نوع مقاله : علمی- ترویجی

نویسندگان

دانشگاه اصفهان

چکیده

زیارت در سیرة انبیاء و ائمّة اطهار(ع)، به‌ویژه فرهنگ شیعه، جایگاه و اهمیّت خاصّی دارد، امّا این امر از سوی برخی جریان‌های روشنفکرنما و فِرَق ساختگی، نظیر وهابیّت، مورد تخطئه قرار گرفته است. از این روی، این نوشتار درصدد بررسی جایگاه زیارت از دیدگاه ادیان و اقوام گذشته تا زمان اسلام و پس از آن، با روش استدلال عقلی و نقلی است تا نسبت آن با کفر و توحید به دست آید. در این مسیر، شناخت اهداف و فواید زیارت، از جمله الگوگیری از بزرگان، تکریم و پاسداری از آرمان‌های آنان، کسب آرامش روحی و معنوی، ایجاد رقّت قلب، افزایش یاد خدا و آخرت، شناخت ائمّه(ع) از طریق متونِ برخی از زیارات مأثور و مهم‌تر از همه، شفاعت، ضروری به نظر می‌رسد. البتّه واضح است که زیارت نیز مانند هر عمل عبادی دیگر، آفاتی دارد که باید جستجو و برطرف شود. با تفحّص در مفاهیم، آداب و جملات زیارات مأثور استنباط می‌شود که هیچ یک از آنها دلیل بر شرک نیست و زیارت در راستای توحیدی شدن زائر عمل می‌کند. در روایات، زیارت با شرط معرفت حقّ امام «عارفاً بحقّه» زیارت خداوند محسوب می‌شود. بنابراین، زیارت اولیای الهی در مسیر لقاء‌الله است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Pilgrimage in the History of Religions and Assessing the Benefits and Pitfalls

نویسندگان [English]

  • mohsen samedaniyan
  • nazila adelfar

چکیده [English]

Pilgrimage in the way of life Prophets and Imams (Peace be upon them), especially in the Shiah’s culture, has a special role and significance, but it has been vilified by some so-called intellectuals and false sects such as Wahhabism. Therefore, this article tries to investigate the role of pilgrimage in view of religions and the past nations from the emergence of Islam till now by using rational and scriptural arguments. This is done to help us understand whether it has a connection with disbelief or monotheism. In so doing, it seems necessary to have a better understanding of the goals and benefits of the pilgrimage such as intercession. It is clear that pilgrimage like every ritual of other religions has pitfalls that must be found and solved. After investigating the concepts, customs, and statements about pilgrimage, we have come to the conclusion that none of them could be a reason for idolatry, and pilgrimage makes Pilgrim approach monotheism. In the Hadiths, pilgrimage with the true awareness of the Imams’ rights is considered as God’s pilgrimage, so pilgrimage of divine saints is in the way of meeting God.

کلیدواژه‌ها [English]

  • history
  • Pilgrim
  • Pilgrimage
  • intercession
  • tombs

مقدّمه

«زیارت، تعظیم، تکریم، گرامیداشت و یادکرد انسان‌های شایسته، هنرمند، فرهیخته، فرهنگ‌ساز، نقش‌آفرین، مصلح، متحوّل‌کنندة تاریخ... و نیز زنده نگه داشتن نام و یاد آنها پس از مرگ، لازمة محبّت، عشق و ارادت انسان‌ها به نیکی‌ها و کمالات است و ریشه در فطرت و سرشت آدمی دارد» (جوادی آملی، 1381: 17ـ18).

در باب برخی زیارات، از جمله زیارت عاشورا، جامعه، زیارت امام رضا(ع) و زیارات مربوط به امیرالمؤمنین(ع)، تحقیقات نسبتاً زیادی صورت گرفته است، امّا با توجّه به اشکال‌هایی که برخی برای نفی مسئلة زیارت مطرح می‌کنند و آن را نمود شرک می‌دانند، در این نوشتار، جزءبه‌جزء این مسئله بررسی شده است. ابتدا مروری اجمالی برتاریخچة زیارت از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون صورت گرفته است تا پاسخ پرسش‌های زیر روشن گردد: آیا مسئلة زیارت مقابر و بزرگان هر قوم در دورة شیعیان مرسوم شده یا قبل از آن نیز وجود داشته است؟ جایگاه زیارت در میان اقوام دیگر چگونه است؟ اهداف، فواید، آفات و آسیب‌های زیارت چیست؟ علل تکفیر زائران بهترین مخلوقات خداوند، توحیدی یا مغرضانه است؟

برای پاسخ به پرسش‌های مذکور در این مبحث، برخی دلایل قائلان به شرک زوّار مطرح شده است و با ادلّة متناقض خود آنان مورد نقد قرار گرفته است. همچنین، به دلیل مخالفت ایشان با خواندن زیارت‌نامه (به‌ویژه در اطراف قبرستان بقیع)، یک بررسی محتوایی پیرامون عبارات، مفاهیم و آداب زیارات مأثور صورت گرفته است تا مشخّص گردد تناقضی با توحید دارد یا اهداف مغرضانه باعث منع آن می‌گردد. این مفاهیم و آداب شامل توحید، نبوّت، معاد، امامت و جایگاه امام، درخواست شفاعت و توسّل به امام می‌باشد و به نظر نمی‌رسد منافاتی با توحید داشته باشد. برخی مفاهیم، از اصول دین است و در قرآن نیز موجود است و برخی مانند شفاعت با ادلّه قرآنی قابل تأیید است.

هدف بیان برخی حقایق با ذکر دلایل قرآنی، روایی و عقلی است، تا حق‌جویان، حقیقت را دریابند و الفت و وحدت بین مسلمانان ایجاد شود و مغرضان رسوا گشته، از اهداف تفرقه‌انگیز خود بازمانند.

1ـ بررسی لغوی و اصطلاحی واژة زیارت

لغت‌شناسان این واژه را از سه ریشه گرفته‌اند: «1ـ زَوَر (به فتحِ «ز» و «واو»): میل، انحراف، کجی و عدول از چیزی، یا میل در وسط سینه، بالا و وسط سینه. زُرتُ فُلاَناً؛ او را زیارت کردم یعنی با سینة خود، [از روبه‌رو] وی را ملاقات کردم» (فراهیدی، 1410ق.، ج 7: 379؛ راغب اصفهانی، 1412ق.: 386 و ابن‌منظور، 1414ق.، ج 4: 334). بنابراین، از بابِ «علم، یعلم» به معنی میل و انحراف است؛ مثل Pوَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ... ذَاتَ الشِّمَالِ...: خورشید را مى‏دیدى که به هنگام طلوع به غارشان متمایل مى‏گردد ... به سمت چپ ...O (الکهف/ 17). همچنین، از باب «نصر، ینصر» به معنی قصد و توجّه (به‌خلاف ظاهر) و زیارت نیز از آن است؛ مثلِ Pحَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ: تا آنجا که به دیدار قبرها رفتیدO (التّکاثر/2)؛ یعنی عدول از غیر (ر.ک؛ قرشی، 1371، ج 3: 189 و مصطفوی، 1360، ج 4: 364 و 365).

2ـ «زَور (به فتحِ «ز» و سکونِ «واو»): دیدن کردن (از کسی)، ملاقات کردن (کسی)، سَر زدن (به کسی)، دیدار کردن (از جایی). زُرْتُ فُلاَناً: تَلَقَّیتُهُ. یا برخی از مادّة ’’زَورة“ گرفته‌اند، به معنای ملاقات، زیارت و دیدار. مزار به معنای محلّ زیارت، مرقد ضریح و زیارتگاه آمده است» (راغب اصفهانی، 1412ق.: 386؛ آذرنوش، 1316: 422 و طریحی، 1320، ج 3: 319ـ320). ابن‌فارس آورده است: «زائر را از آن روی زائر می‌گویند که وقتی به زیارت تو می‌آید، از غیر تو عدول می‌کند و رو برمی‌گرداند» (ابن‌فارس، 1404ق.، ج 3: 36).

3ـ «زُور (به ضمِّ «ز»): سخن کذب و شهادت باطل است، از آن روی که باعث انحراف از راه حق می‌گردد. پس ظاهراً مراد، کلامِ منحرف از حقّ و سخن باطل است، اعمّ از آنکه دروغ باشد یا غیرِ آن. به دروغ، زُور گفته‌اند؛ زیرا از جهت راست [عدول کرده است و از حقیقت دور و] منحرف شده است. در قرآن فرموده است: P...ظُلْمًا وَزُورًا: ظلم و دروغ بزرگىO (الفرقان/ 4). بنابراین، گفتار ظالمانه، زور است» (فراهیدی، 1410ق.، ج 7: 380؛ راغب اصفهانی، 1412ق.: 387؛ قرشی، 1371، ج 3: 189؛ ابن‌منظور، 1414ق.، ج 4: 334؛ طریحی، 1320، ج 3: 319 و مصطفوی، 1360، ج 4: 364).

بنابراین، معنای اصلی واژة «زیارت» بر اساس ریشة اوّل و دوم آن، دیدار از کسی یا چیزی و عدول از سایرین است و قصد و توجّه به او، خواه آن شخص زنده باشد یا از دنیا رفته باشد و یا حتّی مکان مقدّسی باشد. همچنین، زیارت در عرف آن است که انسان با اندیشة بزرگداشت کسی و اُنس گرفتن با او، با تمام توجّه به وی روی آورد و از دیگران عدول نماید.

2ـ زیارت در ادیان گذشته

در این بخش، به بررسی تعظیم و تکریم انبیاء سلف و رهبران و بزرگان جوامع از سوی پیروانشان پرداخته می‌شود. مسئلة دیدار و گرامیداشت بزرگان هر قوم یا اماکن مقدّس، از گذشته‌ها مرسوم بوده است. مردم به دیدار یکدیگر یا به آرامگاه افراد، مکان‌های مذهبی مثل مساجد، معابد، نمادهای مذهبی می‌روند و با این کار، احساس آرامش می‌کنند.

