Document Type : علمی- ترویجی
Author
Abstract
School of though is a thought system having the principles and methods that tries to redefine the relationship between the verses from a new perspective through the rearrangement of the Qur'anic verses and discovery of the single intent of a sura. Therefore, it makes what seems to be incoherent coherent. This article is a descriptive study aimed to establish the position and the importance of understanding the Qur'an, and it tries to reflect on the principles and methods of the contemporary reflections. Based on the study, forward thinking is not simply thinking, reasoning, and noting, and it is also different from the knowledge of the interpretation which comes from the traditional view of explaining meanings and describing the rhetoric signified of the text. School of Though is dissimilar to those interpreting schools that try to understand the profound sense of the verses and pay attention to the words and their features. School of Though is based on thinking and feeling and has a comprehensive attitude which tries to find out the guiding aspects of suras in addition to discovering the links among the verses and purposeful understanding of the Qur'anic words in a way that with a side to side movement on the verses the understanding-related factors expand from a verse to a context and a sura until we are able to understand and feel the single guiding purpose of any sura. The method of understanding in School of Though is another way of understanding the Qur'an from the Qur'an.
Keywords
مقدّمه
امر به تفکّر، تعقّل و تدبّر در قرآن و روایات، بیانگر جایگاه فهم و ضرورت برقراری ارتباط با آیات قرآن است، چراکه در نگاه نخست، تنوّع و تعدّد موضوعات در سورهها، آن را مجموعهای از عبارات پراکنده و ناهماهنگ نمایانده که مفهوم و پیام قابل درکی از آن برنمیآید. لذا تدبّر به عنوان مکتبی نوظهور، درصدد است ضمن کشف تناسب و ارتباط میان الفاظ و عبارات قرآن که به چینشی حکیمانه تدبیر یافته است، به فهم اغراضِ هدایتی و جانمایههای اصلی کلام نائل آید تا به مدد اندیشة عقلی و طهارت قلبی به مراتبی از فهم مقصودِ آیات و سُوَر قرآن دست یابد. تاکنون قرائتهای گوناگونی از تدبّر بیان، و بر گونههای مختلف منشعب شده است، به گونهای که توصیف و تبیینهای مختلفی از تدبّر به عنوان ابزاری کارآمد برای برقراری ارتباط با آیات قرآن و بهرهمندی از آن وجود دارد. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا ضمن بهدست دادن تعریفی صحیح و روایتی جامع از معنای تدبّر، به ثمرات تازهای بپردازیم که در مکتب تدبّر، علاوه بر مکاتب تفسیری سنّتی پیشین از فهم قرآن حاصل میشود. بررسی مؤلّفهها و کشف متدلوژی مکتب تدبّر در فهم قرآن، به انضمام مبانی، روش و اصول آن مورد مداقّة این مقاله است و اینکه تدبّر چه حرف تازه و یا سخن ویژهای نسبت به دیگر مکاتب تفسیری دارد و عقل و قلب از چه جایگاه و مرتبهای در مکتب تدبّر برخوردار است!
1ـ مفهومشناسی «تدبّر»
تعریف صحیح تدبّر در قرآن، درگرو فهم دقیق معنای لغوی «تدبّر» و بررسی «ریشه» و «وزن» این کلمه در قرآن و منابع لغوی است؛ چه آنکه «وزن» و «ریشه»، عناصر اصلی تشکیلدهندة مفهوم یک واژه هستند و تفاوت هر یک از این دو، جداکنندة مفاهیمِ کلمات از یکدیگر خواهد بود. بر این اساس، نگاه تسامحی به معنای کلمات و هممعنا دانستن برخی واژگان متفاوت، همچون «تدبّر»، «تفکّر»، «تفسیر» و «تأویل» تنها بیبهرهگی از صحّت علمی و کمنصیبی از معارف قرآنی را در پی خواهد داشت.
1ـ1) «تدبّر» در لغت
کلمة «تدبّر» از مادّة «د ب ر» بر وزن «تفعّل» است و در لغت عرب، مادّة «دَبَرَ»، نقیضِ «قُبُل» و «دُبُر الشَّیءِ» به معنی «پشت» و «پشتِ سر» اشیاء است1 (ر.ک؛ زبیدی 1414ق.، ج 6: 520 و ابنفارس، 1387: 458).
از ریشة سهحرفی «دَبَرَ» دو فعل مزید ساخته شده است؛ یکی فعل «یُدَبِّرُ» با مصدر «تَدبِیر» از باب تفعیل و دیگری فعل «یَتَدَبَّرُ» با مصدر «تدبّر» از باب تدبیر، که به سبب تفاوت در صورت، معانی متفاوتی از هم دارند (ر.ک؛ الدّحداح، 1995م.: 84). لغویّون اصلیترین معنای وزن «تفعّل» را مطاوعه از بابِ «تفعیل» دانستهاند (ر.ک؛ مصطفوی 1417ق.، ج 3: مادة دبر)؛ مانند تعلیم و تعلّم که تعلّم در واقع، پذیرش اثر تعلیم است. بر این اساس، برای درک معنای «تدبّر»، بررسی مفهوم «تدبیر» ضروری است.
برای تدبیر در کتب لغت، معانی متعدّدی ذکر شده است که برخی آن را عبارت میدانند از: «التّدبیرُ النّظرُ فی عاقبةالأمر» (زبیدی 1414ق.، ج 11: دبر) و «التّدبیرُ التّفکّرُ فِی دبر الأمور» (ابنمنظور 1408ق.، ج 4: 280) که به معنای عاقبتنگری و ژرفاندیشی است وگروه دیگر، تدبیر را «تصییر الشّیء ذا عاقبة بأن یکون الشّیء علی عاقبة حسنة و نتیجة مطلوبة» (مصطفوی 1417ق.، ج 8: 186)، یعنی عبارت از تنظیم امور در رساندن آنها به عاقبت معهود و به معنی انجام دادن عملی بر اساس عاقبت درستی که برایش در نظر گرفته شده است ذکر نمودهاند: «تدلّ عَلَی جعل شیء مترتّباً و جاریاً و متعاقباً لِشَیءٍ آخر».
تدبیر را به معنای «پشت سر هم چیدن حکیمانه» و قرار دادن چیزی پشت سَرِ چیز دیگر با تنظیم خاص برای رسیدن به هدف معیّن، نیز دانستهاند، چنانکه تدبیرِ امور زندگی به معنای قرار دادن برنامههای مختلف پشت سَرِ یکدیگر است (ر.ک؛ صبوحی طسوجی، 1389: 22).
علاّمه طباطبائی مراد از «تدبیر» را، ترتیب دادن اشیاء متعدّد مختلف پشت سَرِ یکدیگر میداند، به گونهای که هر شیء در جایگاه خاصّ خود قرار گیرد و غرض، فایده و مقصود بر آن مترتّب شود (ر.ک؛ طباطبائی، 1370، ج 11: 289؛ ذیل آیة 2 سورة رعد). مضارع تدبیر، یعنی «یُدبِّرُ»، 4 بار در قرآن آمده است و در همة موارد نیز به خداوند اختصاص دارد (ر.ک؛ یونس/ 3 و 31؛ الرّعد/ 2 و السّجده/ 5). برخلاف «تدبّر» که همواره به مردم نسبت داده شده است و به عنوان وظیفة ایشان نسبت به قرآن بیان گردیده است (ص/ 29). قرآن کریم یا هر کلام دیگر، محصول تدبیر حروف، کلمات، عبارات و جملات در کنار یکدیگر میباشد و امر به تدبّر در قرآن با توجّه به معنای مطاوعی آن، نشانگر وجود یک چینش حکیمانه در حروف، کلمات، جملات و عبارات قرآن است.
