، ج 2: 213).
3ـ3) جری و تطبیق
«جری» یا «تطبیق» آیه بر موردی مشخّص که در روایات به وفور یافت میشود، اصطلاحی برگرفته از احادیث ائمّه(ع) است و بهکارگیری چنین اصطلاحی در تفاسیر قدما دیده نشده است، هرچند ممکن است به مضمون آن معتقد بودهاند.
اصطلاح جری و تطبیق نخستین بار از سوی علاّمه طباطبائی طرح شد. وی در آغاز تفسیر المیزان، بحث کوتاهی دربارة جری فرموده است و در سراسر تفسیر، روایات مربوط را به آن مبحث ارجاع داده است (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 1: 42).
روایتی که این اصطلاح را در علوم قرآن پدید آورده، در تفسیر عیّاشی (م. 320ق.) و از امام محمّدباقر(ع) است. فضیل بن یسار میگوید: از امام دربارة این روایت که میفرماید: «مَا فِی الْقُرْآن آیَةٌ إِلاَّ وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِیهِ حَرْفٌ إِلاَّ وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِکُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ مَا یَعنِی بِقَولِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ، قَالَ: ظَهْرٌهٌ تَنْزِیلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا مَضَی وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ بَعْدَ یَجْرِی کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کُلَّمَا مِنْهَا شَیْءٌ وَقَعَ: پرسیدم: منظور از اینکه قرآن ظَهْر و بطنی دارد چیست؟ حضرت فرمود: ظَهْرِ آن، تنزیل آن است و تأویل آن، بطن آن میباشد. تأویل مقداری از قرآن گذشته است و برخی از آن هنوز تأویلنشده جریان دارد، همچون جریان آفتاب و ماه؛ هر زمان از آن چیزی واقع و یا نمودار میشود» (عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 11؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 29؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 1ک 42؛ شریفالرّضی، 1422ق.: 236). اصطلاح «جری» از همین روایت برگرفته شده است. حضرت امام باقر(ع) ـ ضمن روایتی میفرماید:
«اگر آیهای دربارة امّتی نازل میشد و آنها منقرض میشدند و با انقراض آنان آیه میمرد، چیزی از قرآن باقی نمیماند. قرآن از آغاز تا انجامش و از انتها تا ابتدای آن همواره ـ تا آسمانها و زمین برپاست ـ جریان دارد. پس برای هر ملّتی، آیهای است که آن را تلاوت میکند و آنان به لحاظ آن آیه در خیر یا شر خواهند بود» (فرات کوفی، 1410ق.: 139 و مجلسی 1403ق.، ج 24: 328).
گفته میشود که روش ائمّه(ع) این بوده که آیاتی از قرآن کریم را بر مواردی قابل انطباق، تطبیق میکردند، گرچه از مورد نزول آیه خارج باشد (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 1: 42).
به ذکردو نمونه از جری و تطبیق در روایات امام باقر(ع) میپردازیم:
الف) Pالَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...: همانها که از خانه و شهر خود به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند پروردگار ما خدای یکتاست!O(الحج/40).
از امام باقر(ع) ذیل این آیه آمده است: «نَزَلَتْ فِی رَسُولِاللَّهِ صَلَّیاللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیٍّ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ جَرَتْ فِی الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ أَجْمَعِینَ: این آیه در حقّ پیامبر(ص)، علی(ع)، حمزه و جعفر نازل شده است، ولی در حقّ حسین(ع) جاری گریده است» (کلینی، 1407ق.، ج 15: 750؛ صدوق، 1385ق.، ج 1: 207؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 3: 381؛ فرات کوفی، 1410ق.: 273؛ حسکانی، 1411ق.، ج 1: 521؛ بحرانی، 1416ق.، ج 3: 888؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 14: 395؛ شریف لاهیجی، 1373، ج 3: 191؛ قمی مشهدی، 1368، ج 9: 103 و عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 3: 501).
ب) …Pفَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ: ... اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسیدO (النّحل/43).
زراره از امام باقر(ع) میپرسد: «مقصود از آیه چه کسانی هستند؟ امام باقر(ع) در پاسخ فرمود: نَحْنُ هُمْ: مقصود ماییم. زراره پرسید: پس سؤالکنندگان ماییم؟ فرمودند: آری. زراره پرسید: پس بر شماست که پاسخ ما را بگویید؟ امام(ع) فرمود: این دیگر به عهدة ماست» (صفّار، 1404ق.، ج 1: 42؛ حرّ عاملی، 1409ق.، ج 27: 71؛ قمی، 1367، ج 6: 68؛ بحرانی، 1416ق.، ج 3: 423؛ قمی مشهدی، 1368، ج 7: 213؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 3: 58 و طباطبائی، 1417ق.، ج 14: 256). گفته شده که این روایت از قبیل جری است؛ زیرا آیه خصوصیّتی ندارد و مقصود از ذکر میتواند قرآن یا مطلق کتب آسمانی یا معارف الهی باشد و در هر حال، ائمّه(ع) مصداق اهلالذّکر هستند. پیداست که این روایت درصدد تفسیر آیة حسب شأن نزول نیست؛ چه اینکه معنی ندارد مشرکین به خاندان پیامبر(ع) یا اهل قرآن مراجعه کنند (ر.ک؛ طباطبائی،1417ق.، ج 14: 256).