آدم ابوالبشر برای دیدار و زیارت قبر هابیل رفت و بر او گریست و مرثیه خواند (ر.ک؛ طبری، 1375، ج 1: 92) و پیامبر خاتم(ص) بر مرگ فرزندش، ابراهیم گریست (ر.ک؛ مجلسی، 1414ق.، ج 2: 468). بنابراین، گریه بر مردگان در سنّت و روش انبیاء و اولیاء بوده است.

با مطالعة تاریخ مشاهده می‌گردد که همواره بزرگمردان تاریخ به نیکی یاد شده‌اند و به یاد بزرگداشت آنها مقابری ساخته‌اند که حتّی بسیاری از آنها باگذشت قرن‌ها هنوز باقی است، اگرچه در محلّ واقعی برخی از آنها اختلاف هست، ولی مورد اقبال مردم می‌باشد که به عنوان نمونه، برخی از معروف‌ترین آنها ذکر می‌شود.

2ـ1) معرّفی برخی از مقابر و زیارتگاه‌ها در جهان

در باب قبر حضرت آدم(ع)، طبری دو نقل آورده است. یکی در مکّه و در غار ابوقبیس و در روایتی از ابن‌عبّاس آمده است: «وقتی نوح از کشتی درآمد، آدم(ع) را در بیت‌المقدّس به خاک سپرد» (طبری، 1375، ج 1: 156). البتّه ابن‌طاووس1 (م. 693 ق.) در کتاب فرحة‌الغری در روایاتی از امام صادق(ع) می‌گوید: «حضرت نوح تابوت حضرت آدم را از کشتی بیرون آورد و در نجف دفن کرد و هنگام زیارت در نجف، آدم(ع)، نوح(ع) و امیرالمؤمنین(ع) را زیارت کن» (ابن‌طاووس، بی‌تا: 73ـ74). از متن زیارتنامه‌های نجف که هر سه بزرگوار را مورد خطاب قرار داده است، نقل قول آخری صحیح به نظر می‌رسد.

برای مرقد شیث نقل‌های دیگری نیز هست؛ از جمله در شهر موصل، مسجد و مزاری هست که به شیث نسبت داده می‌شود و در شهر کرک نوح لبنان، مشهد شیث معروف است. همچنین در بقاع لبنان مقبره‌ای است که به مقبرة نبیّ شیث معروف است (ر.ک؛ بی‌آزار شیرازی، 1382: 121ـ123).

برای آرامگاه حضرت نوح(ع) نقل‌های مختلفی شده است؛ از جمله: 1ـ قریة ثمانین نزدیک کوه جودی در موصل. 2ـ نخجوان. 3ـ بر کوه بوذ در هند. 4ـ در مکّه بین زمزم و رکن مقام. 5ـ در کوفه. 6ـ در مغارة قدس در کنار آدم، سام، ابراهیم، اسحاق ویعقوب(ع). 7ـ در نجف اشرف و در کنار آدم(ع) و امام علی(ع). 8ـ در کرک بعلبک لبنان که از زمان قدیم منسوب به حضرت نوح و فرزند اوست. در این محل، کتیبه و نقوشی از زمان‌های مختلف وجود دارد که مردم همواره آن را زیارت می‌کنند و به آن تبرّک می‌جویند (ر.ک؛ همان: 46). ابن‌حجر عسقلانی، سبط ابن‌جوزی و حموی، روایاتی مبنی بر تأیید مدفن حضرت نوح(ع) در شهر مذکور نقل کرده‌اند (ر.ک؛ همان: 123). بی‌آزار شیرازی به نقل از تاریخ کرک نوح آورده است: «در این شهر، مشهد بسیاری از پیامبران و در رأس آنها، مزار شیث، نوح، الیاس و جانشین وی، الیسع(ع) است. از آنجا که این منطقه مربوط به پرستش الهة سوری (عزیز) بوده، آن را بقاع عزیزی می‌نامیدند» (همان).

حضرت دانیال(ع) که از نوادگان و خاندان ملوکانة داوود(ع) است، در شوش (نام قدیمی آن: سوس یا دشت سوسیانا) به خاک سپرده شده است. روی سنگ مزار وی، روایتی از حضرت علی(ع) نوشته شده است: «مَن زَارَ أَخِی دَانِیَالَ کَمَن زَارَنِی» (ر.ک؛ همان: 441 و 443).

آرامگاه حزقیل در ساحل رود فرات قرار دارد. این آرامگاه، زیارتگاه مقدّسی برای یهودیان به شمار می‌آید و از سال 1327، چند سال پس از جنگ جهانی دوم و تحوّلات سیاسی عراق، از آن خبری در دست نیست (ر.ک؛ جلالی،1380: 132).

قبر حضرت عزیر(ع) یا ارمیا یا یرمیا که یکی از پیامبران مهمّ بنی‌اسرائیل است و نسب او به بنیامین فرزند حضرت یعقوب(ع) می‌رسد، در 60 کیلومتری شاهرود به طرف خراسان، در روستای ارمیان است. مرقد اشموئیل (معرّب صموئیل یا صمویل) در یازده کیلومتری ساوه2 قرار دارد و از گذشته زیارتگاه عام و خاص بوده است. نقل است او کسی بوده که از طرف خدا طالوت را به فرماندهی مردم برگزید. رشیدرضا نظر بیضاوی و دیگر مفسّران که اشموئیل را پیامبر مورد اشارة قرآن دانسته‌اند، قوی‌تر می‌شمارد. گنبد و بارگاه اشعیاء(ع) از کهن‌ترین ابنیّة تاریخی در اصفهان به شمار می‌رود و در مسجدی قدیمی درجوار امامزاده اسماعیل است. همچنین، قبر یوشع نبی(ع) در تخت فولاد اصفهان (لسان‌الأرض) می‌باشد و زیارتگاه مردم است (رک؛ بی‌آزار شیرازی، 1382: 412ـ424).

ضریح مقدّس پیامبراکرم(ص) در مسجدالنّبی و مرقد مطهّر چهار امام از اهل بیت ایشان، در قبرستان بقیع است. قبر منوّر ائمّة اطهار(ع) تا حدود صد سال پیش، گنبد و بارگاه داشته است.

علاوه بر مقابر، برخی مکان‌ها نیز به سبب حضور انسان‌های صالح یا وقوع مسئله‌ای مهم، مقدّس شمرده شده، زیارتگاه شده است؛ از جمله محلّ هبوط آدم(ع) که چندین نقل برای آن شده است؛ مثلاً در بسیاری روایات، کوه سراندیب یا سری‌لانکا را در جنوب هندوستان ذکر کرده‌اند. در این جزیره، کوهی است که پرتقالی‌ها آن را «کوه آدم» نامیده‌اند و گفته می‌شود در آن کوه، جای پای آدم حک شده است و مسلمانان، مسیحیان و بودائیان به زیارت آنجا می‌روند (ر.ک؛ همان: 24ـ25).

در قرآن آمده که مردم در محلّ فوت اصحاب کهف، برای بزرگداشت آن جوانمردان مسجدی ساختند و قرآن منعی از آن نکرده است: P...فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا: ... گروهى مى‏گفتند بنایى بر آنان بسازید. پروردگارشان از وضع آنها آگاه‌تر است، ولى آنها که از رازشان آگاهى یافتند، گفتند که ما مسجدى در کنار آنها مى‏سازیمO (الکهف/21). طبرسی ذیل این آیه آورده است: «مشرکان گفتند در مقابل غار بنایی بسازید و آنان را از چشم مردم پنهان کنید... و دربارة Pقَالَ الَّذِینَ غَلَبُواْ عَلیَ أَمْرِهِمْ...O آورده، پادشاه مؤمن و یارانش و به قولی، دوستان اصحاب کهف که از مؤمنین بودند و به قولی، بزرگان شهر، گفتند: در اینجا معبد و مسجدی می‌سازیم تا عبادتگاه مردم باشد و مردم از برکات آنان عبادت کنند» (طبرسی، 1372، ج 6: 710). از این آیه استنباط می‌شود که مشرکان قصد محو کردن مقابر اولیای الهی را دارند و موحّدان قصد ساخت مسجد و محلّ نماز و عبادت در محلّ مقبرة صلحاء را داشته‌اند و دارند. در صورتی که وهّابیّون اعتقاد دارند که هیچ انسانی نه موحّد است و نه مسلمان، مگر اینکه اموری را ترک کند؛ از جمله اینکه گفته‌اند زائران به قصد زیارت به آرامگاه رسول خدا(ص) وارد نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آنجا دعا نخوانند و نماز نگزارند و ساختمان و مسجدی بر روی قبر نسازند (ر.ک؛ سجّادی، 1389: 159). ابن‌تیمیه می‌گوید: «إِنَّهُ لاَ یَجُوزُ بنَاءَ المَسَاجِدِ عَلَی القُبُورِ...»(ابن‌تیمیه، 1418ق.، ج 1: 18). حال آنکه طبق آیة قرآن مسجد کهف برای یادبود جوانمردانی موحّد ساخته شد و مسجدالحرام کنار قبر هاجر و اسماعیل(ع) می‌باشد و مسجدالنّبی در جوار مرقد خاتم پیامبران(ص) است و علاوه بر آن، اکنون که خودشان ساختمان و مسجد کنار قبر پیامبر(ص) و دو قبر همجوار ایشان را هر روز توسعه می‌دهند، پس طبق نظر خود آنان، از جرگة مسلمین خارج‌اَند.

