نوع مقاله : علمی- ترویجی

نویسندگان

1 دانشیار دانشگاه ایلام، ایلام

2 دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه ایلام، ایلام

چکیده

چکیده
آیات تطهیر، مباهله، مودّت، تبلیغ و... به نوعی جلوه‌گر تقدیر خداوند از اهل بیت (ع) است. زندگی علمی حضرت زینب (س) زاویه‌ای است که نیاز به واکاوی و تحلیل دقیق‌تری دارد؛ زیرا دربارة این خاندان گفته شده: «إِنَّ هَؤلاَء وَرَثُوا العِلمَ وَ الفَصَاحَةَ زُقُّوا العِلمَ زُقّاً». حضرت زینب(س) علاوه بر علم لدّنی، تمام شرایط یک راوی موثّق را در حدّ کمال داراست. بدین لحاظ، به او (س) عالمه گفته‌اند. همچنین علم پیشگویی حوادث را نیز دارا می‌باشد، چنان‌که کیفیّت شهادت خود را پیشگویی کرد. صفت دیگر ایشان (ع) عقیله است که ابن‌عبّاس به او داده است. همچنین مفسّری بی‌بدلیل است؛ زیرا خطبه‌های آن حضرت(س) آکنده از آیات قرآنی است.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Analysis of Hazrat Zainab (AS)’s Scientific Lifestyle with Approach to the Quran and Hadith

نویسندگان [English]

  • sohrab morovati 1
  • zahra mansourzadeh 2

1

2

چکیده [English]

Abstract
Verses of purification, cursing, friendship, promotion and delegation manifest, in some way, God’s appreciation of the Ahlul Bayt (AS). The scientific life of Hazrat Zaynab (AS) is an angle that is in need of more detailed analysis, since it has been said of this family that “ان هولاء ورثوا العلم والفصاحه زقوا العلم زقا” (certainly, They have inherited the Knowledge and Eloquence, indeed, They have Tasted all Sciences). Hazrat Zaynab, in addition to divine science, has to the fullest all of the conditions of a reliable narrator, in a way that she prophesized the quality of her own martyrdom. Her other attribute, given to her by Ibn Abass, is Aqylah. She is also an unmatched interpreter as her sermons are full of Quranic verses.
--EndFragment--> نای لغوی آرزو و امید، به ذکر آیات و احادیثی که انواع آرزو را بیان فرموده، نیز افرادی که آرزوی آنها در قرآن آمده، پرداخته شده است. ضمن پرداختن به آثار و نتایج آرزوهای مذموم و بیان آرزوهای برتر، انواع متعلّقِ آرزو و آیات مربوط به هر یک ذکر شده است. در این تحقیق، ابزار مورد استفادة نشریّات، کُتُب و اینترنت می‌باشد.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • scientific life
  • Hazrat Zaynab
  • Quran
  • Hadith
  • lifestyle

مقدّمه

جایگاه اهل بیت (ع) در قرآن با آیاتی که در شأن این خانواده نازل شده، به خوبی نمایان است. از جملة این آیات می‌توان آیة تطهیر، آیة مباهله، آیة مودّت، سورة هل أتی، آیة تبلیغ و آیة ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ...﴾ را نام برد که همه به نوعی تجلّی‌گر تقدیر خداوند از آنهاست و در تجلیل از مقامات علمی ایشان سخنانی آمده که جایگاه والای علمی ایشان را اثبات می‌کند. از این خاندان مقدّس، شخصیّتی ممتاز و فرهیخته ظهور می‌کند که دربارة حیات درخشان این بانو تاکنون ده‌ها کتاب و مقاله نگارش یافته است و تاریخ‌نگاران شیعه و سنّی از دیدگاه خویش به زندگانی و قهرمانی این بانوی بزرگ نگریسته و آن را مورد تحلیل و تجلیل قرار داده‌اند. امّا در بررسی زندگی ایشان اغلب به نقش‌آفرینی بی‌بدیل او در کربلا پرداخته شده است و در توجّه به سایر ابعاد شخصیّتی او مانند «زندگی علمی این بانوی فرهیخته» به اشاراتی گذرا بسنده شده است و سبک زندگی علمی ایشان زاویه‌ای بودکه نیاز به واکاوی و تحلیل دقیق‌تری داشت. زینب کبری(س)، عقیلة بنی‌هاشم، سومین فرزند حضرت امیرالمؤمنین، علیّ بن أبی‌طالب و حضرت فاطمة زهرا، علیهماالسّلام، است که در روز پنجم جمادی‌الأوّل سال پنجم یا ششم هجری، در مدینة طیّبه دیده به جهان گشود و پیامبر خدا (ص) نام «زینب» را برای وی برگزید که این نام به وسیلة جبرئیل از طرف خداوند به او عرضه شد (ر.ک؛ صفری، بی‌تا، ج 2: 1 و غروی، 1375: 193). اگرچه آن حضرت مدّت بسیار کمی سعادت همنشینی با جدّ بزرگوار و مادر ارجمندش را داشت، امّا شکل‌گیری شخصیّت او از همان زمان آغاز شد و از انوار تابناک آن دو معصوم، درس‌هایی کسب کرد و در موقعیّت‌های مختلف خصوصاً در مکتب کربلا آنها را پیاده ساخت. او وارث خاندانی بود که یزید، سرسخت‌ترین و پست‌ترین دشمن اهل بیت (علیهم‌السّلام)، دربارة آنها می‌گفت: «إنَّ هَؤُلاَء وَرَثُوا العِلمَ وَ الفَصَاحَةَ وَ زُقّوا العِلمَ زُقّاً» (مقرّم، بی‌تا: 371 و حاج حسن، بی‌تا: 141). در برخی از روایات، «زُقّوا العِلمَ زُقّاً» (امین، بی‌تا: 179 و قرشی، بی‌تا: 132). اینان خاندانی هستند که فصاحت و دانش را (از پیامبر (ص)) به ارث برده‌اند و آن را همراه شیرخوارگی از پستان مادر می‌مکند. از میان بانوان فرهیختة اهل بیت (ع) حضرت زینب (س) را انتخاب کردیم و به بررسی سیرة علمی ایشان پرداختیم، چراکه ایشان همچون مادر بزرگوار خود، حضرت زهرا (س)، بانوی فرهیخته‌ای بود که جامعه عرصه را بر او و خاندانش بسی تنگ نمود و متقابلاً ایشان همچون مادر خود با علم و درایت خود، به نقش‌آفرینی و ایفای نقشی ماندگار در عالم هستی پرداختند.