3ـ4) تبیین آیاتالأحکام
آیاتالأحکام، آیاتی است که به احکام فقهی و تکالیف عملی ارتباط دارد (ر.ک؛ شهابی، بیتا، ج 2: 4)؛ به عبارت دیگر، بر آن دسته از آیات قرآن اطلاق میشود که بیانگر احکام عملی اسلام باشد (ر.ک؛ مدیر شانهچی، 1389: 2)، نقش امام باقر(ع) در تفسیر و تبیین آیات قرآن، بهویژه آیاتالأحکام بسیار روشن و برجسته است. در اینجا به سه نمونه از روایات ایشان در این زمینه میپردازیم:
الف) Pذَلِکَ لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِالْحَرَامِ: این برای کسی است که خانوادة او، نزد مسجدالحرام نباشدO (البقره/196).
زراره میگوید: از امام باقر(ع) دربارة این آیه پرسیدم. حضرت فرمود: «هُوَ لِأَهْلِ مَکَّةَ لَیْسَتْ لَهُمْ مُتْعَةٌ وَ لاَ عَلَیْهِمْ عُمْرَةٌ قُلْتُ فَمَا حَدُّ ذَلِکَ قَالَ ثَمَانِیَةً وَ أَرْبَعِینَ مِیلاً مِنْ نَوَاحِی مَکَّةَ:این برای اهل مکّه است که تمتّع ندارند و عمره هم بر آنها نیست. گفتم حدّ آن چه مقدار است؟ فرمود: 48 میل از نواحی مکّه» (مجلسی، 1403ق.، ج 96: 86؛ عیّاشی، 1380ق.؛ ج 1: 93 و بحرانی، 1416ق.، ج 1: 425).
ب) Pسَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ...: آنها بسیار به سخنان تو گوش میدهند تا آن را تکذیب کنند...O (المائده/42).
عمّاربن مروان میگوید: « معنای ’’غلول“ را از امام باقر(ع) سؤال کردم. فرمود: کُلُّ شَیْءٍ غُلَّ مِنَ الْإِمَامِ فَهُوَ سُحْتٌ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ وَ شِبْهُهُ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ أَنْوَاعٌ کَثِیرَةٌ مِنْهَا أُجُورُ الْفَوَاجِرِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ النَّبِیذِ الْمُسْکِرِ وَ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ فَأَمَّا الرِّشَا فِی الْحُکْمِ فَإِنَّ ذَلِکَ الْکُفْرُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِرَسُولِهِ(ص): هر چیزی از جانب امام، ممنوع و خیانت اعلام شده باشد، آن ’’سُحْت “و حرام است و نیز خوردن مال یتیم و نظیر آن سُحْت محسوب میشود. همچنین سُحْت انواع متعدّدی دارد که از جملة آنها، درآمد از راه فاحشهگری و رابطة نامشروع زن و مرد، درآمد از راه فروش مشروب مستکننده، رباخواری در صورت اثبات و رشوهگیری در قضاوت که اینها در ردیف کفر به خدای متعال و رسول(ص) وی قرار گرفته است» (کلینی، 1407ق.، ج 5: 126؛ طوسی، 1407ق،. ج 6: 368؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 302؛ قمی مشهدی، 1368، ج 4: 120 و عروسی الحویزی، 1415ق.،ج 1: 633).
ج) Pفَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً: و زنانی را که متعه [= ازدواج موقّت] میکنید، واجب است مَهر آنها را بپردازیدO (النّساء/24).
ابوبصیر گوید: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ نَزَلَتْ فِی الْقُرْآن Pفَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْه...O: از امام باقر(ع) دربارة مُتعه سؤال کردم. آن حضرت فرمود: حُکم آن در قرآن آمده است، آنجا که میفرماید: با زنهایی که ازدواج موقّت میکنید...» (کلینی، 1407ق.، ج 5: 488؛ اشعری قمی، 1408ق.: 81؛ طوسی، 1407ق.، ج 7: 250؛ همان، 1390، ج 3: 141؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 59؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 440؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 467 و طباطبائی، 14017ق.،ج 4: 289).