از جمله مکان‌های مقدّس دیگر از زمان‌های بسیار قدیم که محلّ عبادت هفتاد و پنج پیامبر بوده است، مسجد خیف می‌باشد. در دوران عثمانی، محراب و گنبدی بزرگ در محلّ نماز رسول‌الله(ص) ساختند، امّا در دوران بازسازی و توسعة دوران سعودی برداشته شد (ر.ک؛ قائدان، 1388: 156). درب مسجد خیف فقط در ایّام تشریق، در موسم حجّ واجب باز است و بقیّة ایّام سال برای نماز و عبادت از آن استفاده نمی‌شود. از این نمونه مکان‌های مقدّس در سراسر جهان و در همة ادیان، بسیار است و مجال یادآوری آنها نیست.

3ـ زیارت در تاریخ اسلام

در اسلام، طبق سنّت پیامبر، زیارت قبور مرسوم بوده است و ایشان به زیارت قبر پدرشان رفتند. همچنین، در حجّةالوداع، قبر مادرشان را زیارت کردند. پیامبر(ص) و دخترشان فاطمه(س) به زیارت شهدای اُحُد می‌رفتند، چنان‌چه به سند قوی از امام صادق(ع) منقول است که حضرت فاطمه(س) هر صبح شنبه به زیارت قبور شهدا و حمزه(س) می‌آمدند و برای آنان طلب مرحمت و استغفار می‌نمودند (ر.ک؛ مجلسی، 1414 ق.، ج 2: 468). همچنین، گریة حضرت فاطمه(س) در رحلت پدر گرامیشان و سوگواری امیرالمؤمنین(ع) بر مدفن دخت رسول خدا(ص) و بالأخره، زیارت جابر از حائر مقدّس سیّدالشّهدا(ع) نمونة نخستین زیارت‌ها و بهترین زائرین است (ر.ک؛ رکنی یزدی، 1362» 8ـ 9).

زیارت در بین اهل سنّت نیز رواج دارد، چنان‌چه قبر شیخ معین‌الدّین چشتی، از بزرگان متصوّفه در شهر اجمیر هند، همه‌ساله از شبه قارّة هند (هند، پاکستان و بنگلادش) زائرین زیادی را پذیرا می‌شود (ر.ک؛ رکنی یزدی، 1362: 26).

3ـ1) زیارت در اسلام طبق روایات و آثار آن

پیامبر(ص) مسلمانان را به زیارت خود و خاندانشان و مؤمنین دعوت می‌نمود و این مطلب در احادیث بسیاری مورد تأکید ایشان قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه چند مورد بیان می‌شود. پیامبر(ص) می‌فرماید: «وَ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ زِیَارَةِ الْقُبُورِ أَلَا فَزُورُوهَا وَ لَا تَقُولُوا هُجْراً فَإِنَّهُ بَدَا لِی أَنْ یُرِقَ الْقَلْبَ» (نوری، 1408 ق.، ج 2: 364). پیامبر در این روایت می‌فرماید: ابتدا شما را از زیارت قبور نهی کرده بودم (به سبب آنکه به زیارت مشرکان می‌رفتند که ممنوع است. اکنون که قبور مسلمانان و شهیدان درمقابل شماست،) زیارت کنید و یکی از اثرات زیارت را نیز در اینجا می‌گویند که ایجاد رقّت قلب است. در حدیث دیگر نیز اضافه می‌کنند که زیارت، دل‌ها را نرم و دیدگان را اشکبار می‌سازد و آخرت را به خاطر می‌آورد و برای شما عبرت است. همچنین ایشان فرمودند: «مَنْ زَارَنِی أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیَّتِی زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا» (حرّ عاملی، 1409 ق.، ج 14: 332). از امیرالمؤمنین(ع) نیز نقل است: «أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) حَجَّکُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ فَإِنَّ تَرْکَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُمْ وَ أَتِمُّوا بِالْقُبُورِ الَّتِی أَلْزَمَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ زِیَارَتَهَا وَ حَقَّهَا وَ اطْلُبُوا الرِّزْقَ عِنْدَه» (همان). در این حدیث، امام سفارش می‌نمایند که حجّتان را با زیارت رسول خدا تمام کنید و اگر کسی این کار را ترک کند، جفا کرده است و یا حتّی سفارش شده به طلب رزق و روزی نزد قبر ایشان، در حالی‌که برخی این نوع درخواست‌ها را مصداق شرک می‌دانند.

4ـ هدف از زیارت

در زیارت باید خود را نزد زیارت‌شونده حاضر دید و همة هدف زیارت در این حضور است که اصطلاحاً می‌گویند: «الزِّیَارَةُ حُضُورُ الزَّائِرِ عِندَ المَزُورِ». در واقع، زیارتِ با معرفت، یعنی بریدن از آنچه مورد توجّه و علاقه بوده است و توجّه به آنچه قصد شده است (مزور).

«زیارت، اعلام وفاداری صادقانة مرید است به مراد. ابراز علاقة مطیع است به مطاع، و اعلام خودفراموشی جان بر کفِ مخلص است نسبت به جانان. زیارت عرضة خویشتن بر ترازو و ابزار سنجش است و ایستادن در برابر آینه و معیار کمال و نشانی کوی کمال به انسان تعالی‌طلب است که به کجا می‌توان رسید» (جوادی آملی، 1381: 17).

زیارت فرصتی است در بازشناسی پیمان‌ها و تجدید و تحکیم آنها، انسان در پناه این میثاق‌ها از لغزش‌ها مصون و از خطرات در امان است (ر.ک؛ واعظ جوادی، 1391: 106). در زیارت، مزور حقیقی پروردگار است، لیکن خداوند هر آنچه را دیدنی است، در وجود ائمّه(ع) به صورت بارز نمایان ساخته است؛ زیرا آنان مظهر کامل اسماء و صفات الهی و نشانة جمال و جلال الهی هستند و همة شئون آنان الهی است (ر.ک؛ همان: 79ـ80). از این روی، امام صادق(ع) در اهمیّت زیارت پیامبر(ص) می‌فرماید که زیارت آن حضرت همانند زیارت خداوند در عرش او می‌باشد: «مَنْ زَارَ رَسُولَ اللهِ(ص) کَانَ کَمَن زَارَ اللهَ فَوقَ عَرشِهِ» (طوسی، 1407ق.، ج 6: 4). گویا این زیارت در زمان حیات یا پس از آن تفاوتی نمی‌کند؛ چراکه پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ بَعدَ مَوتِی کَانَ فِی جَوَارِی یَومَ القِیَامَةِ» (مازندرانی، 1429ق.، ج 5: 521).

دیدار در زیارت با سایر ملاقات‌ها تفاوتی دارد. در رؤیت، چشم می‌افتد، امّا حضور لازم نیست، ملاقات هم یعنی انسان قصد چیزی را بکند، امّا حضور لازم نیست. هر جا حضور باشد، شرافت است. در زیارت، هم می‌بیند و هم قصد می‌کند. هم شرافتی است که در رؤیت و ملاقات نیست. این شرافت، آثار همان حضور زائر نزد مزور است که انسان خودش را حاضر ببیند و نفس او متوجّه آنجا باشد. این معنا اگر درست فهمیده شود، معنای زیارت از راه دور هم تفهیم می‌شود. غیر این باشد، غفلت است. آن حضور نفس انسان است که شخص را زائر می‌کند، به‌ویژه زیارت اولیاء از باب وسعتی که دارند، غیر از زیارت سایرین است.

5ـ فوائد و برکات زیارت

یکی از مهم‌ترین ابعاد مثبت زیارت، نقش الگوگیری از بزرگان است، به گونه‌ای که شخصیّت انبیاء، اولیاء و صالحان می‌تواند برای نسل‌های پس از خود در جوامع مختلف الگو باشد و مردم با زیارت آنان (از نزدیک یا دور) با ویژگی‌های ایشان بیشتر آشنا می‌شوند. امروزه یکی از راه‌های میانبر برای رسیدن به هدف، انتخاب الگوست. علاوه بر این، زیارت قبر شهید و کسانی که با فداکاری جان خویش را فدای مردم میهن خود کرده‌اند، گذشته از نقش الگوگیری، نوعی تکریم و پاسداری از آرمان‌های آنان است.

اثر دیگر زیارت، آرامش روحی و معنوی است که انسان‌ها در مکان‌های مقدّس، به‌ویژه حرم‌های ائمّه پیدا می‌کنند، معمولاً مردم با انبوهی از مشکلات زیارت می‌روند و سبکبار بازمی‌گردند. وقتی انسان مشکلات خود را برای فرد دیگری بیان می‌کند، همین گفتگو مقداری از بار مشکلات او می‌کاهد. بنابراین، وقتی فردی به زیارت امامی می‌رود و او را رازدار و شنوندة مشکلات خویش می‌داند و به بیان آنها می‌پردازد و امید به بهبود اوضاع دارد، قطعاً باعث جذب تفکّرات مثبت، امید و شادابی و کسب آرامش می‌گردد.

از آثار دیگر آن، روح توحیدی است که انسان در زیارات پیدا می‌کند و به دنبال آن، یاد معاد تقویت می‌گردد، چنان‌که پیامبر نیز فرمودند در سایة زیارت، رقّت قلب و یاد آخرت افزایش یافته، به طوری که کمّیّت و کیفیّت عبادات در زیارت و یا حتّی مدّت‌ها پس از آن بهتر می‌شود و در یک نگاه کلّی، به نظر می‌رسد افراد اهل زیارت در توحید قوی‌ترند و در شرایع دین، مستحکم‌تر عمل می‌کنند؛ چراکه مقام معنوی معصوم را بالاتر از شهدا می‌دانند و طبق نصّ صریح قرآن، شهدا زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند: Pوَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوندO (آل‌عمران/ 169). بر این اساس، حیات معنوی معصوم پس از رحلت از این دنیا ثابت می‌شود و در زیارت، انسان بیشتر متوجّه حیات امام خود می‌شود. زائران طبق آیة Pوَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ: همان‏گونه شما را نیز امّت میانه‏اى قرار دادیم تا بر مردم گواه باشیدO (البقره/ 143) و حدیث امام صادق(ع) ذیل آن: «نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَی وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِی أَرْضِه» (کلینی، 1407ق.، ج 1: 190) معتقدند که ائمّه(ع) از شاهدان اعمال هستند و از این رو، مراقبت بیشتری در اعمال خود می‌نمایند.