دانستیم که اصلیترین معنای وزنِ «تفعّل»، مطاوعة باب «تفعیل» است، لذا اگر «دبر» به باب تفعّل برده شود که در خود معنای پذیرش چیزی را دارد، یعنی «تدبّر»، مطاوعة «تدبیر» خواهد بود: «وَ أَمَّا التَّدَبُّرُ فَهُوَ تَفَعُّلُ لِمُطَاوِعَةِ التَّفعِیلِ فَحِقیقَةُ مَعنَاهُ حُصُولُ مَفهُوم التَّدبِیرِ وَ اختِیَارُ ذَلِکَ المَفهُوم فَیُقَالُ دَبَرَ الأَمرُ فَتَدَبَّرُ الأَمر...» (مصطفوی، 1417ق.، ج 3: مادّة دبر).
بر این اساس و به مقتضای ریشة لغوی و ساختار لفظی «تدبّر»، باید آن را از نگریستن و طلب نمودن، به معنای «دریافت چینش حکیمانة کلام» (صبوحی طسوجی، 1389: 22) و یا به معنای «توجّه به عاقبت موضوعی» (مصطفوی، 1417ق.، ج 3: 173) و نیز «اندیشه در اطراف و عواقب کار» بدانیم (ر.ک؛ طباطبائی، 1382: 52).
البتّه «تدبّر» مطاوعة غیراختیاری تدبیر از سوی حروف یا اشیاء خارجی نیست، بلکه منظور این است که از روی اختیار به عاقبت موضوعی توجّه شود، چون در معنای مطاوعیِ «تدبّر»، نوعی اختیار و آگاهانه بودن لحاظ شده است، برخلاف معنای مطاوعی در باب انفعال؛ چراکه اگر بنا بود مطاوعه غیراختیاری حروف یا اشیاء خارجی در قالب لفظ درآید، به صورت «اند بار» بیان میشد. بنابراین، تدبّر به معنی پذیرش و کشف آگاهانة تدبیر است که در اشیاء یا کلام محقّق میشود.
در مواردی که تدبیر نسبت به اشیای عینی خارجی صورت میگیرد، «تدبّر» به معنای فهم و پذیرش آن شیء و آنجا که تدبیر کلام مطرح است، دریافت «تدبیر موجود در کلام» از سوی مخاطبان آن معنا میدهد و زمانی که تدبیر نسبت به فعل و عملی تحقّق میپذیرد، تدبّر به معنی توجّه به غایت و نتیجة امر (عاقبتنگری) خواهد بود که از لوازم آن، تفکّر در عاقبت عمل (عاقبتاندیشی)، تعقّل در عاقبت عمل (عاقبتسنجی)، شناخت عاقبت عمل (عاقبتشناسی) و ثمرة آن، عاقبتگرایی و بروز عمل صالح است (ر.ک؛ اخوّت، 1389: 61ـ64).
1ـ2) تدبّر در آیات و روایات
اکنون معنای اصطلاحی2 تدبّر (معنای تدبّر در استعمال قرآنی و روایی) را در کتب تفسیری بررسی میکنیم و ضمن آن به آیات قرآن و روایاتی میپردازیم که مشتقّات تدبّر در آن ذکر شده است.
واژة «تدبّر» چهار (4) بار در قرآن به کار رفته است که در سه (3) بار آن، خداوند مخاطبان را به آهنگ و سیاقی همراه با نوعی توبیخ و اعتراض شدید به تدبّر دعوت نموده است:
الف) Pأَفَلاَ یَتدبّرونَ الْقرآن وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا: آیا دربارة قرآن نمیاندیشند؟ اگر از سوی غیرخدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتندO (النّساء/82).
ب) Pأَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ: آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند یا اینکه چیزی برای آنان آمده که برای نیاکانشان نیامده است؟!O(المؤمنون/ 68).
ج) Pأَفَلاَ یَتدبّرونَ الْقرآن أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا: آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!O(محمّد/ 24).
در چهارمین آیه، ضمن بیان محتوای سرشار از هدایت قرآن، شرط استفاده از برکات قرآنی را تدبّر در آیات بیان میدارد:
د) Pکِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتذکّر أُوْلُوا الْأَلْبَابِ: این کتابی پربرکت است که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند! O(ص/29).
اجمالاً با دقّت در این 4 آیه و سیاق آنها میتوان فهمید که اوّلاً بدون تدبّر، استمرار سنّت هدایت معلوم نمیگردد. ثانیاً بدون تدبّر، قفل قلبها باز نمیشود و اگر قلبی مقفول باشد، نمیتواند تدبّر کند. ثالثاً بدون تدبّر، از ذخایر بیکران و پرخیر کلام الهی نمیتوان بهرهمند شد.
اکثر مترجمان قرآن، اصلاً کلمة «تدبّر» را ترجمه نکردهاند و اندکی از ایشان، آن را به صورت «تفکّر عمیق در معنای آیات» یا «ژرفاندیشی» ترجمه نمودهاند. در تفاسیر نیز به یک معنای کامل و جامع که درخور اهمیّت «تدبّر» باشد، کمتر میرسیم. برخی مفسّران «تدبّر» را با توجّه به آیة 82 سورة نساء و اتّکا بر معنای «نبود اختلاف» در قرآن، ناظر بر اعجاز لفظی قرآن دانستهاند و ثمرة آن را کشف مناسبات موجود میان آیات و انسجام مفهومی آن دانستهاند (ر.ک؛ طباطبائی، 1370، ج 5: 19؛ زمخشری، 1421ق.، ج 1: 571؛ شاذلی، 1417ق.، ج 5: 711 و کاشانی، بیتا، ج 3: 79).
ابنعاشور ضمن اشاره به نکتة مهمّ جریان هدایت قرآنی، با توجّه به «مِن عِندالله» بودن قرآن، متعرّض بحثِ تدبّر در اعجاز معارفی قرآن نیز شده است و مینویسد:
«قرآن به معانیاَش تحدّی میکند؛ زیرا منافقان شک کرده بودند که قرآن ’’مِنْ عِندِالله“ باشد، لذا ظاهراً مطیع بودند، امّا در باطن، مخالفتِ امر رسولالله میکردند. بر این اساس، خداوند ایشان را امر به تدبّر کرده است؛ یعنی تأمّل در دلالتها. سیاق آیات نشان میدهد که معنای تدبّر این است که تأمّل کنند در تفصیل آیات بر مقاصدی که مسلمانان به آن هدایت شدهاند؛ یعنی تأمّل و تدبّر کنند در هدایتِ قرآن، تا آنکه خیر عظیم برایشان حاصل شود» (ابنعاشور، 1420ق.، ج 4: 198ـ200).
همچنین روایات متعدّدی نیز دربارة تدبّر در قرآن هست که به بعضی از آنها اشاره میشود:
* «قال أمیرالمؤمنین، علیهالسّلام: أَلاَ لاَ خَیرَ فِی قَرَاءَةٍ لَیسَ فِیهَا تَدَبُّرُ» (کلینی، 1367، ج 1: 36)؛ «امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: آگاه باشید، فایدهای در قرائت بدون تدبّر نیست».
* «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ إِذَا أَخَذَ مُصْحَفَ الْقُرْآنِ وَ الْجَامِعَ قَبْلَ أَنْ یَقْرَأَ الْقُرْآنَ وَ قَبْلَ أَنْ یَنْشُرَهُ یَقُولُ حِینَ یَأْخُذُهُ بِیَمِینِهِ بِسْمِاللَّهِ اللَّهُمَّ... وَ لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِی قِرَاءَةً لاَ تَدَبُّرَ فِیهَا بَلِ اجْعَلْنِی أَتَدَبَّرُ آیَاتِهِ وَ أَحْکَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِینِک...: از امام صادق(ع) نقل شده است: هنگامی که قرآن را به دست میگرفتند، پیش از خواندن و باز کردن آن، در حالی که قرآن را در دست راست میگرفتند، چنین دعا میکردند: به نام خدا... خدایا... قرائت مرا قرائتی که تدبّر در آن نیست، قرار مده، بلکه مرا آن گونه قرار بده که در آیات و احکام آن تدبّر کنم، در حالی که قوانین دین تو را اخذ میکنم» (محدّث نوری، 1418ق.، ج 4: 372).