همچنین، عبدالله بن عمیر لیثی در باب «مُتعه» از آن حضرت سؤال کرد. فرمود: بله. در قرآن این مسأله نازل شده است و فرموده:Pفَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ: و زنانی را که مُتعه [= ازدواج موقّت] میکنید، واجب است مَهر آنها را بپردازید و گناهی بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مَهر، با یکدیگر توافق کردهایدO (النّساء/ 25) (ر.ک؛ اشعری قمی، 1408ق.: 86؛ کلینی، 1407ق.، ج 5: 449؛ طوسی، 1407ق.، ج 7: 250؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 58؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 440؛ قمی مشهدی، 1368، ج 3: 376 و طباطبائی، 1417ق.، ج 4: 289).
3ـ5) بیان نکات بلاغی
زاره میگوید:
«از امام محمّد باقر(ع) سؤال کردم شما در مسحِ پا و سر، تمام سر و پا را مسح نمیکنید، بلکه مسحِ مقداری از آن را کافی میدانید. آیا ممکن است بیان کنید که این حُکم را چگونه و از کجا بیان میفرمایید؟ امام(ع) با تبسّمی پاسخ داد: این همان مطلبی است که در قرآن کریم آمده است. خداوند میفرماید: P...وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ...:... و سر مسح کنید!...O (المائده/6) و نفرموده است: «وَامْسَحُوا رُؤُسَکُمْ». بنابراین وقتی قرآن میگوید: PبِرُؤُسِکُمْO، مقداری از مسحِ سَر کافی است و این مطلب از کلمة «ب» که حرفِ جارّه است، فهمیده میشود و در واقع، امام(ع) حرفِ «باء» را «باءِ» تبعیضیّه در نظر گرفته است که دلالت بر جزء از کُل میکند. امام در ادامه فرمود: در عبارتِ Pوَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِO، کلمة «أَرْجُل» عطفِ به «رؤس» است. بنابراین، میفهمیم که مسحِ قسمتی از پا برای وضو کافی است و این همان چیزی است که پیامبر اکرم(ص) آن را برای مردم تفسیر کرده بود، امّا مردم به سخن ایشان هیچ توجّه نکردند و آن را تباه ساختند» (کلینی، 1407ق.، ج 3: 30؛ صدوق، 1314ق.، ج 1: 103؛ همان، 1385، ج 1: 279؛ طوسی، 1407ق.، ج 1: 61؛ همان، 1390، ج 1: 62؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 299؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 256؛ فیض کاشانی، 1415.، ج 2: 13؛ شریف لاهیجی، 1373، ج 1: 618؛ قمی مشهدی، 1368، ج 4: 48؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 596 و طباطبائی، 1417ق.، ج 5: 233).
3ـ6) اثبات مقام امامت
امام باقر(ع) برای شناساندن جایگاه امامت به مردم و جلب دلها به سوی محبّت اهل بیت(ع) از هیچ کوششی فروگذار نکردند و درصدد بودند تا با این شیوه، جایگاه امامت و ولایت را به گونهای روشن برای مردم ترسیم کنند. ایشان به منظور اثبات مقام امامت در کودکی به ائمّة اطهار(ع)، آیهای از قرآن را که در شأن و مقام حضرت یحیی(ع) است، مورد استناد قرار میدهمد که میفرماید: Pیَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا: اى یحیى! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت (و عقل کافى) در کودکى به او دادیم!O (مریم/12) (ر.ک؛ کلینی، 1407ق.، ج 1: 382 و صدوق، 1376ق.: 271).
یک سال امام محمّد باقر(ع) و فرزندش امام صادق(ع) به فرمان هشامبن عبدالملک (دهمین خلیفة بنیامیّه) به شام دعوت شدند. درباریان مشغول تیراندازی بودند و هشام اصرار نمود که امام باقر(ع) هم در این برنامه شرکت کند. آن حضرت کمان را به دست گرفت و تیر به زِه آن نهاد، به گونهای که با پرتاب آن درست وسط هدف قرار گرفت و تیرهای بعدی بر پیکان تیر اوّل فرود آمد. هشام ظاهراً این کار را تحسین نمود، ولی از همان زمان نقشة به شهادت رساندن آن امام را در سر پروراند. هشام خطاب به ایشان فرمود: تاکنون تیراندازی بدین زبردستی ندیده بودم و گمان نمیکنم کسی به اندازة تو این گونه توانایی و مهارت داشته باشد! هشام در ادامه گفت: آیا فرزندت جعفر میتواند این چنین تیراندازی کند؟ امام پاسخ داد: ما توانایی کامل و تمام را از یکدیگر به ارث میبریم، همان کمال و تمامی که خداوند آیهاش را بر پیامبر نازل فرمود: P...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا: ... امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم...O (المائده/3)(ر.ک؛ ابنطاووس، 1409ق.: 66ـ67؛ طبری آملی، 1413ق.: 233ـ235 و همان، 1427ق.: 275ـ278).