از جمله آثار زیارت، امام‌شناسی به عنوان مقدّمه‌ای برای خداشناسی برتر، از طریق توصیف و تبیین‌های متون برخی زیارات مانند زیارت جامعه و امین‌الله است (ر.ک؛ واعظ جوادی، 1391: 99ـ 100).

از اثرات بسیار مهمّ زیارت، مشمول شفاعت شدن است. از این رو، در ادامه، بخشی به مسئلة شفاعت اختصاص یافته است. رسول خدا(ص) فرمودند: «مَنْ زَارَنِی حَیّاً وَ مَیِّتاً کُنْتُ لَهُ شَفِیعاً یَوْمَ الْقِیامَةِ» (مجلسی، 1403ق.: 141). چنان‌چه در این حدیث آمده، پیامبر(ص) شفیع زائر خود در قیامت می‌باشد؛ چه او را در زمان حیات زیارت کرده باشد، چه پس از رحلت وی به زیارت وی رفته باشد.

6ـ آفت‌ها و آسیب‌های زیارت

مطالب فوق نشان می‌دهد که انسان‌ها همواره به دنبال هستند و فطرتاً خداجو هستند و در پی تعظیم شعائر او هستند. به همین دلیل، انسان‌های صالح و موحّد را گرامی می‌داشتند (به منظور تولّی) و این کار اگر برای عبرت گرفتن نسل‌های بعدی از آن الگوها باشد، کاری شایسته است، ولی اگر برای تفاخر و تکاثر باشد، بُعد منفی پیدا می‌کند و موجب مرده‌پرستی و نبود تحرّک و پویایی می‌گردد. این گونه افراد مورد مذمّت خداوند واقع گردیده، مصداق این آیه از قرآن می‌شوند: Pأَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ* حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ: افزون‌طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (، از خدا غافل نموده) است، * تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)!O (التّکاثر/ 1ـ2). همچنین اگر در بزرگداشت کسی افراط شود و او را در حدّ خالقِ مستقل بالا ببرند، دچار آفت شرک جلی و غلو می‌شوند و مورد لعن ائمّه(ع) قرار می‌گیرند، چنان‌چه در طول تاریخ، غالیان این مسیر را پیمودند و به انحراف کشیده شدند. برای پیشگیری از این آفت مهم، باید عبارات و آداب زیارت را از معصومین فراگرفت. بدین روی، در بخش‌های بعدی به بررسی این مهم پرداخته می‌شود.

از دیگر آفت‌های بزرگداشت و زیارت الگوها در ادیان، آلوده به شرک خفی شدن این عمل است. از این رو، همانند سایر اعمال عبادی که ممکن است همراه ریا3 شود و مراقبت لازم دارد، در نحوة تعظیم شعائر و الگوها در زندگی نیز به منظور جلوگیری از این آسیب، باید عقلانی و مطابق شریعت عمل کرد تا زیارات خالص و به دور از شرک، با نیّت قربةً إلی‌الله باشد.

7ـ انواع زیارت

زیارت به لحاظ منبع صدور انواعی دارد که در ذیل بیان می‌گردد:

1) زیارت مأثور

زیارت مأثور از زبان معصوم ثنا می‌خواند که گاه مختصّ هر امامی است؛ مثل زیارت عاشورای معروفه که از امام باقر(ع) رسیده است و یا زیارات مخصوص أبا عبدالله در اوّل رجب، نیمة آن، عید فطر و قربان، نیمة شعبان، عرفه و نیز زیارت اربعین که همه از امام صادق(ع) رسیده است و زیارت ناحیة مقدّسه هم چنین است. زیارت مأثور برخی اوقات مفهوم عام و کلّی دارد و برای زیارت همة ائمّه خوانده می‌شود؛ مانند زیارت امین‌الله به نقل از امام سجّاد(ع) و زیارت جامعة کبیره از امام هادی(ع).

7ـ2) زیارت غیرمأثور

زیارت غیرمأثور از زبان زائر ثنا می‌خواند و از جانب معصوم نرسیده است. به نقل از محدّث قمی و علاّمه حلی، این گونه زیارت‌های اختراع‌شده توصیه نشده است و استحبابی ندارد (ر.ک؛ واعظ جوادی، 1391: 202ـ 203). در بخش‌های بعدی، به بررسی محتوایی زیارات مأثور پرداخته می‌شود که شامل مفاهیم توحید، نبوّت، امامت، جایگاه آن و ... است؛ زیرا اگر آثار زیارت مدّ نظر است، باید آداب و شرایط آن را نیز از خزانن علم الهی، یعنی ائمّه(ع) فراگرفت.

8ـ آداب زیارت

به دلیل مخالفت برخی فرقه‌ها با زیارت، در این قسمت آداب آن بررسی می‌گردد تا مشخّص شود که آیا منافاتی با توحید در آنها یافت می‌شود یا خیر!

8ـ1) اذن دخول

اوّلین ادب زیارت را قرآن می‌آموزد، آنجا که در باب زیارت پیامبر(ص) می‌فرماید: Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ...: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در خانه‏هاى پیامبر داخل نشوید، مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، در حالى‌که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید، امّا هنگامى که دعوت شدید، داخل شوید و وقتى غذا خوردید، پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینیدO (الأحزاب/53). در این آیه، صراحتاً مسئلة اذل دخول برای زیارت پیامبر در زمان حیات آن حضرت مطرح شده است و چنان‌که ذکر شد، پس از رحلت نیز نزد پروردگار حیات دارند. پس برای زیارت ایشان، اذن دخول لازم است. از طرفی، همة ائمّه طبق روایتِ «کُلُّهُم مِن نُورٍ وَاحِدٍ» (کلینی، 1375، ج 2: 752 و مجلسی، 1404ق.، ج 1: 176)، از یک نور واحدند. از این رو، برای ورود به حرم سایر ائمّه نیز اجازه لازم است و جزء مستحبّات زیارت می‌باشد و در آداب زیارات مأثور نیز ابتدا، اذن دخول است.

8ـ2) غسل زیارت به همراه ادعیّة مخصوص آن

از جمله «اَللَّهُمَّ طَهِّرنِی، وَ طَهِّر لِی قَلبِی، وَاشرَح لِی صَدرِی، وَأجرِ عَلَی لِسَانِی مِدحَتَکَ، وَالثَّنَاءَ عَلَیکَ، فَإِنَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِکَ، اَللَّهُمَّ اجعَلهُ لِی طَهُوراً وَ شِفَاءً» (ابن‌بابویه قمی، 1367، ج 3: 528؛ ابن‌قولویه، 1356: 309).

8ـ3) گفتن شهادتین

به عنوان نمونه در آداب زیارت امام رضا(ع) آمده است: «بِسمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ‌اللَّهِ صَلَّی‌اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، أَشهَدُ أَن لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَ أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» (ابن‌بابویه، 1367، ج 3: 529 و ابن‌مشهدی، 1419ق.: 648).

8ـ4) گفتن تکبیر، تهلیل، تسبیح، تحمید و تمجید

شاید چنانچه مجلسی اوّل گفته است، وجه تکبیرات پیش از زیارت جامعة کبیره این باشد که بیشتر طبع‌های انسان‌ها به غلو مایل‌اَند. بنابراین، با بزرگتر دانستن خداوند از عبارات امثال این زیارت، دچار غلو نشوند و از بزرگی حق‌ ـ سبحانه و تعالی‌ـ غافل نگردند (ر.ک؛ قمی، 1384: 914).

8ـ5) فرستادن صلوات بر محمّد و آل محمّد

در قرآن نیز به این ادب امر شده است: Pإِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا: خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستد. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشیدO (الأحزاب/ 56).

8ـ6) نماز زیارت که خود بالاترین ذکر توحیدی است

علقمة‌بن محمّد حضرمی از قول امام باقر(ع) قبل از زیارت عاشورا، دو رکعت نماز و تکبیر ذکر کرده است (ر.ک؛ قمی، 1384: 776). یا در اکثر زیارات، بعد از خواندن زیارت‌نامه، نماز توصیه شده است. نماز زیارت مانند سایر نمازها به نیّت قربةً إلی‌الله است و ثواب آن را هدیّه به مزور می‌کنند. بحث هدیّه در اسلام نیز مستحب است، خصوصاً برای کسانی که دستشان از دنیا کوتاه است4. چنان‌چه ملاحظه گردید، هیچ یک از این آداب، مخالف توحید نیستند و برعکس در راستای سایر دستورهای دین است و منشاء قرآنی دارد.

9ـ دسته‌بندی مفاهیم عبارات زیارات مأثور

بررسی و دسته‌بندی این مفاهیم از نظر دستیابی به میزان نسبت آن با توحید و شرک است و اینکه آیا در قرآن کریم نمونه دارد یا خیر.

9ـ1) سلام بر مزور

معمولاً زیارات با سلام بر مزور و معرّفی شخصیّت او شروع می‌شود، چنان‌چه در زیارت جامعة کبیره از قول امام هادی(ع) برای زیارت همة ائمّه(ع) آمده است: «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْی...» (ابن‌بابویه قمی، 1378ق.، ج 2: 272 و مجلسی، 1403ق.، ج 99: 127). سلام به انبیاء و اولیاء، حتّی پس از رحلت آنان، سند قرآنی دارد، چنان‌چه خداوند در باب حضرت عیسی(ع) می‌فرماید: Pوَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا: سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که مى‏میرد، و آن روز که زنده برانگیخته مى‏شود!O (مریم/ 15). یا دربارة دیگر انبیاء و اولیاء می‌فرماید: Pسَلاَمٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ: سلام بر نوح در میان جهانیان باد!O (الصّافّات/ 79)؛ Pسَلاَمٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ: سلام بر ابراهیم O(همان/ 109)؛ Pسَلاَمٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ: سلام بر موسى و هارونO (همان/120)؛ Pسَلاَمٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ: سلام بر آل یاسینO (همان/ 130)؛ Pوَسَلاَمٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ: و سلام بر رسولانO (همان/ 181). همچنین، به بهشتیان نیز خطاب می‌شود: Pأُدْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ: داخل این باغ‌ها شوید با سلامت و امنیّتO (الحجر/ 46). این دستور به سلام، اجابت فرمان خداست که اگر می‌خواهید در امنیّت و سلامتی باشید، با سلام وارد شوید.