* «وَأَوصَی رَسُولُاللهِ صَلَّیاللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم مَعَاذَ بنَ جَبَلِ فَقَالَ لَهُ: أُوصِیکَ بِاتقَاءِ اللهِ وَ... تَدَبُّرِ القُرآن» (مجلسی، 1411ق.، ج 1: 73).
* «قَالَ رَسُولُاللهِ صَلَّیاللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم: مَعَاشِرَالنَّاسِ تَدَبَّرُوا القُرآنَ وَافهَمُوا آیَاتِهِ» (همان، ج 37: 209).
* «عَن فَاطَمَةَ الزَّهرَاءِ فِی خَطَابِهَا مَعَ المُسلِمِینَ وَ مُعَاتَبَتِهِم: َعَاشِرَ النَّاسِ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ، الْمُغْضِیَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِیحِ الْخَاسِرِ أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها، کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِکُمْ، مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ، فَأَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ أَبْصَارِکُمْ...» (همان، ج 29: 233).
طبق روایت اوّل و دوم، قرائت قرآن بدون تدبّر بیفایده است و بر اساس روایت سوم، تدبّر در قرآن از وصایای رسول خدا(ص) است.
با استفاده از آیات و روایات تدبّر میتوان موارد زیر را در اهمیّت تدبّر برشمرد:
الف) تدبّر یکی از اهداف انزال قرآن است: P...کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ... لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ: ... کتابی بر تو نازل کردهایم ... تا در آیات آن تدبّر کنند...O (ص/ 29).
ب) تدبّر زمینهساز تذکّر خردمندان است: P...لِیَتَذَکَّرُ أُولُوا الأَلبَاب: و خردمندان متذکّر شوند!O (ص/ 29).
ج) تدبّر راه کشف هماهنگی و حلّ تعارضات قرآنی و اثبات کلامالله بودن قرآن است: Pوَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا: اگر از سوى غیرخدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتندO (النّساء. 82).
د) تدبّر، وظیفهای همگانی و عمومی است: PلِّیَدَّبَّرُواO (ص/ 29)؛ Pأَفَلاَ یَتدبّرونَO(النّساء/ 82 و محمّد/ 24) و Pأَفَلَمْ یَدَّبَّرُواO (المؤمنون/ 68).
هـ) تدبّر عامل ثمربخشی به قرائت قرآن است: «لاَ خَیرَ فِی قَرَاءَةٍ لَیسَ فِیهَا تَدَبُّرُ» (کلینی، 1367، ج 1: 36)؛ «اَللَّهُمَّ... لاَ تَجعَل قَرَاءَتِی قَرَاءَةً لاَ تَدَبُّرَ فِیهَا» (محدّث نوری، 1418ق.، ج 4: 372).
پرداختن به مسئله تدبّر، أمری بیسابقه نبوده است و قرآنشناسان و علمای بزرگی در گذشته و عصر کنونی با آن آشنا بودهاند و به آن عمل میکردهاند. در میان تفاسیر موجود، موارد بسیاری که مصداق واقعی تفسیر قرآن به قرآن، یعنی همان تدبّر است، به چشم میخورد، لیکن مسئلة آن است که اصولاً روش حاکم در میان مفسّران، روش خالص تفسیر قرآن با قرآن نبوده است. علاّمه طباطبائی بدون اینکه در این باب روشی را ارائه کرده باشند، با دقّتِ درخورِ توجّهی نتیجة تدبّر خویش در قرآن را بستری برای تفسیر قرار دادهاند و همین امر بر رونق تفسیر ایشان افزوده است، چون خواننده افزون بر برقراری ارتباط با محتوای آیات، با نظم درونی، موضوعات و غرض سورههای قرآن نیز ارتباط میگیرد.
عبارتِ «عَلَی مَا یَقتَضِیهِ التَّدَبُّرُ فِی سِیَاقِ الآیَات...: بنابر آنچه تدبّر در سیاق آیات اقتضا میکند» (طباطبائی، 1370، ج 13: 245)، برای افراد مأنوس با تفسیر المیزان، عبارتی آشناست و حکایت از آن دارد که علاّمه طباطبائی فعّالیّتهای پیشگفته را با توجّه به تدبّر بودن آن انجام میدادهاند.
2ـ مکتب تدبّر
تدبّر به عنوان یک مکتب نوظهور در ساحت فهم قرآن کریم، بر رفع موانع ارتباط با قرآن و مهجوریّتزدایی از این کتابِ هدایت اهتمام داشته، تا کنون تبیینهای مختلفی از آن ارائه شده است و به نظر میآید که قابلیّت آن را دارد تا به صورت جدّی به آن پرداخته شود و مورد نقد و داوری قرار گیرد، چهبسا که در آینده به عنوان یک رویکرد به قرآن در عرصههای علمی مطرح گردد.
مکتب تدبّر، برخلاف مکاتب تفسیری که همواره در پی کشف معارف عمقی آیات و توجّه به چگونگی الفاظ و نوع عبارات و بیان ویژگیهای آن میباشند، درصدد دریافت جنبههای هدایت سُوَر قرآن، مابهازای کشف ارتباط میان آیات و فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن است، به گونهای که با حرکتی عرضی در سطح آیات، متعلَّقاتِ فهم از آیه به سیاق و سوره، بسط و توسعه مییابد تا جایی که میتوان بهراحتی غرض واحد هدایتی هر سوره را دریافت و با آن ارتباط برقرار نمود.
روش تدبّر در قرآن با فراهمسازی امکان فهم عمومی و برقراری ارتباط صحیح با معانی و معارف قرآن کریم، زمینة اُنس با این کتاب نورانی و در پی آن، ایجاد بینش قرآنی و «احیاء نقش هدایتی قرآن در زندگی انسان» را هموار میسازد.
3ـ تفاوت مکتب تدبّر با دیگر مکاتب تفسیری
از مهمترین نکات قابل بحث در موضوع تدبّر، تفاوت آن با تفسیر سنّتی است که اختلاط معنایی این دو مقوله از موانع جدّی فهم صحیح معنای تدبّر در قرآن کریم است، لذا در این بخش، به نکات اشتراک و افتراق و نیز بیان وجوه تمایز آنها از نگاه نحلههای مختلف تدبّری میپردازیم. امّا پیش از ورود به بحث، ابتدا لازم است تعریفی از تفسیر ارائه دهیم و بیان کنیم که مقصود ما از تفسیر قرآن کدام است:
الف) در نگاه امام خمینی(ره)، تفسیر قرآن برای کسی جز خداوند تعالی میسور نیست؛ زیرا «قرآن علمِ حقّ است که پایین آمده است و احاطة بر آن در امکان کسی نیست، مگر ’’مَنْ خُوطِبَ بِهِ“ که او نیز در همان مرتبه قرار دارد و از همانجا نازل شده است. بنابراین، فهم کامل حقایق قرآن از دسترس همگان خارج و فوق طاقت بشر است، لذا تاکنون تفسیری بر قرآن نگاشته نشده است» (موسوی خمینی، 1382: 147). چه اینکه بهطور کلّی، معنی «تفسیر» کتاب، آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنمایاند و نظر مهم به آن، بیانِ منظور صاحب کتاب باشد (ر.ک؛ راغب، بیتا: 407). بر این اساس، تفسیر قرآن باید مقصد قرآن را بگوید، نه شأن نزول آن را. لذا مفسّر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند، مفسّر است نه «سبب نزول» را (ر.ک؛ موسوی خمینی، 1382: 147). البتّه این نیز که چون قرآن، کلام خداوند و برتر از اندیشة بشر است، پس انسانها را یارای فهم آن نباشد، خود سخنی ناصواب است، چه آنکه انگیزة نزول قرآن کریم آن است که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازة سعة وجودی و فکری خود استفاده کنند. لیکن این غیر از تفسیر قرآن میباشد و جملگی استفادههای اخلاقی، ایمانی و عرفانی از آیات قرآن، مربوط به حوزة «تدبّر» است.