3ـ7) اعتقاد به رجعت
رجعت در اصطلاح دینی به معنی بازگشت مردگان به زندگی در دنیاست. در بعضی فِرَق اسلامی، نظیر شیعه و بعضی از دیگر مذاهب معتقد به قیامت نیز باور به رجعت وجود دارد، همچون زنده شدن گروهی از قوم بنیاسرائیل، (البقره/55)، زنده شدن عُزَیر بعد از صد سال (البقره/259)، داستان اصحاب کهف (الکهف/12) و زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی(ع) (آلعمران/49) نمونههایی از رجعت افراد در اقوام گذشته است.
امام باقر(ع) در سیرة خود بر این باور وحیانی شیعه تأکید، و به آیة شریفة 83 سورة نمل استناد کردهاند. متن روایت چنین است:«أَبَابَصِیر قَالَ: قَالَ لِی أَبُوجَعْفَرٍ(ع):یُنْکِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: أَمَا یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَPَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًاً...O (النّمل/ 83): ابابصیر گوید: ابوجعفر به من فرمود: اهل عراق منکر رجعت هستند؟ گفتم بله. فرمود: آیا قرآن را نمیخوانند که میفرماید: و روزی از هر امّت فوجی از آنان که آیات ما را تکذیب میکنند، محشور میکنیم» (حلّی، 1421ق.: 110؛ حرّ عاملی، بیتا: 278 و بحرانی، 1416ق.، ج 4: 231).
در حدیثی از امام باقر(ع) میخوانیم که شهدای کربلا، بهویژه سالار شهیدان، حسین بن علی(ع) به دنیا برمیگردد و صاحب حکومت طولانی روی زمین خواهد بود. امام باقر(ع) فرمود: «قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ یُقْتَلَ... فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَی نَبِیِّنَا، نَبِیِّنَا ثُمَّ أَمْکُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً یُوَافِقُ ذَلِکَ خَرْجَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)...: امام حسین(ع) قبل از آنکه شهید شود، به یارانش فرمود: ... بشارت باد بر شما که اگر کشته شویم، به سوی پیامبر خویش برمیگردیم. سپس فرمود: پس آن مقدار که خداوند بخواهد، در قبر خواهیم ماند و من اوّلین کسی خواهم بود که رجعت میکند، پس خروج میکنم، مانند خروج امیرالمؤمنین(ع)...» (راوندی، الخرائج، 1409ق.، ج 2: 848؛ مجلسی، 1403ق.، ج 53: 62 و جزائری، 1427ق.، ج 3: 254).
3ـ8) استفاده از ظاهر و باطن قرآن
در روایتی از جابر یکی از اصحاب بزرگوار امام باقر و امام صادق(ع) میخوانیم که دو بار تفسیر آیهای را از امام باقر(ع) پرسید، ولی هر بار جوابی شنید که با مرتبة دیگر فرق داشت! با شگفتی از امام پرسید: این تفاوت در گفتار، ناشی از چیست؟ امام فرمود:«إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ: قرآن را بطنی است و هر بطنی خود بطنی دیگر دارد و نیز قرآن را ظهری است و برای هر ظاهری باز ظاهری دیگر...» (برقی، 1371ق، ج 2: 300 و حرّ عاملی، 1409ق.، ج 27: 192). همچنین فضیلبن یسار میگوید که از امام باقر(ع) در باب روایتِ «مَا مِنَ الْقُرْآن آیَةٌ إِلاَّ وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» پرسیدم. حضرت فرمود:
«ظَهْرُهُ [تَنْزِیلُهُ] وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ وَ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَی وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی کَمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کُلَّ مَا جَاءَ تأویل شَیْءٍ یَکُونُ عَلَی الْأَمْوَاتِ کَمَا یَکُونُ عَلَی الْأَحْیَاءِ: ظاهر قرآن، تنزیل آن و باطن قرآن، تأویل آن میباشد. برخی از تأویلات آن سپری شده است و برخی از آنها هنوز واقع نشده است. قرآن مانند خورشید و ماه جریان دارد و تأویل آن در باب مردگان (گذشتگان) و زندگان جریان دارد» (عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 11؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 29؛ طباطبائی، 1407ق.، ج 1: 42 و شریف الرّضی، 1422ق.: 236).