9ـ2) شهادت به وحدانیّت حق

شهادت به وحدانیّت حقّ و گواهی به رسالت پیامبر(ص) و اقرار به امامت ائمّة اطهارکه در بخشی از زیارات به آن پرداخته شده است؛ مانند شهادتی که در زیارت جامعه آمده است: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُصْطَفَی وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَی... وَ أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ...» (ابن‌بابویه قمی، 1378ق.، ج 2: 273 و مجلسی، 1403ق.، ج 99: 128). شهادت به وحدانیّت خداوند متعال مکرّر بیان شده است.

9ـ3) ابراز علاقه به مزور و همدردی با او در مصائب وارده

ابراز علاقه به مزور و همدردی با او در مصائب وارده؛ مانند این فراز از زیارت عاشورا: «یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَیْنَا...» (مجلسی، 1403ق.، ج 98: 291). این کار باعث افزایش محبّت به او می‌گردد و به طور کلّی، محبّت، اطاعت‌آور است و هر کس محبوبی را دوست دارد، امر او را اطاعت می‌نماید. اطاعت از ولیّ خدا، اطاعت از پیامبر(ص) و در نهایت، اطاعت از خداست و در یک راستا قرار گرفته است. از سویی، اطاعت از پیامبر(ص) باعث جلب محبّت خداوند می‌شود، چنان‌چه می‌فرماید: Pقُلْ إِنْ کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ: بگو اگر خدا را دوست مى‏دارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد؛ و خداوند آمرزندة مهربان است O(آل‌عمران/ 31). در این صورت، این قسمت از متون زیارت که محبّت اولیای الهی و پیامبر(ص) را در دل مزور زیاد می‌کند، در نهایت، منجر به جلب محبّت خداوند می‌گردد که آثاری در پی دارد که از جملة آنها، بخشیده شدن گناهان (طبق آیة مذکور) است.

9ـ4) توسّل، دعا و درخواست شفاعت

این قسمت معمولاً در پایان زیارت در قالب‌های مختلف می‌آید؛ از جمله درخواست از خداوند به حقّ مزور و آبرویی که او نزد خدا دارد؛ مانند فراز آخر زیارت امین‌الله که می‌فرماید: «اَللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ اقْبِلْ ثَنَائِی وَ أعطِنِی رَجَائِی [جَزَائِی] وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(ع) إِنَّکَ وَلِیُّ نَعمَائِی وَ مُنْتَهَی رَجَائِی...» (ابن‌قولویه، 1356: 40). یا به صورت دعا و طلب از پروردگار، برای بهره بردن از شفاعت مزوری که خداوند اذن شفاعت به او داده است؛ مانند ائمّه، شهدا و...؛ به عنوان نمونه، در عبارت پایانی زیارت عاشورا آمده است: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ...» (همان: 179). یا درخواست از خودِ مزور که برای زائر دعا کند و به اذن خدا شفیع او شود؛ مانند دعای پس از نماز استغاثه به حضرت زهرا(س): «یَا مَولاَتِی یَا فَاطَمَةَ أَغِیثِینِی» (مجلسی، 1403ق.، ج 99: 154). یا اینکه افراد حتّی بر سَرِ قبر پدر و مادرشان از آنان می‌خواهند برایشان دعا کنند؛ چراکه معتقدند دعایشان در حقّ فرزند مستجاب است. در این صورت، دعای صالحان، شهدا و معصومین(ع) به مراتب افضل است.

بحث درخواست دعا و استغفار از سوی وسیله‌ای چون انسانِ مقرّب‌تر مانند انبیاء در قرآن کریم آمده است؛ به عنوان نمونه، چند آیه در این زمینه مطرح می‌شود: P...وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ...: و وسیله‏اى براى تقرّب به او بجوییدO (المائده/ 35). برای توبه نیز راه پیشنهادی قرآن کریم مراجعه به رسول است که او برای گنهکار طلب استغفار کند: P...وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ...: ... و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند، به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد...O (النّساء/ 64). پیامبر(ص) نیز فقط رسول مردم در 23 سال زمان حیات خود نبوده است، بلکه راه توبه تا آخرالزّمان و برای کلّ امّت این رسول و با طلب استغفار از سوی پیامبر رحمةٌللعالمین باز است. شهید مطهّری با استناد به آیة فوق می‌گوید:

«فعل خدا دارای نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام آفرینش بی‌اعتنا باشد، در گمراهی است. به همین سبب، خداوند گنهکاران را ارشاد نموده که در خانة رسول او بروند و علاوه بر اینکه خود طلب مغفرت می‌کنند، از آن بزرگوار هم بخواهند که برای ایشان بخشش بخواهد» (مطهری، 1377، ج 1: 264).

همچنین برادران حضرت یوسف(ع) به سبب خطای خود، نزد حضرت یعقوب(ع) آمدند و گفتند: Pقَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: گفتند پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم. * گفت به‌زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم، که او آمرزنده و مهربان استO (یوسف/ 97ـ 98).

علاوه بر آمرزش، برای رفع عذاب دنیا نیز می‌توان اولیای الهی را واسطه قرار داد، چنان‌که دربارة قوم موسی(ع) نیز در قرآن کریم آمده است: Pوَلَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ یَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّکَ...: هنگامى که بلا بر آنها مسلّط مى‏شد، مى‏گفتند اى موسى! از خدایت براى ما بخواهO (الأعراف/ 134). پس اولیاء‌الله را واسطه قرار دادن، شرک نیست و تأیید قرآنی دارد و منافاتی هم با درخواست مستقیم از خدا ندارد و فقط مسیر انسان را هموارتر می‌کند. امّا در باب مسئلة شفاعت، با وجود ادلّة قرآنی و روایی، شبهات فراوانی وجود دارد و از این رو، این بحث به صورت مبسوط‌ و مجزا مطرح می‌گردد.

10ـ ارتباط زیارت با شفاعت

یکی از فواید بسیار مهمّ زیارت که در جملات زیارات مأثور نیز درخواست می‌شود، شفاعت است، امّا از نظر لغوی، «شفع» یعنی انضمام چیزی به مثل آن و شفاعت، پیوستن به دیگری است که یاور و درخواست‌کننده از او باشد و بیشترین کاربرد شفاعت، در پیوستن به کسی است که از نظر حرمت و مقام، بالاتر از فردی باشد که مادون اوست و این معنی شفاعت در قیامت است (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1412ق.: 457). در معنای لغوی شفع، دو نکته وجود دارد: 1ـ پیوستن و انضمام به شفیع 2ـ انضمام به«مثل». بنابراین، اگر انسان بخواهد به امام معصوم بپیوندد و از او درخواست یاوری و شفاعت داشته باشد، باید همانندی با امام پیدا کند. به هر میزان به امام شبیه شود، به همان نسبت می‌تواند از شفاعت امام بهره ببرد. از این رو، شفاعت شامل حال کفّار نمی‌شود؛ زیرا هیچ شباهتی با شفیع ندارند. در زیارت ائمّه(ع)، زائر با فراگیری یک دورة امام‌شناسی، طیّ متون زیارات مأثور به مقام و شخصیّت امام واقف شده، سعی در الگوگیری از وی می‌نماید. با ایجاد این شباهت، ارتقای روحی‌ـ معنوی زائر به اوج می‌رسد و زائر با امام در راستای لقاء‌الله جفت می‌شود؛ زیرا قرار است با زیارت امام به زیارت خدا برسد. چنان‌که در معنای لغوی بیان شد، زیارت یعنی عدول از دیگران و توجّه تمام به مزور. این نوع از زیارتِ با حضور قلب، باعث جفت شدن با مزور (شفیع)، هم در دنیا و هم در آخرت می‌گردد.

امیرالمؤمنین علی(ع)دربارة ارزش شفیع می‌فرماید: «الشَّفِیعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ: شفاعت‌کننده پر و بال طلب‌کننده است» (شریف‌الرّضی، 1414ق.: 479). پس بهتر است هر کس که چیزی طلب می‌کند، شفیعی برای خود برگزیند، اگر از خدا طلب می‌نماید، به مقرّبین درگاه کبریایی متوسّل شود و ایشان را شفیع خود گرداند و اگر از دیگران طلب می‌کند، هم بر همین قیاس (ر.ک؛ خوانساری، 1366، ج 1: 102).

10ـ1) ادلّة قرآنی شفاعت

شفاعت کلّی به معنی وساطت یک موجود (مخلوق) میان خدا و موجود دیگر است؛ چه در دنیا، چه در قیامت. لحن و تعبیر آیات در این نوع شفاعت دو گونه است: 1ـ اثباتی. 2ـ سلبی (ر.ک؛ شجاعی، 1388: 75).

10ـ1ـ1) آیات اثباتی شفاعت

در این دسته از آیات، مسئلة شفاعت با «اذن خدا» مطرح شده است: P... مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ...: ... کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!O (البقره/ 255). یا P... مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ...: ... هیچ شفاعت‌کننده‏اى جز با اذن او نیست...O (یونس/ 3)؛ Pیَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ...: در آن روز، شفاعت هیچ کس سودى نمى‏بخشد، جز کسى که خداوند رحمان به او اجازه داده استO (طه/ 109) و P...وَلاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى...: و آنها جز براى کسى که خدا راضى است، شفاعت نمى‏کنندO (الأنبیاء/ 28). آیه اخیر شفاعت را برای بندگان شایسته تأیید می‌کند.