ب) نگاهی دیگر، تفسیر را به معنای متداول و سنّتی آن، امری ناظر بر فهم قرآن کریم دانسته است و قائل بدان است که فهم از مدارج و سطوح مختلفی برخوردار است و فهم قرآن کریم نیز از مرتبة ابتداییِ ملازم با قرائت، یعنی همان فهم عمومی حاصل از تدبّر آغاز شده است و در مراتب بالاتر به فهم دقیق حاصل از تفکّر و تذکّر و در نهایت، به مرتبة فهم عمیق حاصل تفسیر نائل میآید، به گونهای که فهم عمیق حاصل از تفسیر با عنایت به اصول، ابزار و پیشنیازهای عدیدة علمی (ر.ک؛ سیوطی 1407ق.، ج 2: 1209)، تنها در توان خواص و عدّهای اهل فن میباشد. از این رو، تدبّر به عنوان مرتبة سافلة فهم در مقام مقدّمة فهم دقیق و عمیق قرآن و به عنوان پدیدهای همگانی در فهم عمومی قرآن کریم ـ در مقابل نظریّة نبود امکان فهم قرآن برای عموم ـ کاملاً از تفسیر، متفاوت و غیر آن است (ر.ک؛ صبوحی طسوجی، 1388: 17) و برخلاف رأی عدّهای که ضمن تحجیر فهم قرآن3، تدبّر را مایة سقوط در وادی مذموم تفسیر به رأی دانستهاند، در تدبّر، خوفِ تفسیر به رأی نیست؛ چراکه تدبّر در قرآن اصولاً به لحاظ موضوع از حیطة تفسیر به رأی بیرون است و به تعبیر امام خمینی(ره):
«برخی تفکّر و تدبّر در آیات شریفه را با تفسیر به رأی که ممنوع است، اشتباه نمودهاند و به واسطة این رأی فاسد و عقیدة باطله، قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عاری کرده، آن را به کلّی مهجور نمودهاند، در صورتی که استفادههای اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا (بخواهد) تفسیر به رأی باشد» (موسوی خمینی، 1373: 199).
ضمن آنکه نگاه تدبّر برخلاف تفسیر، فهم لایههای معرفتی قرآن در تبیین نیست تا به لایههای عمیقتر برسیم، بلکه تدبّر، در مقام دریافت نظام عرضی قرآن، متعلَّق فهم را توسعه میدهد تا از فهم آیه، به فهم سیاقها و سورهها نائل شویم (ر.ک؛ صبوحی طسوجی، 1388: 20).
ج) نگاه دستة سوم، تفسیر را فهم و ایضاح معنی آیه از نظیر همان آیه (فهم قرآن به قرآن) دانسته، به گونهای که با ارجاع آیات قرآن به یکدیگر، کشف مراد و مفهوم کریمه فراهم آید و تدبّر را استنطاق (ر.ک؛ نهجالبلاغه/ خ 157) و به حرف آوردن آیههای قرآن به کمک هم، یعنی همان نوعی تفسیر قرآن به قرآن بیان داشتهاند، با این تفاوت که تفسیر، حدّاکثر به فهم عبارات نائل آمده، لیکن در تدبّر، به واسطة ملازمت قلب سلیم، علاوه بر عبارات، فهم اشارات و بعضاً لطائف نیز حاصل میآید.
میان تدبّر و تفسیر فرق بسیار است؛ از جمله موارد زیر:
1ـ تفسیر، هرچند با نگاه دقیق و جزئی به مطالب قرآن، مجموعهای غنی از معارف قرآنی را در اختیار مخاطبان خود قرار میدهد، لیکن غالباً تخصّصی و مفصّل است و از سطح عمومی معارف گذر کرده، مخاطبان خاص دارد. افزون بر این، تفسیر برخلاف تدبّر، به تبیین سامانة آیات و سورههای قرآن نمیپردازد، لذا اُنس با محتوای قرآن را برای عموم فراهم نمیآورد.
2ـ در تفسیر، علوم مختلف بر قرآن حاکم میگردد و از دیدگاه آن علوم، به قرآن و تفسیر آن نگریسته میشود؛ یعنی اگر در جایی قسمتی از یک آیه با قواعد صرفی و نحوی یا کلامی و... متناقض باشد، مفسّر درصدد است تا آن آیه را به انحاء مختلف با این قواعد علمی تطبیق دهد. بر این اساس، به تعبیر علاّمه طباطبائی(ره)، بسیاری از تفاسیر در واقع، «تطبیق» هستند، نه تفسیر، و با منطقِ «مَاذَا یَجِبُ أَن نَحمِلَ عَلَیهِ الآیَةَ... آیه را به چه چیزی باید حمل کنیم؟»، برای فهمیدن معانی آیات به سراغ قرآن میروند و نه با منطق «مَاذَا یَقُولَ القُرآنُ... این آیه چه میگوید؟» (طباطبائی، 1370، ج 1: 8)، در حالی که متدبّر، هیچ تعهّدی را نسبت به فرضیّه یا نظریّهای خاص نپذیرفته، لذا در تدبّر، قرآن نه محکوم، بلکه حاکم و ناظر بر همه چیز است (ر.ک؛ خوشمنش، 1387: 166).
3ـ در تفسیر ـ به معنای مصطلح ـ پروندة هر یک از آیات و سورهها جایی باز شده است و بعد از ذکر مطالبی چند، بسته میشود، برخلاف تدبّر که از تکتک کلمات، اشارات و الحان آیات، نکته و مطلب و مفهوم برداشت میکند و در هر بار قرائت، تلاوت و استماع، هر بار جنبههای معرفتی جدیدی از آیات طرح و کشف میشود و هیچ گاه ثمرة استنطاق قرآن و دغدغة «مَاذَا یَقُولُ القُرآنُ» در فرایند فهم آن پایان نمیپذیرد.
4ـ تدبّر از همة مردم با هر سطح درک و فهم خواسته شده است و همه بدون هیچ علم مقدّماتی به مراتبی از تدبّر میتوانند برسند و راه استفاده از این کتاب شریف، به واسطة تدبّر به روی همة مردم مفتوح است، برخلاف تفسیر که تکلیف عدّة خاصّی است و در بسیاری موارد نیز از آن نهی شده است.
5ـ تدبّر، یک امر فردی است و وظیفة هر شخص بین خودش و قرآن میباشد، امّا تفسیر اصلاً امر شخصی نیست؛ یعنی حتماً باید به برداشت تفسیری عمل نمود.
6ـ تدبّر به منظور تبلیغ و بیان برای دیگران نیست؛ یعنی متدبّر، تکلیفی نسبت به ابلاغ برداشت تدبّری خویش ندارد، برخلاف تفسیر که هدف آن بیان برای دیگران است.