دربارة این مطلب که منظور از «باطن» قرآن چیست، چنانکه در حدیث بالا اشاره شد، امام باقر(ع)فرمود: «باطن قرآن همان تأویل قرآن است؛ همان چیزی که در همة زمانها جریان دارد و همیشه بر مصادیق خود صدق میکند. نظرات مختلفی در باب بطن و تأویل قرآن کریم ابراز شده است؛ مثلا برخی بطن و تأویل را از سنخِ معانی و مفاهیم میدانند (ر.ک؛ معرفت، 1379، ج 1: 28). برخی هم نگاه وجودشناسانه به آن دارند (ر.ک؛ طباطبائی، 1407ق.، ج 3: 27). به هر روی و با پذیرش هر دیدگاه، نتیجه این است که قرآن کلامی نیست که حقیقت و معارف آن فقط در ظاهر آن ختم شود، بلکه این کلام عظیم الهی دریایی است که عمق آن ناپیداست، چنانکه در برخی روایات، برای آن هفتاد بطن قائل شدهاند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إِلَی سَبْعَةِ أَبْطُن: بهراستی قرآن ظاهر و باطنی دارد و برای بطن آن، بطنی است تا هفتاد بطن!» (ابن أبیجمهور احسائی، 1405ق.، ج 4: 107). ذیلاً به ذکر چند نمونه روایات امام باقر(ع) در این زمینه اشاره میشود:
الف) P...وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا...: ... و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همة مردم را زنده کرده استO (المائده/32).
فضیلبن یسار میگوید:
«از امام باقر(ع) معنای این آیه را سؤال کردم. فرمود:مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ. قُلْتُ: فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلاَلٍ إِلَی هُدًی؟ فَقَالَ: ذَلِکَ تَأوِیلُهَا الْأَعْظَمُ: یعنی اگر کسی را از سوختن در آتش یا غرق شدن در آب نجات دهد، مثل آن است که همة مردم را زنده کرده است. فضی پرسید: اگر شخصی را از ضلالت نجات دهد و به سوی هدایت راهنمایی کند، چه؟ امام فرمود: این از باب بزرگترین تأویل ـ معنای باطنی ـ است» (برقی، 1371ق.، ج 1: 232؛ کلینی، 1407ق.، ج 2: 210؛ قمی، 136، ج 1: 167؛ بحرانی، 1416ق.، ج 2: 282؛ فیض کاشانی، 1407ق.، ج 2: 31؛ قمی مشهدی، 1368، ج 4: 96؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 619 و طباطبائی، 1407ق.، ج 5: 322).
ب) Pقَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّآ إِذًا لَّظَالِمُونَ: گفت پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافتهایم، بگیریم؛ در آن صورت از ظالمان خواهیم بودO (یوسف/79).
باز از آن حضرت در ضمن روایت مفصّلی ـ از روایات طینت ـ نقل شده است که آن بزرگوار ذیل این آیه فرمود: «هُوَ فِی الظَّاهِرِ مَا تُفهِمُونَهُ: ظاهر آیه همین چیزی است که شما میفهمید» (صدوق، 1385، ج 2: 609؛ بحرانی، 1416ق.، ج 3: 415؛ قمی مشهدی، 1368، ج 9: 440 و عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 2: 449)؛ یعنی چون متاع یوسف در نزد بنیامین یافت شد، او بنیامین را گرو میگیرد و این ظاهر آیه است، امّا حضرت(ع) باطن آیه را به گونهای دیگر تفسیر فرمودند.
3ـ9) پاسخ به شبهات
در تفسیر آیة Pإِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا...: خداوند از اینکه به (موجودات ظاهراً کوچکی، مانند) پشه و یا حتّی کمتر از آن، مثال بزند، شرم نمیکندO (البقره/26)، برخی از راویان «بَعُوضَة» را علی(ع) و «مَا فَوْقَهَا» را پیامبر(ص) تفسیر کرده بودند. همچنان که برخی تفاسیر از امام صادق(ع) آمده است: «خدا این مَثَل را در شأن امیرالمؤمنین علی(ع) بیان فرموده است. بنابراین، امیرالمؤمنین(ع)، «بَعوضَة: پشه» است و «مَافَوْقَهَا»، رسولالله(ص). دلیل آن اینکه در ادامة آیه میفرماید: Pفَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْO و «حق» در آیه، یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) که رسول خدا(ص) از مردم برایش بیعت و پیمان گرفت. باز میفرماید: Pوَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ... الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِO یعنی مِن صِلَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) و الْأُئِمَّةِ(ع)ـ Pوَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَO خدا در ردّ مخالفان، این اوصاف را بیان میدارد که با علی(ع) نقض عهد و به جای صلة رَحِم، قطع رَحِم کردند و... (ر.ک؛ قمی، 1367، ج 1: 35؛ بحرانی، 1416ق.، ج 1: 158؛ قمی مشهدی، 1368، ج 1: 301 و عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 45).