10ـ1ـ2) آیات سلبی شفاعت

بررسی آیاتی که شفاعت را به طور کلّی یا برای غیرخدا نفی می‌کند، نشان می‌دهد که این دسته از آیات، عام نیست و روی سخنش با گروه‌های خاصّی است؛ از جمله در آیةPأَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءً قُلْ أَوَلَوْ کَانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئًا وَلاَ یَعْقِلُونَ * قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعًا لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: آیا آنان غیر از خدا شفیعانى گرفته‏اند؟! به آنان بگو آیا هرچند مالک چیزى نباشند و درک و شعورى براى آنها نباشد؟! * بگو تمام شفاعت از آنِ خداست؛ (زیرا) حاکمیّت آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست و آنگاه همة شما را به سوى او بازمى‏گردانند!O (الزّمر/43ـ44). خطاب خداوند با مشرکین است:P...الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ...: ... دل‌هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند...O (الزّمر/45) که واسطه‌های مستقلّی را در وجود، شفیع قرار می‌دادند و عقلاً هم این کار باطل است.

در دو آیة 48 و 123 از سورة بقره هم کُلاًّ شفاعت رد شده است، امّا روی سخن خداوند طبق خطاب آیة قبل از آن دو، با بنی‌اسرائیل است5. طبرسی از قول دیگر مفسّران می‌گوید حُکم این آیه مخصوص یهود است که گفتند ما فرزندان پیامبران هستیم و پدرانمان ما را شفاعت می‌کنند. خداوند با این آیات، آنان را ناامید کرده است و منظور ابطال عقیدة یهود است، نه ردّ شفاعت به طور کلّی (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 1: 223). قرطبی، از مفسّران اهل سنّت، نیز می‌گوید منظور از نفی شفاعت، برای کافرین است، نه برای عموم، به دلیل اخبار وارده و آیاتی چون Pفَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ: از این رو شفاعتِ شفاعت‏کنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشدO (المدّثّر/ 48) و P...وَلاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى...: ... و آنها جز براى کسى که خدا راضى (به شفاعت براى او) است، شفاعت نمى‏کنندO (الأنبیاء/ 28) و Pوَلاَ تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ...: هیچ شفاعتى نزد او، جز براى کسانى که اذن داده، سودى ندارد...O (سبأ/ 23) (ر.ک؛ قرطبی، 1364، ج 1: 379).

در آیة 254 سورة بقره نیز شفاعت در قیامت نفی شده، امّا علاّمه معتقد است این آیه دلالت دارد بر اینکه سرپیچی از انفاق، کفر و ظلم است (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 2: 323) و شفاعت مطلقاً برای غیرمؤمنین نیست (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 2: 625). طبق تعریف‌هایی که از معنای شفاعت بیان شد، این امر کاملاً عقلی و منطقی است؛ زیرا شباهتی بین شافعان قیامت و کافر نیست.

11ـ رابطة درخواست حاجت و شفاعت در زیارت با توحید و شرک

پیش از این، بحث درخواستِ دعا و استغفار از سوی وسیله‌ای چون انسان مقرّب‌تر، مانند انبیاء در قرآن بیان شد و اکنون این دلایل قرآنی با سخن ابن‌تیمیه مقایسه می‌گردد که اعلام کرده هر کس کنار قبر پیامبر(ص) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان حاجت بخواهد، مشرک است. پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کنند و اگر توبه نکرد، باید کُشته شود. «مَن یَأْتِی إِلَی قَبْرِ نَبِیٍّ أَوْ صَالَحَ وَ یَسْأَلُهُ حَاجَتَهُ وَیَسْتَنْجِدُهُ...فَهَذَا شِرْکٌ صَرِیحٌ، یَجِبُ أَنْ یَسْتَتَابَ صَاحِبُهُ، فَإِنْ تَابَ وَإِلاَّ قُتِل» (به نقل از؛ سجّادی، 1389: 156). همچنین محمّدبن عبدالوهّاب می‌گوید: «کسانی که به انبیاء و اولیاء متوسّل می‌شوند، از آنان شفاعت می‌جویند و هنگام سختی‌ها آنها را می‌خوانند، در واقع، عبادت‌کنندگان و پرستندگان همان انبیاء و اولیاء هستند...[البتّه] در توحید ربوبی این افراد خللی وارد نشده، امّا توحید الوهی آنان از بین رفته است؛ زیرا آنان عبادت مختصّ خدا را ترک کردند و این مسئله در باب زوّار قبور و متوسّلان به آنان که چیزی از ایشان درخواست می‌کنند که جز خدا بر آن قادر نیست نیز صادق است (ر.ک؛ همان: 158).

مطالب ضدّ و نقیض در کتاب‌های این گروه، فراوان است؛ به عنوان مثال، چنان‌چه گذشت، محمّدبن عبدالوهّاب شفاعت جستن از انبیاء را معادل پرستش آنها دانسته است و در عین حال، در کتاب‌هایی که دولت سعودی چاپ و بین حجّاج توزیع می‌کند، به عنوان دعا آمده است:

«ایمان می‌آوریم به شفاعت عظمی و بزرگی که مختصّ پیامبر، و آن هم از خداوند شفاعت می‌طلبد تا اینکه بین مردم به مصیبتی که بر آنان وارد شده است، از همّ و غمّ و سختی و شدّت روز محشر قضاوت نماید. پس مردم نزد آدم، سپس نزد نوح، سپس نزد ابراهیم، سپس نزد موسی، سپس نزد عیسی(ع) رفته تا اینکه سرانجام به پیامبر می‌رسند. ایمان می‌آوریم به شفاعتی که مردم را از جهنّم بیرون می‌آورد و آن شفاعت برای رسول‌الله(ص) و پیامبران دیگر و مؤمنان و فرشته‌ها می‌باشد» (العثمین، 1432 ق.: 70ـ71).

درکتاب دیگری به نام پناهگاه توحید که به تعداد بسیاری به زبان‌های مختلف بین حجّاج توزیع می‌کنند، مطالب متضاد با قبلی آمده است. نویسندگان این کتاب (که یکی از آنها همان نویسندة کتاب قبلی است)، در مفهوم «لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله» آورده‌اند: «هر کس اموات (پیامبر یا غیرپیامبر) یا بُت‌ها و اشجار و دیگر مخلوقات را فراخواند و یا به آنها استغاثه نماید و یا با قربانی و نذر به آنها تقرّب جوید و یا آنها را نماز و سجده کند، آنها را اربابِ غیر از خدا ساخته است و انبازهایی برای خداوند قرار داده است و این با اصل (توحید)، متناقض و با مفهوم لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله منافات دارد...» (السّعدی، 1427ق.: 70). ابن‌تیمیه6 نیز می‌گوید: «از بزرگترین مصادیق شرک، استغاثه به میّت هنگام گرفتاری است؛ زیرا درخواست از پیامبر(ص) یا صالحین در زمان حیات ایشان با پس از آن فرق می‌کند» (ابن‌تیمیه، 1418ق.، ج 1: 19ـ 20). مایة تأسّف است که این شیوخ، مقام پیامبر(ص) را از شهدا (که طبق نصّ صریح قرآن، زنده هستند)، پایین‌تر می‌دانند و در ردیف اموات شمرده‌اند و خواندن او را شرک شمرده‌اند. بنابراین، از نگاه آنان، رسول خدا(ص) پس از رحلت، میّت تلقّی شده است و دیگر پیامبرِ تا آخرالزّمان امّت خویش نمی‌باشد و فقط پیامبر مردم 23 سال زمان دعوت خویش بوده است! و بقیّة امّت حقّ خواندن و استغاثه به او و طلب استغفار از او را (که در قرآن توصیه شده،) ندارند، وگرنه مشرک‌اَند.

البتّه از این قبیل حرف‌های مغرضانه و ضدّ و نقیض با صحبت‌های خودشان و احادیث پیامبر(ص) در منابع آنها فراوان است؛ از جمله سخن ابن‌تیمیه و بِن‌باز است که گفته‌اند، صدا زدن و خواندن اموات، شرک و کفراست: «وَ دَعَا الأَموَاتِ...مِنَ الشِّرکِ بِاللهِ وَالکُفرِ» (ابن‌تیمیه و بن‌باز، به نقل از؛ سجّادی، 1389: 160). در صورتی که پیامبر(ص) با کشته‌شدگان جنگ بدر حرف زدند و آنها را مورد خطاب قرار دادند. پیامبر(ص) کار عبث نمی‌کند و اگر آنان نمی‌شنیدند و فهم و ادراکی نداشتند، قطعاً با آنها حرف نمی‌زد، به طوری‌که در کتاب فقیه7 آمده است:

«رسول خدا(ص) بر سَرِ کشتگان جنگ بدر ایستاد و خطاب به آنان فرمود: ای کسانی که در اینجا جمع شده‌اید! ما آنچه را که پروردگارمان به ما وعده فرموده بود، درست یافتیم و تحقّق پیدا کرد. آیا شما نیز آنچه پروردگارتان وعده فرموده بود، راست یافتید؟! منافقان با خود گفتند: رسول خدا با مردگان که از سخن گفتن عاجزند، گفتگو می‌کند. رسول خدا(ص) این را دریافت و فرمود: اگر به آنها رخصت سخن گفتن داده می‌شد، حتماً پاسخ می‌دادند» (ابن‌بابویه قمی، 1367، ج 1: 261).