7ـ تفسیر بهعنوان یک علم در کنار دیگر علوم، تاریخ، تعریف، اصول، شیوهها، ابزارها، پیشنیازها و ضوابط علمی خاص دارد که دایر بر برخی مسائل همچون، بررسی وجوه مختلف قرائات و دلائل هر یک ـ ذکر وجوه مختلف در مفهوم لغات، مفردات و استنادات مربوط به هر وجه ـ بررسی اقوال مختلف در منظور و مفهوم آیه و نقد و بررسی هر یک از آنها ـ بررسی اقوال مختلف در باب مکّی و یا مدنی بودن آیات و سورهها ـ تطبیق آیات با قواعد صرفی و نحوی، کلامی و رفع تناقضات موجود میان آیات با آنها ـ تشخیص و تعیین محذوفات و مقدّرات در بیان آیات ـ بررسی روایات تفسیری و... طیّ نگاهی تمرکزی و سوزنی، در پی استخراج نکات از آیات به صورت جزءبهجزء است و به دنبال دریافت نظامِ طولی، حالت عمقی آیات و فهم لایههای معرفتی قرآن در تبیین میباشد که مسلّماً پرداختن به این مسائل و امثال آن، تنها از عهدة کسی برمیآید که با علوم مختلفی همچون صرف، نحو، بیان، قرائت، تاریخ، شأن نزول، کلام، فقه و اصول فقه، لغت، درایه، رجال و... آشنا باشد تا بتواند از دیدگاه این علوم به قرآن بپردازد، در حالی که تدبّر، به عنوان یک علم و فنّ و تخصّص مطرح نیست و لوازم و ابزار و پیشنیازهایی که برای تفسیر ضروری است در خصوص تدبّر وجود ندارد، لذا میتواند یک پدیدة همگانی باشد. به واقع، تدبّر، دریافت نظام عرضی قرآن و پیگیری کلام و همراهی آن به منظور رسیدن به یک فهم هماهنگ و منسجم سورهمحور، یعنی استنباط جنبة هدایتی (جانمایة کلام) و غرض واحد سوره است، در برابر توجّه به چگونگی الفاظ، نوع عبارات و بیان ویژگیهای آن.
به دیگر بیان، تدبّر با حرکت افقی و غیرعمقی (سطحی) روی آیات، در پی توسعه دادن به دامنة متعلَّق فهم و بالطّبع بهرهمندی از هدایتهای قرآن به واسطة دریافت حکمتها، پیامها، پندها و ... است، بدون نیاز به علوم مقدّمات تفسیر. علاوه بر آنکه در این میان، قلب نیز نقش و تأثیر بسزایی دارد.
4ـ مبانی مکتب تدبّر
مقصود از مبانی، پیشفرضهایی از علوم قرآنی است که مکتب تدبّر مبتنی بر آنهاست. در این بخش، به اهمّ این موارد اشاره میشود:
4ـ1) فهم قرآن، وظیفهای همگانی
با توجّه به آیات قرآن کریم دربارة تدبّر، تفکّر و...، فهم قرآن وظیفة همگان است و همین مطلب نشان میدهد که قرآن کریم برای همگان قابل فهم است، امّا نه بدین معنا که بدون هیچ پیشنیازی میتوان قرآن را فهمید، بلکه باید مقدّمات لازم آن را فراهم ساخت.
نبود التزام به قابل فهم بودن قرآن، اعتبار هر فهمی از قرآن کریم را از بین میبرد و جز گروه اندکی از مسلمانان، دیگران باب فهم قرآن را به روی غیرمعصومین(ع) باز میدانند.
4ـ2) قرآن، کتابی هماهنگ
قرآن کریم مبداء توحیدی، متن توحیدی و غایت توحیدی دارد. مبداء قرآن، توحیدی است، چون کلام خدای یگانه است. متن قرآن، توحیدی است، چون توحید عصارة قرآن است، چنانکه قرآن با همة معارف بلند اعتقادی، اخلاقی و فقهی خود، شرح توحید است. غایت قرآن نیز توحیدی است، چون میخواهد انسان را خدایی کند و او را به خدای یکتا برساند.
نگرش توحیدی به قرآن کریم، شائبة هر گونه ناهماهنگی و اختلاف را در آن از بین میبرد، چون اختلاف و ناهماهنگی زاییدة تعدّد یا بیکفایتی است و هیچ یک از این دو، دربارة مبدأ، متن و مقصد قرآن متصوّر نیست. این باور دربارة قرآن کریم یکی از مبانی تدبّر است و ناباوران با نگرشی ناقص به این کتاب الهی، آن را ناهماهنگ میبینند.
4ـ3) قرآن، کتابی همگون
آیات قرآن افزون بر اینکه هماهنگ هستند، در قیاس با یکدیگر متشابه و متمایلاَند و در شبکهای واحد به یکدیگر مرتبط هستند و به تعبیر خود قرآن، مثانی هستند: Pکِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ: کتابی که آیات آن (در لطف و زیبایی و نیز عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتی مکرّر دارد که از شنیدن آیات آن لرزه بر اندام کسانی میافتد که از پروردگارشان میترسندO (الزّمر/ 23)؛ یعنی آیات این کتاب نسبت به یکدیگر انعطاف و انثناء دارند.
4ـ4) قرآن، کتاب هدایت
Pهُدًی لِلمُتَّقِینِO (البقره/ 2)، Pهُدًی لِلنَّاسِO (البقره/ 185) قرآن نه چینش آموزشی دارد و نه نظم پژوهشی، بلکه ساختاری ویژة هدایت دارد، چون کتاب زندگی است و با همة ابعاد روح فرد و جامعة انسانی سر و کار دارد. نظم هدایتی قرآن اقتضا میکند که گاهی بدون رعایت اصول مرسومِ دستهبندی و نظم معهودِ کتب علمی، مطالب خویش را بیان کند، چون در ساختار هدایتی باید نیاز روحی و عکسالعمل مخاطب لحاظ شود و مطالب، متناسب با آن ارائه شود، برخلاف ساختار علمی که صرفاً متناسب با اقتضای موضوعِ مورد بحث تنظیم میشود. قرآن کریم اعتقادات، اخلاقیّات و مسائل فقهی را به لحاظ تأثیرگذاری هدایتی بر مخاطب خود، به صورت آمیخته مطرح میکند و برای هر یک از این موارد، بخش یا فصل جداگانهای اختصاص نداده است، گرچه با نگاه اصل و فرع به موضوعهای هر سوره از قرآن کریم میتوان طیف موضوعات آن را بهدست آورد. اگر متدبّر از قرآن کریم انتظار نظم و ساختار معهودِ کتب علمی را داشته باشد، بارها نتیجة خلاف میگیرد و در نقطة مقابل، کسی که هدایتی بودن نظم قرآن را باور دارد، هنگام مشاهدة موارد خلافِ نظمِ معهود بشری، به دنبال حکمت هدایتی آن خواهد بود.
4ـ5) قرآن، مصون از تحریف
تحریف در یک تقسیم، لفظی است یا معنوی؛ تحریف لفظی نیز یا به زیادت است، یا به نقیصه و یا به جابجایی؛ قرآن کریم به هیچ یک از این اقسام تحریف نشده است: Pإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ: ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم!O (الحجر/9)؛ Pلاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ...: که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآیدO (فصّلت/42). این مبنا در حقیقت ضامن حفظ سایر مبانی در دوران پس از نزول است؛ زیرا اگر کسی قرآن کریم را دستخوش تحریف بداند، به هنگام برخورد با ابهامات نظم قرآن به جای جستجوی حکمت، آن را ناشی از تحریف دانسته ات و از برکات کشف نظم قرآن کریم محروم خواهد شد.
4ـ6) توقیفی بودن ترتیب کنونی قرآن
تدبّر در قرآن، کشف تدبیر الهی و چینش هماهنگ و اعجازین الفاظ موضوعات و اغراض قرآن است و به همین دلیل تدبّر تا مرزی قابل قبول است که تدبیر را خدایی بدانیم. بنابراین، سطوح مختلف «تدبّر در قرآن» عبارتند از: الف) تدبّر واژگان، عبارات یا جملات در آیه. ب) تدبّر آیات در سوره. ج) تدبّر سورهها در قرآن.