تحقیق ریشة ماجرا
روزی حضرت امام باقر(ع) توصیه میفرمود: ما را با نام، لقب و اوصاف خودمان یاد کنید و اوصاف ما را ـ جز در ضرورت ـ بر دشمنان ما ننهید که خداوند پاداش فراوانی میدهد... . در آنجا از امام(ع) پرسیدند: برخی از شیعیان و دوستان شما گمان میکنند که آن «بَعُوضَة»، علی(ع)است و «مَافَوْقَهَا» که ذباب و مگس باشد، پیامبر(ص) است! در این باره از امام باقر(ع) پرسش شد که بعضی از راویان چنین تفسیری برای آیه نقل کردهاند. امام(ع) فرمود: اینان از حدیثی، چیزی شنیده، امّا به جای خود ننهادهاند؛ یعنی درست نفهمیدهاند! داستان چنین است که پیامبر(ص) و علی(ع) روزی ناگاه صدای کسی را شنیدند که میگفت: «مَاشَاءَ اللهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ» و دیگری میگفت: «مَا شَاءَ اللهُ وَ شَاءَ عَلِیٌّ» و بهاین صورت، مشیّت خدا و پیامبر و نیز مشیت خدا و علی را با هم قرین و مقایسه کردند. رسولالله(ص) فرمود: هرگز محمّد و علی را در ردیف خدا ذکر نکنید. آری! مشیّت محمّد و علی تابع مشیّت خداست؛ زیرا مشیّت و ارادة خدا قاهر و غالب است بر همة ماسوا، و همتایی ندارد تا مقایسه گردد. «محمّد» در مقایسه و مَثَل همچون ذُبابی است در قبال این جهان وسیع و «علی» همچون بعوضهای در مقابل جهانهایی که مخلوق و مربوب خداست. البتّه تفضّلاتی که خدا بر «محمّد» و «علی» کرده، از تفضّلات او بر تمام مخلوقات وی از آغاز تا انجام برتر است. این سخنی است که رسول خدا(ص) فرموده است و ربطی به تفسیر آیة کریمه ندارد (ر.ک؛ مجلسی، 1403ق.، ج 24: 329؛ عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 1: 161؛ قمی مشهدی، 1368، ج 1: 302 و تفسیر العسکری، 1409ق.: 209).
3ـ10) تفسیرقرآنبااستفادهازتمثیل
یکی از دلنشینترین و مفیدترین راههای القای مطلب به مخاطب، به کارگرفتن تشبیه و تمثیل است. تشبیه از ارزندهترین و برترین انواع بلاغت است. تمثیل در اصطلاح عبارت است از پدید آوردن مماثلت و مشارکت میان دو شیء در یکی از اوصاف و ویژگیها که هدف از آن، اظهار مطالب مشکل در قالب عبارات روشن و خارج ساختن آن از ابهام به مرحلة روشنایی و وضوح است؛ خواه دو طرف تشبیه محسوس یا معقول و یا متفاوت باشد (ر.ک؛ ابنناقیا، 1374: 205).
امام(ع) گاه در بیان معنای آیه به تمثیل روی میآورد که شیوة معمول قرآن است؛ برای نمونه:
«عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: P... مَثَلاً کَلِمَةًطَیِّبَةً...O (ابراهیم/24)الْآیَةَ. قَالَ الشَّجَرَةُ رَسُولُاللَّهِ(ص) أَصْلُهَا نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِی بَنِیهَاشِمٍ وَ فَرْعُ الشَّجَرَةِ عَلِیُّبْنُ أَبِیطَالِبٍ(ع) وَ غُصْنُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ(س) وَ ثَمَرَتُهَا الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ(ع) وَ شِیعَتُهُمْ وَرَقُهَا وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ شِیعَتِنَا لَیَمُوتُ ـ فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُولَدُ فَتُورِقُ الشَّجَرَةُ وَرَقَةً قُلْتُ أَرَأَیْتَ قَوْلَهُ: Pتُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا...O (ابراهیم/25). قَالَ یَعْنِی بِذَلِکَ مَا یُفْتُونَ بِهِ الْأَئِمَّةُ شِیعَتَهُمْ فِی کُلِّ حَجٍّ وَ عُمْرَةٍ مِنَ الْحَلاَلِ وَ الْحَرَامِ. ثُمَّ ضَرَبَ اللهُ لِأَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ مَثَلاً فَقَالَ: Pوَمَثلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ: (همچنین) کلمة خبیثه (و سخنِ آلوده) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده است و قرار و ثباتی نداردO (ابراهیم/26): سلاّم بن مستنیر میگوید: از امام باقر(ع) دربارة فرمودة خدای ـ عزّوجلّ ـ در آیة ’’مَثَلِ کلمة پاکیزه... “سؤال کردم. فرمود: منظور از درخت، رسول خدا(ص) است و نسبتِ او در بنیهاشم ثابت میباشد (أَصْلُهَا ثَابِتٌ)، ساقة این درخت علیّبن أبیطالب(ع) است و شاخسار آن، فاطمة زهرا(س)، میوههای آن، امامان از نسل علی و فاطمه بوده است و شیعیان آنها، برگهای درختند. آنگاه که فردی مؤمن از شیعیان ما میمیرد، برگی از درخت فرو میافتد و گاهی که فرزندی از مؤمنی متولّد میشود، برگی بر این درخت میروید. من گفتم: شما این سخن خداوند را که ’’خوراکیش را به اذن پروردگارش در هر زمان ارائه“، چگونه ارزیابی مینمایید؟ فرمود: از این تعبیر فتواهایی را قصد فرموده که ائمّه(ع) در امور حلال و حرام، در هر حجّ و عمره برای شیعیان خود بیان میداشتند. سپس خدای سبحان برای دشمنان خاندان رسولالله مَثَل زده است و میفرماید: و مَثَلِ کلمة پلید همچون گیاه پلید است که از روی زمین برکنده شده است و قراری برای آن نباشد» (صفّار، 1404ق.، ج 1: 59؛ قمی، 1367، ج 1: 369؛ شیبانی، 1413ق.، ج 1: 52؛ بحرانی، 1416ق.، ج 3: 297؛ حسینی استرآبادی، 1409ق.: 247؛ قمی مشهدی، 1368، ج 7: 55 و عروسی الحویزی، 1415ق.، ج 2: 537).
3ـ11) بیان مصداقی
یکی دیگر از روشهای تفسیری امام باقر(ع)، تبیین آیات از راه بیان مصداق میباشد. در این شیوه، امام به ذکر مصادیق یا مصداق واژه میپردازد.
الف) P...وَعَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ...: ... بر کسانی که روزه برای آنها طاقتفرساست؛ لازم است کفّاره بدهند؛ مسکینی را اطعام کنند...O(البقره/184). امام باقر(ع) دربارة مصداق این آیه فرمود: «الشَّیْخُ الْکَبِیرُ وَالَّذِی یَأْخُذُهُ الْعِطَاشُ» (کلینی، 1407ق.، ج 4: 116؛ طوسی، 1407ق.، ج 4: 238؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 78؛ بحرانی، 1416ق.، ج 1: 388؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 1: 221؛ قمی مشهدی، 1368، ج 2: 242؛ عروسیالحویزی، 1415ق.، ج 1: 166 و طباطبائی، 1417ق.، ج 2: 27).
ب) P... فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ: ... اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسیدO (النّحل/43).
امام باقر(ع) مصادیق «اهل ذکر» را «ائمّه» معرّفی فرموده است (ر.ک؛ صفّار، ج 1: 38؛ کلینی، 1407ق.، ج 1: 210؛ ابنحیّون، 1385ق.، ج 1: 22؛ طبری آملی، 1383ق.: 195؛ دیلمی، 1427ق.: 142؛ قمی، 1367، ج 2: 286؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 2: 261؛ قمی مشهدی، 1368، ج 8: 388؛ عروسیالحویزی، 1415ق.، ج 4: 604؛ حسینی استرآبادی، 1409ق.: 260؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج 3: 331 و طباطبائی، 1417ق.، ج 12: 285).
3ـ12) نکات تربیتی
امام باقر(ع) در زمینة قناعت میفرماید:«إِیَّاکَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَکَ إِلَی مَنْ فَوْقَکَ فَکَفَی بِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلّ ـ لِنَبِیِّهِ(ص)Pفَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ...: و (فزونی) اموال و اولاد آنها تو را در شگفتی فرو نبرد...O(التّوبه/55) وَ قَالَ ـ Pوَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِالدُّنیَا...: و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی که به گروههایی از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههای زندگی دنیاست...O (طه/131)، فَإِنْ دَخَلَکَ مِنْ ذَلِکَ شَیْءٌ فَاذْکُرْ عَیْشَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَإِنَّمَا کَانَ قُوتُهُ الشَّعِیرَ وَ حَلْوَاهُ التَّمْرَ وَ وَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَهُ: اجتناب کن از اینکه چشم به بالاتر از خود بدوزی! کافی است که به آنچه خداوند ـ عزّوجلّ ـ به پیامبر(ص) فرموده است، توجّه کنی که فرمود: ’’دارایی و فرزندانشان تو را به اعجاب نیفکند“ و فرمود: ’’خیره مشو به آنچه از متاع دنیا به کفّار دادهایم! آنها زینت این دنیا هستند؛ (خواستهایم) آنها را بیازماییم؛ روزی خدایت بهتر و پایدارتر است“. هرگاه حسرتِ امکانات دیگران در دلت راه یافت، شیوة زندگی پیامبر(ص) را به یاد آور؛ زیرا غذای آن حضرت، نان فراهمآورده از جو و شیرینی وی ،خرما و وسیلة روشنایی او در شبها، شاخههای نخل بود؛ آن هم اگر فراهم میشد» (کلینی، 1407ق.، ج 2: 138؛ طبرسی، 1344: 130 و بحرانی، 1416ق.، ج 2: 878).