از سویی، همة مسلمانان به‌اتّفاق در تشهّد تمام نمازهایشان می‌گویند: «السَّلاَمُ عَلَیکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ...». اگرخطابِ «یا رسول‌الله(ص)» و «یا علی(ع)» و مانند اینها شرک باشد و صدا زدن اموات حرام و موجب شرک و کفر می‌شود، پس ـ العیاذ بالله ـ این موضوع شامل حال پیامبر(ص) در جنگ بدر هم می‌شود. در هر حال، صدا زدن مردگان، عبادت آنها نیست (سجّادی، 1389: 162).

در نهایت، با ارزیابی آداب، اهداف و مفاهیم زیارت و درخواست‌های مطرح در زیارتنامه‌های مأثور (از جمله شفاعت و توسّل) روشن می‌گردد که زیارت در راستای تقویت توحید است و زیارت با شرایط آن قابلیّت دارد که منجر به زیارت الله شود.

12ـ شرایط زیارت

ائمّه(ع) که مظهر علم خداوند هستند، برای دستیابی به بالاترین نتایج دنیوی و اُخروی زیارت، علاوه بر آداب و روش آن که در روایات و زیارت‌نامه‌های مأثور آموزش داده‌اند، یک شرط «عارفاً بحقّه» گذاشته‌اند که بحث معرفت کامل امام، آن‌گونه که حقّ اوست، مطرح است؛ چراکه شناخت ائمّه(ع) باعث حُب به آنان می‌شود و اصل دین، محبّت است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «...هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الحُبّ» (فیض کاشانی، 1406ق.، ج 5: 826). زیارت با رعایت شرایط آن، انسان را به این اصل نزدیک می‌کند. محبّت ائمّه منجر به تبعیّت و الگوگیری از ایشان می‌گردد و این یعنی در صراط مستقیم قرار گرفتن.

در زیارت اولیاء‌الله، بحث زیارت الله است. به قصد زیارت خدا و ملاقات اوست که آنان زیارت می‌شوند و تبعیّت از اولیاء‌الله و محبّت به آنان هم در واقع، تبعیّت از خدا و محبّت به اوست. در کلام امام باقر(ع) آمده است:

«مَعنَی زِیَارَةِ اللهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ زِیَارَةُ حُجَجِ الله(ع). مَن زَارَهُم فَقَد زَارَ اللهَ وَ مَن یَکُونُ لَهُ فِی الجَنَّةِ مِنَ المَحَلِّ مَا یَقدِرُ عَلَی الإِرتِفَاعِ إِلَی دَرِجَةِ النَّبِیِّ وَ الأَئِمَّةِ(ع) حَتَّی یَزُورُهُم فِیهَا فَمَحَلُّهُ عَظِیمٌ وَ زِیَارَتُهُم زِیَارَةُ اللهِ کَمَا أَنَّ طَاعَتَهُم طَاعَةُ اللهِ وَ مَعصِیَتُهُم مَعصِیَةُ اللهِ وَ مُتَابِعَتُهُم مُتَابِعَةُ اللهِ وَ لَیسَ ذَلِکَ عَلَی مَن یَذکُرُهُ أَهلُ التَّشبِیهِ تَعَالَی اللهُ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً» (مجلسی، 1403ق.، ج 94: 82).

شیخ صدوق نیز در توضیح زیارت خدا می‌گوید: «زِیَارَةُ اللهِ تَعَالَی زِیَارَةُ أَنبِیَائِهِ وَ حُجَجِهُ(ص) مَن زَارَهُم فَقَد زَارَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ، کَمَا أَنَّ مَن أَطَاعَهُم فَقَد أَطَاعَ اللهَ وَ مَن عَصَاهُم فَقَد عَصَی اللهَ وَ مَن تَابَعَهُم فَقَد تَابَعَ اللهَ، وَ لَیسَ ذَلِکَ عَلَی مَا تَتَأَوَّلُهُ المُشبِّهَةُ تَعَالَی عَن ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً» (وافی، 1406ق.، ج 14: 1329؛ مجلسی، 1414ق.، ج 6: 289 و طریحی، 1320، ج 3: 319ـ 320).

بنا بر روایات فوق، زیارت انبیاء و اولیاء، زیارتِ خداست و صحبت کسانی که درخواست از اولیاء را شرک می‌دانند، رد می‌شود. این طرز تفکّر به نشناختن مقام اولیاءالله برمی‌گردد. مَثَل آنان و خدا، همچون جسم و روح است، چنان که نفس، مرتبة نازلة روح است، امّا با هم ارتباط دارند و از هم جدا نیستند.

نتیجه‌گیری

1ـ تاریخ زیارت به تاریخ آفرینش انسان و حضرت آدم(ع) برمی‌گردد و همواره انسان‌ها بر غم عزیزان از دست‌رفتة خود به سوگ می‌نشستند، به‌ویژه اگر آن افراد، جزو انسان‌های برتر یا انبیاء و اولیاء بودند، قرن‌ها مورد توجّه و احترام مردم بوده‌اند و هستند. این مسئله در بین مردم ادیان مختلف وجود داشته است و بناها، مقابر و زیارتگاه‌هایی هم برای بزرگان خود ساخته‌اند. بنابراین زیارت و بزرگداشت افراد مهمّ هر قوم، به سبب الگوسازی برای نسل‌های آینده، تکریم آنان و آرامش فرد زائر، عقلی و عرفی بوده است و نتایج مثبتی دارد.

2ـ پیامبر(ص) که اسوة حسنه است، خود به زیارت پدر و مادرشان و شهدا رفته‌اند و با مردگان در جنگ بدر حرف زده‌اند و آنان را مورد خطاب قرار داده‌اند و بر مرگ فرزند خود، ابراهیم گریسته‌اند. این موارد تأییدی است بر زیارت اموات، جواز گریه بر آنها، داشتن حیات برزخی و فهم اموات.

3ـ با بررسی منصفانه و غیرمغرضانة متون زیارات مأثور روشن می‌گردد، حاوی مطالب بلند توحیدی و اسماءالله است و در این چهارده قرن که مسلمانان، به‌ویژه شیعیان، زیارات ائمّه(ع) را خوانده‌اند، نه تنها مشرک نشده‌اند، بلکه چون با حُبّ ولیّ خدا، مسیر إلی‌الله را پیموده‌اند، زودتر به مقصد رسیده‌اند. البتّه زیارت نیز مانند سایر عبادات، آفاتی دارد؛ ازجمله شرک و ریا که باید در تمام اعمال عبادی مواظب آن بود. علاوه بر مفاهیم زیارت که شامل اسم خاصّ خدا (سلام)، شهادت به اصول دین (توحید، نبوّت و امامت) ابراز علاقه به معصوم، دعا، توسّل و درخواست شفاعت معصوم از خداست، بررسی آداب زیارت نیز نشان می‌دهد، منافاتی با توحید ندارد و مطابق قرآن و سنّت است و در راستای تقویت توحید و رسیدن به قرب إلی‌الله می‌باشد. بنابراین، مطالب و تناقض‌گویی‌های فرقه‌های ساختگی مانند وهّابیّت روشن می‌نماید. آنان مغرض‌اَند و به دنبال برهم ‌زدن وحدت مسلمانان هستند، نه حقیقت، و تهمت‌های آنان علیه آداب زیارت شیعیان منتفی می‌گردد.

4ـ هدف والای زیارت، حضور و توجّه به مزور است. این کار باعث محبّت به مزور می‌شود و محبّت سبب اطاعت از آنان می‌گردد. طبق قرآن، اطاعت از پیامبر(ص) و ائمّه سبب جلب محبّت خدا می‌شود. همة ائمّه از یک نورند؛ چراکه پیامبر(ص) فرمود: «...یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقتُ عَلِیّاً وَ فَاطَمَةً وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ وَ الأَئِمَّةَ مِن نُورٍ وَاحِدِ...» (ابن‌ أبی‌زینب، 1397ق.: 93). بنابراین، با زیارت اولیاء‌الله همراه با معرفت حقّ آنان، زائر محبوب خدا می‌شود. به نظر می‌رسد که از این نظر زیارت اولیاء‌الله، زیارت خداست. چنان‌چه در وسائل‌الشّیعه از شیخ صدوق نقل است: «زِیَارَةُ اللَّهِ زِیَارَةُ أَنْبِیَائِهِ وَ حُجَجِهِ مَنْ زَارَهُمْ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ» (حرّ عاملی، 1409ق.، ج 10: 489).

پی‌نوشت‌ها

1ـ سیّد غیاث‌الدّین، عبدالکریم‌بن احمد حلّی، فرزند سیّد احمدبن طاووس و برادرزادة سیّد علیّ‌بن طاووس، صاحب إقبال‌الأعمال است.

2ـ در جادّة بوئین زهرا واقع است.

3ـ مطابق فرمایش امام صادق(ع): «کُلُّ رِئَاءٍ شِرْکٌ...» (کلینی، 1407ق.، ج 2: 293).