توقیفی بودن و در نتیجه، وحیانی بودن تدبیر درون آیات و سُوَر مورد قبول همگان است. پس با این سخن، تدبّر در دو سطح نخست قابل قبول است. توقیفی بودن تدبیر سورهها در کُلّ قرآن نیز مورد قبول غالب محقّقان معاصر است و در نتیجه، تدبّر در سطح سوم نیز برای غالب اندیشمندان قابل قبول است.
به عقیدة ما، نظم کنونی قرآن در همة سطوح از چینش واژگان تا چینش سُوَر، از طرف شخص پیامبر اکرم(ص) بوده است و خود ایشان، چنانکه ترتیب آیات را مشخّص نمودهاند، ترتیب سُوَر را نیز معیّن کردهاند.
5ـ جریانهای معاصر مکتب تدبّر
بر اساس جایگاه عقل و قلب در جریانهای فهم تدبّری، چند رویکرد کلّی قابل بررسی است:
نخست آنکه تدبّر به استناد کریمة Pأَفَلاَ یَتدبّرونَ الْقُرآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا: آیا دربارة قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتندO (النّساء/ 82)، دانش و مهارتی ذهنی و نتیجة تفکّر است که به فهم روشمند و هماهنگ ظاهر آیات برای دریافت جهتِ واحدِ هدایتیِ هر سوره میپردازد.
صورت دیگر آنکه به استناد آیة شریفه Pأَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا: آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟O (محمّد/ 24)، تدبّر امری است صرفاً قلبی، به معنای عمیق شدن در معانی آیات و فرو رفتن در ژرفنای قرآن با ابزار «قلبی عاری از قفل» و نیز تسلیم و آمادة دریافت فیوضات.
نگاه آخر نیز قائل به جمع میان این دو شده است و تدبّر را امری اندیشهای ـ قلبی معرّفی میکند.
الف) تدبّر، دانش و مهارتی ذهنی
بر اساس رویکرد نخست که تدبّر، دانش و مهارتی ذهنی است، هدف تدبّر با تأکید بر آیة 82 سورة نساء که پیشتر ذکر شد، دفع شبهة اختلاف در قرآن و غیرالهی بودن آن خواهد بود، به گونهای که همة الفاظ، موضوعات و أغراض قرآن، بنا بر تدبیر خداوند از هماهنگی و انسجام خاصّی برخوردار بوده، ظاهر قرآن کریم محصول تدبیر (پشتِ سَرِ هم قرار دادن) الهی واژگان، آیات و سورهها میباشد و رسالت تدبّر نیز دریافت این تدبیر است.
بر این اساس، تدبّر راهی فراگیر برای عمومیسازی «فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن کریم» به معنی فهم غیرذوقیِ ابتدایی و ملازم با قرائت و نیز غیرعمقی است (ر.ک؛ صبوحی طسوجی، 1388: 26ـ27) که اوّلاً مبتنی بر توقیفی بودن چینش آیات الهی و مصون از تحریف بودن سورهها و نبود اختلاف در قرآن، در پی کشف آن، هماهنگی و چینش حکیمانه حاکم بر کلام میباشد؛ بدین معنا که همة اجزای قرآن، پشت سَرِ هم به سوی هدفی واحد طرّاحی شده است و پراکنده و پشت به پشت هم نیست (در مقابل، آنچه که قرآن را به سبب گسستِ بدویِ حاصله از تنوّع و تکثّر موضوعات، به عنوان کلامی بریدهبریده، بینظم و به هم ریخته معرّفی نموده، به حدّی که متأثّر از این نبودِ هماهنگی بین آیات و سورهها، نتوان با آن ارتباط برقرار نمود و یا در برابر آنچه که نبودِ انسجام در غرض سورههای قرآن را دستمایهای برای نفی الهی بودن الفاظ آیات و حدود سورهها میداند).
ثانیاً بر مبنای قابل فهم بودن قرآن برای عموم و آنکه هر سوره غرض واحد دارد، فهم را برخوردار از مراتب مختلفی دانسته، پایینترین مرتبة آن را فهم عمومی حاصل از تدبّر در ظاهر الفاظ قرآن کریم بیان میدارد که خود به عنوان مقدّمة فهم دقیق (تذکّر و تفکّر) و فهم عمیق (تفسیر)، فهم اجمالی عبارات قرآن را برای عموم مردم فراهم میسازد (ر.ک؛ صبوحی طسوجی، 1388: 8)، در برابرِ آنچه که فهم قرآن را منحصر بر گروهی خاص میداند.
بر این اساس، تدبّر ضمن تبیین سامانة آیات و سورههای قرآن، با کمترین پیشنیازها چالشهای ناشی از تنوّع اسلوبی و موضوعی قرآن را مرتفع نموده است و با نگاهی سورهمحور (دربارة وحدت موضوعی سورههای قرآن، ر.ک؛ پژوهشهای قرآنی: مجلّدات 55ـ54، 56 و 57) سعی در کشف مفهوم آیات و دریافت غرض واحد هدایتی سُوَر دارد.
ب) تدبّر، أمری قلبی
بر اساس این رویکرد که تدبّر را امری صرفاً قلبی میداند، تدبّر به معنای دریافت جنبههای هدایتی قرآن، فرایندی است که مابهازای نفوذ یافتن قرآن در قلب سلیم حاصل میآید، به گونهای که قلب، حاملِ قرآن میگردد و نکات هدایتی آیات از قلبِ قرآنی4 تراوش میگردد.
بر این اساس، تدبّر فعل و یا نوعی کار نیست که بخواهد انجام گیرد، بلکه به واقع، پذیرفتن فعل و خود را در معرض دریافت فعل قرار دادن است، لذا نمیشود کسی را به تدبّر امر و یا از آن نهی نمود؛ چراکه امر و نهی تنها در مقدّمات و لوازم اوّلیّة تدبّر موضوعیّت یافته، آن اسباب و لوازم را میتوان مدیریّت نمود و فراهم آورد. همچون فرایند تنفّس که با تنظیم لوازم آن یعنی تغذیه، ورزش، خواب و ... میتوان شرایط را برای تنفّس صحیح فراهم کرد (ر.ک؛ لسانی فشارکی، 1385: 160).
اِنصات واقعی (ر.ک؛ خوشمنش، 1387: 166)، قرائت حقیقی منطبق بر مفهوم «حقّ تلاوته» (ر.ک؛ طباطبائی، 1370، ج 1: 269) و ورود قرآن به قلب به واسطة زدودن ناخالصیها و تدارک قلب سلیم، از لوازم تدبّر هستند که با فراهم آمدن آنها، فرایند تدبّر و جریان جوشش نکات هدایتی از آیات قرآن محقّق میگردد. در این نگاه، اساساً بین تدبّر و قلب، ارتباطی جدّی و ناگسستنی برقرار بوده، تدبّر نه به عنوان امری فکری ـ علمی، بلکه یک جریان روحی ـ قلبی و ثمرهای از رهاورد حمل کلامالله است که به استناد آیة Pأَفَلاَ یَتدبّرونَ الْقُرآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا: آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟O (محمّد/ 24) و به موجب آنکه قرآن کریم همة ارزشها و ضدّ ارزشها را مربوط به قلب دانسته است و قلب را اساساً محلّ همة هدایتها و گمراهیها (محمّد/20) بیان میدارد، ملازمتِ قلب با قفلهای معاصی مانع از دریافت هدایتهای قرآنی خواهد بود، به نحوی که این قفلها باعث شده تا قلب از سلامت، طهارت، نورانیّت، آمادگی، تسلیم و اِنفعال خارج گردیده، معارف و انوار هدایت قرآن به آن راه نیابد (ر.ک؛ موسوی خمینی، 1382: 124). لذا این قلب است که باید قفل آن باز شود و این قفلهای قلب، کلید میخواهند و کلید این قفلها، تدبّر است (ر.ک؛ اخوان مقدّم، 1386: 29).