3ـ13) لزوم مراجعه به معصوم
با استناد به آموزههای دینی و روایی، امامان معصوم(ع) شایستهترین ترجمان وحی و آشناترین افراد به تفسیر و تأویل آیات قرآن هستند. بنابراین، اگر تشنگان معارف الهی بخواهند از چشمهسار وحی سیراب شوند، باید پویندة راه آن بزرگواران باشند. حضرت علی(ع) در این زمینه میفرماید: «...فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ...: ما امامان معصوم(ع) برای تفسیر قرآن از همة مردم شایستهتر هستیم» (نهجالبلاغه/ 182؛ طبرسی، 1403ق.، ج 1: 186 و دیلمی، 1408ق.: 103). بر این اساس، امام باقر(ع) میفرماید: «مَا یَسْتَطِیعُ أَحَدٌ أَنْ یَدَّعِیَ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ غَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ: کسی جز جانشینان پیامبر(ص) نمیتواند ادّعا کند که تمام قرآن، ظاهر و باطن آن، نزد اوست» (صفّار، 1404ق.، ج 1: 193 و کلینی، 1407ق.، ج 1: 228). همچنین میفرماید: «إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِینَا تَفْسِیرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْکَامَهُ الْحَدِیثَ: حقیقتاً دانشی که به ما داده شده است همان تفسیر قرآن و بیان احکام آن است» (کلینی، 1407ق.، ج 1: 229 و حرّ عاملی، 1409ق.، ج 27: 181).
امام باقر(ع) باز در این راستا میفرماید: «فَإِنَّمَا عَلَی النَّاسِ أَنْ یَقْرَءُوا الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَی تَفْسِیرِهِ فَالْإِهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَیْنَا: وظیفة مردم آن است که قرآن را طبق آنچه نازل شده است، قرائت کنند، ولی اگر به تفسیر نیاز داشته باشند، هدایت و تفسیر بر عهدة ماست» (حرّ عاملی، 1409ق.، ج 27: 202 و مجلسی، 1403ق.، ج 27: 197).
نتیجهگیری
ائمّة اطهار(ع) عموماً و امام باقر(ع) خصوصاً، روش استفاده از قرآن کریم را به ما میآموختند، شرایط مکانی و زمانی را به هنگام ارائة تفسیر در نظر میگرفتند، قدرت فهم مخاطب خویش را مدّ نظر قرار میدادند. با توجّه به نکاتی که اشاره شد، میتوان روایات تفسیری امام باقر(ع) را در موارد زیر جمع بندی کرد:
1ـ امام باقر(ع) قرآن را به گونهها و روشهای مختلف تبیین فرموده، چراغ راه پویندگان حقّ و حقیقت شده است.
2ـ روایتهای ایشان شامل برخی از مباحث علوم قرآنی، همچون ناسخ و منسوخ، اسباب نزول، محکم و متشابه، حروف مقطّعه و نیز فضایل و خواصّ سورهها میباشد.
3ـ گونههای تفسیری امام باقر(ع) عبارت است از: تفیسر قرآن با قرآن، تفسیر قرآن با سنّت، جری و تطبیق، تبیین آیاتالأحکام، بیان نکات بلاغی، اثبات مقام امامت، اعتقاد به رجعت، استفاده از ظاهر و باطن قرآن، پاسخ به شبهات، تفسیر قرآن با استفاده از تمثیل، بیان مصداقی آیات، بیان نکات تربیتی و لزوم مراجعه به معصوم(ع).
پینوشتها
1ـ البتّه دربارة خواصّ و فضایل سورهها که در این گونه روایات، مترتّب بر تلاوت آنها میباشد، ناگفته پیداست که منظور، خواندن صرف آنها نیست، بلکه هدف از آن، اندیشیدن، تدبّر، تأمّل و عمل کردن به محتوا و مفاد آن سورههاست (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374: ابتدای تفسیر همة سورهها).
2ـ این عبارت، سخن مشهوری است، امّا حدیث یا روایت نیست، ولی نظیر آن در نهجالبلاغه وجود دارد؛ مانند عبارتِ «یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ» (نهجالبلاغه/ 192) و یا عبارتِ «یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَی بَعْضٍ» (همان).