4ـ لازم به ذکر است شبهه‌ای که وهّابیّون در باب نبود جواز نماز خواندن در جوار مقابر مطرح می‌کنند، منتفی است. این طرز فکر، به‌ویژه هنگام نماز خواندن برخی زوّار در اطراف حرم بقیع به صورت بی‌حرمتی به نمازگزار و شکستن نماز وی بارها از سوی نگارنده مشاهده شده است. در صورتی که پس از رحلت پیامبر(ص)، به اذن صحابه، ایشان در منزل خویش به خاک سپرده شدند و همسرشان عایشه تا مدّت‌ها در آن خانه و در جوار مرقد پیامبر(ص) نماز می‌خواند و کسی از صحابه به او ایراد نگرفت. در سال 88 نیز در زمان خلافت ولیدبن عبدالملک و به فرمان او در طرح توسعة مسجد مرقد پیامبر(ص) در داخل مسجد قرار گرفت و در طول این 13 قرن که مسلمانان و یا حتّی خود وهّابیّون در آنجا نماز می‌خوانند، اَحَدی از فقیهان یا ائمّة اطهار به نمازهای مسلمانان در مسجدالنّبی در جوار مرقد پیامبر(ص) ایراد نگرفته‌اند (ر.ک؛ سبحانی، بی‌تا: 28). علاوه بر این، احادیث افضیّلت نماز در مسجدالنّبی بعد ازمسجدالحرام مشهور است؛ به عنوان نمونه، امام صادق(ع) از پدرانش(ع) روایت نموده که پیامبر خدا(ص) فرمود: «قَالَ: رَسُولُ اللهِ(ص) الصَّلاَةُ فِی مَسجِدِی تَعدِلُ أَلفَ صَلاَةٍ فِی غَیرِهِ إِلاَّ المَسجِدِالحَرَامِ فَهُوَ أَفضَلُ» (کلینی، 1407ق.، ج 4: 555 و حرّ عاملی، 1409ق.، ج 5: 279)؛یعنی یک نماز در مسجد من با دَه هزار نماز در مسجدهای دیگر معادل است، مگر مسجدالحرام که برتر است. یا از امام صادق(ع): «صَلاَةٌ فِی مَسْجِدِالنَّبِیِ(ص) تَعْدِلُ عَشَرَةَ أَلْفِ صَلاَةٍ» (ابن‌قولویه، 1356: 21). در هر صورت، عموم مسلمانان خواندن نماز در مسجدالنّبی و در جوار قبر پیامبر(ص) را جایز می‌شمارند، امّا اگر مسلمانی چند قدم آن طرف‌تر در جوار قبرستان بقیع نماز بخواند، به او تهمت شرک می‌زنند، نماز وی را می‌شکنند و بی‌حرمتی می‌کنند (برای ممانعت از یک عمل حلال، چندین حرام مرتکب می‌شوند).

5ـ هر دو آیه عیناً مثل هم است: Pیَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ...: اى بنى‌اسرائیل! نعمت‌هایى را که به شما ارزانى داشتم، به خاطر بیاوریدO (البقره/ 47 و 122).

6ـ «وَهَذَا مِمَّا یُظهِرُ بِهِ الفَرقُ بَینَ سُؤَالِ النَّبِیِّ ـ صَلَّی‌اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم ـ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعدِ مَوتِهِ، وَ سُؤَالِ العَبدِ الصَّالِحِ فِی حَیَاتِهِ وَبَعدِ مَوتِهِ...وَ مِن أَعظَمِ الشِّرکِ أَن یَستَغِیثَ الإِنسَانَ بِرَجُلٍ مَیِّتٍ عِندَ المَصَائِبِ» (ابن‌تیمیه، 1418ق.، ج 1: 19ـ 20).

7ـ این حدیث در صحیح بخاری نیز نقل شده است.

قرآن کریم.
آذرنوش، آذرتاش. (1391). فرهنگ معاصر عربی فارسی. تهران: نشر نی.
ابن أبی‌زینب، محمّدبن ابراهیم. (1397ق.). الغیبة للنّعمانی. تصحیح علی‌اکبر غفّاری. چ 1. تهران: نشر صدوق.
ابن‌بابویه قمی، محمّدبن علی. (1382). ثواب‌الأعمال و عقاب‌الأعمال. ترجمة صادق حسن‌زاده. تهران: ارمغان طوبی.
ـــــــــــــــــــــــــــ . (1378ق.). عیون أخبار الرّضا(ع). تصحیح مهدی لاجوردی. تهران: نشر جهان.
ـــــــــــــــــــــــــــ . (1367). من لا یحضره الفقیه. ترجمة علی‌اکبر غفّاری و محمّدجواد غفّاری و صدر بلاغی. چ 1.تهران: نشر صدوق.
ابن‌تیمیة الحرانی، أحمدبن عبدالحلیم. (1421ق.). المستدرک علی مجموع فتاوی شیخ‌الإسلام. به کوشش محمّدبن عبدالرّحمن بن قاسم. بی‌جا: بی‌نا.
ابن‌طاووس، عبدالکریم‌بن احمد. (بی‌تا). فرحةالغری فی تعیین قبر أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی‌طالب(ع) فی النّجف. قم: منشورات الرّضی.
ابن‌فارس، أحمدبن فارس. (1404ق.). معجم مقاییساللّغة. تصحیح عبدالسّلام محمّد هارون. قم: مکتب الأعلام الإسلامی.
ابن‌قولویه، جعفربن محمّد. (1356). کامل‌الزّیارات. تصحیح عبدالحسین امینی. نجف اشرف: دار المرتضویّة.
ابن‌منظور، محمّد بن مکرم. (1414ق.). لسان‌العرب. چ 3. بیروت: دار صادر.
ابوالمعالی، محمّدبن حسین العلوی. (1342). بیان‌الأدیان. تهران: چاپخانه سپهر.
بی‌آزار شیرازی، عبدالکریم. (1382). باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن. چ 3. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
جلالی، غلامرضا. (1380). آشنایی با تاریخ ادیان ابراهیمی. چ 1. بی‌جا: بی‌نا.
جوادی آملی، عبدالله. (1381). ادب فنای مقرّبان. تحقیق محمّد صفایی. چ 1. قم: مرکز نشر اسراء.
حرّ عاملی، محمّدبن حسن. (1409ق.). وسائل الشّیعه. قم: مؤسّسة آل‌البیت(ع).
خوانساری، محمّدبن حسین. (1366). شرح آقا جمال خوانساری بر غُرَر الحِکَم و دُرَر الکلم. تصحیح جلال‌الدّین حسینی ارموی محدّث. تهران: دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. چ 1. دمشق ـ بیروت: دار العلم ـ الدار الشّامیة.
رکنی یزدی، محمّدمهدی. (1362). شوق دیدار. مشهد: دانشگاه مشهد ـ ادارة امور فرهنگی آستان قدس.
سبحانی، جعفر. (بی‌تا). پاسداری از مرقد پیامبران و امامان. مشعر مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیّة اصفهان.
سجّادی، ابوالفضل و مهدی آشناور. (1389). «بررسی و نقد آرای وهّابیّت در انتساب عنوان شرک به شیعه از منظر قرآن کریم». پژوهشنامة علوم معارف قرآن کریم. ش 7. صص 153ـ171.
السّعدی، عبدالرّحمن و همکاران. (1427ق.). پناهگاه توحید. ترجمة اسحاق‌بن عبدالله العوضی. چ 2. ریاض: بی‌نا.
شریف‌الرّضی، محمّد‌بن حسین. (1414ق.). نهج‌البلاغه. تصحیح صالح صبحی. قم: هجرت.
شجاعی، محمّد. (1388). تجسّم اعمال و شفاعت. چ 4. تهران: کانون اندیشة جوان.
طبرسی، فضل‌بن حسن. (1372). مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
طبری، محمّدبن جریر. (1375). تاریخ طبری یا تاریخ‌الرّسل والملوک. چ 5. ایرانشهر: انتشارات امامیّه (اساطیر).
طریحی، فخرالدّین. (1375). مجمع‌البحرین. تحقیق سیّد احمد حسینی. چ 3. تهران: کتابفروشی مرتضوی.
طوسی، محمّدبن الحسن. (1407ق.). تهذیب‌الأحکام. تصحیح حسن الموسوی خرسان. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
طیّب، سیّد عبدالحسین. (1378). أطیب‌البیان فی تفسیر القرآن. چ 2. تهران: انتشارات اسلام.
العثمین، محمّدبن صالح. (1432ق.). عقیدة اهل سنّت و جماعت. ترجمة اسحاق‌بن عبدالله دبیری العوضی. چ 8. ریاض: وزارت امور اسلامی، اوقاف، دعوت و ارشاد.
فراهیدی، خلیل‌بن احمد. (1410ق.). العین. چ 2. قم: انتشارات هجرت.
فیض کاشانی، محمّدمحسن بن شاه مرتضی. (1406ق.). الوافی. اصفهان: نشر کتابخانة امام أمیرالمؤمنین علی(ع).
قائدان، اصغر. (1388). تاریخ و آثار اسلامی مکّة مکرّمه و مدینة منورّه. تهران: چ 10. نشر مشعر.
قرشی، سیّد علی‌اکبر. (1371). قاموس قرآن. چ 6. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
قرطبی، محمّدبن احمد. (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
قمی، عبّاس. (1384). کلّیّات مفاتیح‌الجنان. تصحیح و ترجمة محمّدحسین سجّاد. چ 7. اصفهان: انتشارات مهر ثامن‌الأئمّة.
کلینی، محمّدبن یعقوب. (1407ق.). الکافی. تصحیح علی‌اکبر غفّاری و محمّد آخوندی. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
ـــــــــــــــــــــ . (1375). أصول الکافی. ترجمة محمّدباقر کمره‌ای. چ 3. قم: انتشارات اسوه.
مازندرانی، محمّدهادی بن محمّدصالح. (1429ق.). شرح فروع الکافی. تصحیح محمّدجواد محمودی و محمّدحسین درایتی. قم: دار الحدیث للطّباعة والنّشر.
مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحار‌الأنوار، الجامعة لِدُرَرِ أخبارِ الأئِمَّةِ الأطهار. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.
ــــــــــــــــــ . (1404ق.). مرآة العقول فی شرح أخبار آل‌الرّسول. تصحیح هاشم رسولی محلاّتی. چ 2. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
مجلسی، محمّدتقی. (1414ق.). لوامع صاحب‌قرآنی (مشهور به شرح فقیه). قم: مؤسّسة اسماعیلیان.
مصطفوی، حسن. (1360). التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مطهّری، مرتضی. (1377). مجموعه آثار. تهران: صدرا.
نوری، حسین‌بن محمّدتقی. (1408ق.). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل.قم: مؤسّسة آل‌البیت(ع).
واعظ جوادی، مرتضی. (1391). فلسفة زیارت و آیین آن. چ 7. قم: اسراء.