اگر قرآن در قلب وارد شود که ستاد فرماندهی بدن است، تدبّر از اعماق آن خواهد جوشید. تدبّر به عنوان امری صرفاً قلبی، «وارد حوزة قرآن شدن و تلاوت کردن آیات است، بدون هیچ مقدّمهای و تنها شرط آن نیز این است که قلب را آماده کنی و با تقوا پاکش سازی و تسلیم باشی و آمادة گرفتن فیوضات، و دیگر هیچ» (خوشمنش، 1387: 166). این بهرهمندی از قرآن به واسطة جعل الهی صورت میپذیرد؛ یعنی آنکه قلب طاهر بدون تمسّک به علوم مختلف و یا حتّی نیاز به آشنایی با ترجمه و یا تفسیر آیات، تنها و تنها به واسطة جعل الهی و به نحوی ایصالی از هدایت قرآن بهرهمند میگردد (ص/ 29). بر این اساس، تدبّر جریانی است که از ورود به حوزة قرآن آغاز میشود و به هدایت، یعنی نورانی شدن قلب، نه فهم ظاهر عبارات ختم میگردد که نشانة این مرتبه، عمل به قرآن و محوریّت آن است و هرچه به اینجا ختم نشد، تدبّر نیست؛ به بیان دیگر، در این فرض، ثمرة تدبّر، بهرهمندی از هدایتهای باطنی آیات قرآن است؛ به این معنی که آیات قرآن با نهادینه شدن در شخصیّت فرد، همواره در سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسانِ حامل قرآن و متدبّر در قرآن حضور و ظهور داشته، به گونهای حضوری و غیرارادی بر همة اعمال، گفتار و نیّات او نظارت و حکومت خواهد کرد، آنگونه که در هر موقعیّتی، آیات قرآن کاملاً متناسب با آن موقعیّت، از قلب انسانِ حامل قرآن در فکر و ذکر او جاری میشود و هدایتهای خود را میرساند؛ چه آنکه «انسان در پسِ گذار از مرتبة مقدّماتی و حصولی تدبّر، خودبهخود در بیان آیات تدبّر میکند و در آن، حالت غیرارادی و اوج کمال مطرح است؛ زیرا حقیقت تدبّر مربوط به قلب میشود و قلب کارِ خود را میکند؛ چه انسان بخواهد و چه نخواهد» (اخوان مقدّم، 1386: 65). همچنین از آنجا که تدبّر کردن و بهرهمندی از برکات قرآن، امری خردمندانه است، لذا منطبق بر آیة Pکِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِO (ص/ 29) هر کس تدبّر نکند و متذکّر نشود، صاحب خِرَد نخواهد بود.
آنگونه که برخی (همچون مرحوم صفایی حائری) رسیدن به هدایت قرآنی را تنها منوط بر آن میدانند که جنبههای هدایتی قرآن از سوی استادِ واصل و صاحبِ قلبِ سلیم بر جانِ انسان متدبّر نشانده شود، به نحوی که بدون کسب مقدّمات، صاحبقلبی حاملِ قرآن و قادر به دریافت انوار هدایت قرآنی گردد. قرآن در این نگاه به مثابة داروخانهای است که هرچند تمام داروها را در دل گرفته، برای هر دردی درمانی دارد و برای هر بیماری، شفایی، لکن این گونه نیست که بیمار بتواند از دَمِ دست شروع کند و تمام داروها را ببلعد تا به درمانی برسد و یا به حُکم قرعه داروی خویش را بیابد، بلکه باید طبیبی پیدا شود و داروی مخصوص او را تجویز نماید تا درمان حاصل آید. باید داروی او را در دسترس وی بگذارند تا او بهره بردارد و شفا بگیرد (ر.ک؛ صفایی حائری، 1386: 23)؛ چراکه هر دارویی الزاماً شفابخش نخواهد بود!
به استناد آیة Pوَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ...: و چگونه ممکن است شما کافر شوید با اینکه (در دامان وحى قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده مىشود، و پیامبر او در میان شماست؟!...O (آلعمران/ 101)، مانعِ از کفر ورزیدن و گمراهی، تلاوت آیهها در ملازمتِ وجود رسولالله است. لذا باید رسول خدا جانشینی بیابد که همراه قرآن و تلاوت آیهها باشد و از گمراهی جلوگیری نماید. آنجا که آیهها هماهنگ با نیازها و روحیّهها (حساب شده) تلاوت و تدبّر شوند، هدایت حاصل میگردد، همانگونه که داروی متناسب در هنگام مناسب، درمان خواهد داشت و شفا خواهد آورد (ر.ک؛ صفایی حائری، 1386: 26). بر این اساس، تدبّر در قرآن علاوه بر قلب سلیم، میتواند به واسطة ارشاد استاد واصل نیز فراهم آید، آنگونه که متدبّر بتواند به واسطة استاد به آیة مورد نیازش روی آورد و از آن بهره جوید. از نگاه این طیف، آنها که در تمام قرآن پرسه میزنند و سرگردانند، به جایی نخواهند رسید و به جای درمانِ درد خویش، دردهای تازهای به دست خواهند آورد که این خود نتیجة خَلط میان تحقیق در قرآن به عنوان یک کار علمی، با رویکرد درمانجویانه نسبت به قرآن است (ر.ک؛ همان: 27).
ج) تدبّر، أمری اندیشهای ـ قلبی
بر اساس رویکردی که تدبّر را امری اندیشهای ـ قلبی در فهم قرآن میداند، تدبّر به معنای «توجّه به عاقبت یک امر یا موضوع» (اخوّت، بیتا، ج 1: 60) است که مراد از «موضوع»، در تدبّر قرآنی همان موضوع سورهها، آیات و کلمات قرآن است (ر.ک؛ همان: 63) و منظور از «عاقبت» یا پشتِ موضوعات عبارت است از:
1ـ دلیل و غرضِ وقوع آنها.
2ـ سمت و جهت هدایتیِ وقوع آن موضوع که ممکن است به سوی موفّقیّت یا ناکامی باشد.
3ـ عکسالعملی که در اثر بروز آن موضوع به وقوع میپیوندد.
4ـ آثار و نتایج منفی که در اثر وقوع آن موضوع به وجود میآید.
5ـ تبعات و نتایج منفی که در اثر وقوع آن موضوع پدیدار میشود و... (ر.ک؛ همان: 61).
همچنین مراد از «توجّه» در این تعریف، ناظر بر مراتب آن، یعنی تفکّر و کشف ارتباطها (عاقبتاندیشی)، تعقّل و سنجش بایدها و نبایدها (عاقبتسنجی)، کسب شناخت، علم و معرفت (عاقبتشناسی)، معطوف شدن توجّه و تذکّر بر عاقبت امر (عاقبتنگری) و در نهایت، گرایش و تدارک عملی (عاقبتگرایی) است.
بر این اساس، تدبّر در قرآن، یعنی توجّه (تفکّر ـ تعقّل ـ کسب شناخت و معرفت ـ تذکّر و تنبّه ـ گرایش عملی) نسبت به عاقبت (غرض ـ جهتِ هدایتی ـ عکسالعمل حاصله از ـ آثار و نتایج مثبت برآمده از ـ تبعات و نتایج منفی برآمده از) کلمات، آیات و سورهها.
در مبانی فکری این نگاه، قرآن تعیینکنندة خطّ مشی انسان و اجتماع و نیز ارائهدهندة شناختهای لازم و بایدها و نبایدها برای اوست. لذا ساحت تدبّر در قرآن، ساحت مدیریّت و تجلّی تدبیر الهی در حیات بشری است، به گونهای که فرد به صورت حقیقی به غرض نزول کلمات، آیات و سورهها احاطه یافته، آن را در معرض توجّه قرار، و همة افعال خود را در راستای آن، سمت و سو دهد.
در بیان امیر مؤمنان علی(ع)، تدبّر نوعی استنطاق و به حرف آوردن آیههای قرآن به کمک هم (قرآن به قرآن) و به دنبال «مَاذَا یَقُولُ القُرآنُ» بودن است (نهجالبلاغه/ خ 157) که در آن سلامت و طهارت قلب (قلب سلیم)، نقش بسزایی دارد، به گونهای که اگر قلب در حالت انکسار و تذلّل با قرآن مواجه شود، انوار هدایت آن در درونش جای میگیرد و به میزان مدارج معرفت و ایمان خود، از آن بهرهمند میگردد (ر.ک؛ اخوان مقدّم، 1386: 64).
البتّه تدبّر معنای گستردهای دارد و هر کس در هر جا و به هر شکل میتواند به تدبّر در قرآن بپردازد، حتّی مشرکان و کافران؛ چراکه فراخوان الهی برای تدبّر به صورت عام و فراگیر است؛ یعنی اگر قلب در حالت انفعال و تسلیم هم نباشد، تنها کافی است در موضع تکبّر و عناد و لجاج قرار نگرفته باشد؛ به عبارت دیگر، فقط کسانی که در برابر قرآن قَد علم میکنند و قصد اظهار وجود دارند، مسلّماً از هدایت قرآن محروم خواهند بود و به بیان دیگر، فهم حاصل از تدبّر، به فراخور حال انسانها مراتب و درجاتی دارد که مرتبة حقیقی آن در گرو طهارت قلب یعنی تطهیر از ارجاس و لوث معاصی قلبیّه و اشتغال به غیر است (ر.ک؛ موسوی خمینی، 1382: 124) و عالیترین مرتبة آن، مختصّ اولوالألباب، یعنی «واصلان به مرحلة لُبّ و صاحبان عقل خالص» است (اخوّت، 1389: 70): «قَالَ الْحُسَینُ(ع): کِتَابُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَی أَرْبَعَةِ أَشْیَاءِ: عَلَی الْعِبَارَةِ وَ الإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ، فَالْعِبَارَةِ لِلْعَوَامِ وَ الإِشَارَةِ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفِ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقِ لِلْأَنْبِیَاءِ» (مجلسی، 1411ق.، ج 89: 20).
بر این اساس، خواصّ یعنی همان کسانی که در اوّلین مراتب تدبّر قرار دارند، به سبب ملازمت قلب سلیم در عرضه داشتن آیات قرآن به یکدیگر، علاوه بر فهم صحیح معنای عبارات، به فهم اشارات و بعضاً لطائف قرآنی نیز نائل میآیند. لذا تفاوت اشارات و عبارات، به واقع، در تدبّر و تدبّر نکردن است، به گونهای که عوام با خواندن آیات، هرچند متوجّه میشوند که باید در آن تدبّر کنند، لیکن از آن میگذرند، امّا خواص، آیات را خوانده و در آن تدبّر نیز میکنند. تدبّر باعث میشود تا عقلِ خالص و لُبِّ لُباب انسان فعّال گردیده، با عاقبتاندیشی، عاقبتسنجی، عاقبتشناسی، عاقبتنگری و عاقبتگرایی به تدبیر صحیح امور برای رسیدن به آن هدف غایی متعالی بپردازد.
نتیجهگیری
از آنچه گفته شد، میتوان بر نکات زیر تأکید نمود:
1ـ تدبّر از مادّة «د ب ر» بر وزنِ «تفعّل»، مطاوعة تدبیر (یعنی فهم، دریافت و پذیرش تدبیر) و چینش حکیمانة عبارات، آیات و سورههای قرآن کریم در راستای برقراری ارتباط و فهم پیام هدایتی قرآن است.
2ـ تدبّر، امری غیر از تفسیر و مکاتب تفسیری سنّتی بوده، لذا خطر تفسیر به رأی از ساحت تدبّر بیرون است.
3ـ تدبّر، امری اندیشهای ـ قلبی است (برخلاف آنچه که آن را ماهیّتاً یک امر صرفاً قلبی و فارغ از دایرة شمول عقل و یا منحصر در بررسیهای لفظی متن و فرآیند ذهنیِ منطبق بر تفکّر و اندیشه میداند)؛ چراکه اندیشه یکی از ورودیهای اصلی داخل شدن حقیقت به قلب است و به واسطة همین تلازم ورود و عمیق شدن حقائق در قلب با تعقّل و اندیشه، بین اندیشه و قلب جدایی نیست.
4ـ تدبّر از مراتب و درجات متنوّعی برخوردار است. بر این اساس، مختصّ گروهی خاص نیست، بلکه به عنوان امری عمومی همة افراد بشری را در بر میگیرد و به سبب همین عمومی بودن گسترة فهم و دریافت تدبّری آیات قرآن، امکان تدبّر در قرآن، حتّی برای مشرکان و کافران نیز فراهم است، البتّه مشروط به آنکه در موضعِ عناد، لجاج و تکبّر قرار نگرفته باشند. لذا نه تنها تدبّر منوط به قلب سلیم نیست، بلکه طیفِ Pاَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ: کسانی را که در دلهایشان بیماری استO (المائده/52) تا Pبِقَلْبٍ سَلِیمٍ: با قلب سلیمO (الشّعراء/ 89) به فراخور سعه و مرتبة وجودی خود قادر به تدبّر در قرآن خواهند بود، ضمن آنکه مرتبة حقیقی و عالی آن در گرو طهارت قلب، و مختصِّ اولوالألباب است.
5ـ تدبّر به معنی کشف روشمند منظور اصلی و غرض خداوند در آیات قرآن است که با استفادههای اخلاقی و عرفانی و پویش در چینش آیات و عبارات قرآنی (ظاهر الفاظ) دنبال میگردد.
6ـ مقدّمات ورود به عرصة تدبّر در قرآن عبارتند از: «دوری از معاصی ـ تمرکز، دقّت و تفکّرـ نظر بر قرآن به قصد هدایت ـ تلاوت مرتّل و زیبا ـ مرور و تکرار مکرّر در خواندن قرآن ـ برداشت عاقلانه و علمی از ظاهر الفاظ و عبارات ـ و جامعنگری».
7ـ روشهای تدبّر در قرآن مشتمل است بر: «تفکّر و کشف رابطهها و چینش حکیمانه، فهم دقیق معنای واژهها، عبارات، آیهها و سورهها با عنایت به روح معنا و نیز البتّه به کمک دیگر آیات و روایات، نگاه سورهمحور، کشف تناسب میان سُوَر، و فهم اسلوبها و قالبهای ادبی».
8ـ فرایند تدبّر در مراحل چهارگانة زیر انجام میپذیرد: «1ـ بررسی واژگان. 2ـ گزارهنویسی برداشتها. 3ـ نزدیک شدن به غرض سوره (جانمایة کلام). 4ـ عمل به جنبههای هدایتی سوره، ضمن کسب طهارت برای حصول فهم صحیح از دیگر سورهها».
پینوشتها
1ـ «دبر» با 11 صورت، حدود 44 بار در قرآن بهکار رفته که 40 مورد آن ارتباطی با مسئله تدبّر ندارد؛ مانند «دابِر»، «إدبار»، «أَدْبَرَ»، «مُدْبِر»، «مُدَبِّرَات» و ... .
2ـ مراد از معنای اصطلاحی آنست که این کلمه در استعمال روایی و قرآنی خود چه معنایی دارد.
3ـ بدین معنی که فهم قرآن برای گروهی خاص ممکن است و عموم مردم را راهی برای فهم آن نیست.
4ـ قلبی عاری از قفل و زنگارهای معاصی که قابلیّت پذیرش و دریافت معارف و انوار هدایتی قرآن را دارد.