حضرت زینب (س) هفت معصوم را درک کرده بود و کلام و کردار آنها در او متجلّی شده بود. کلام یک معصوم دارای ویژگی‌هایی است که با کلام یک فرد معمولی (ولو آن فرد به نسبت افراد دیگر، فردی متعالی محسوب شود،) بسیار متفاوت است. برخی ویژگی‌های کلامی آنها را می‌توان شکر نعمت در ابتدای کلام، شهادت به توحید الهی، تذکّر برخی از تکالیف، از جمله امر به معروف و نهی از منکر، حلال و حرام و...، تبعیّت از امام بر حق، موقعیّت‌شناسی:راحت، بیان فلسفة برخی احکام، افشاگری ظالمان، مناعت و مظلومیّت برشمرد که برخی علل این ویژگی‌ها را می‌توان عصمت الهی، علم لدنّی، وراثت، تعالی روح و فکر، پشتیبانی الهی و... دانست.

این مقاله بر آن است تا با تکیه به قراینی در زندگی ایشان، مقام و جایگاه علمی حضرت را واکاوی کند که توصیف حضرت به «عالمة غیر معلّمة و فهمة غیر مفهمه» از جانب امام معصوم، حضرت زین‌العابدین (ع)، بر چه اساسی بود؟ چرا امام حسین(ع) اسرار امامت و نیابت ولایت معصوم را به ایشان واگذار فرمود؟ آیا حضرت زینب (س) ازعلم لدنّی که خاصّ انبیاء و امامان معصوم است، بهره‌مند بود؟ جایگاه علمی و آموزشی ایشان در جامعه چگونه بود؟ و نیز چرا دشمن در توصیف زینب و خاندانش، به علم آنها تکیه می‌کند؟

جایگاه علمی حضرت زینب (س)

برای حضرت زینب(س) القاب علمی گوناگونی ذکر نموده‌اند که عبارتند از: «عالمةٌ غیرَ مُعلمةٍ: دانای نیاموخته»، «فهمةٌ غیرَ مُفهِّمةٍ: فهمیده بی‌آموزگار»، «نائبةُ الزّهراء: جانشین حضرت زهرا، سلام‌الله علیها»، «عَقیلةُ النِّساء: خردمند بانوان»، «سیّدة العَقائِل: بانوی بانوان خردمند»، «سُلالةُ الوِلایة: فشرده، خلاصه و چکیدة ولایت»، «وَلیدةُ الفَصاحة: زادة شیواسخنی»، «عَقیلةُ خِدر الرّسالة: خردمند پرده‌نشینان رسالت»، «بلیغة: سخنور رسا»، «فصیحة: سخنور»، «صدیقة الصّغری: راستگوی کوچک (در مقابل صدیقه کبری سلام‌الله علیها)»، «المُوثَّقة: بانوی مورد اطمینان»، «عقیلة الطّالبین: بانوی خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان)»، «الفاضلة: بانوی بافضیلت»، «الکاملة: بانوی تامّ و کامل»، «عقلیة الوحی: بانوی خردمند وحی»، «عقیلةالنّبوّة: بانوی خردمند پیامبری»، «رَبیعَةُ الفضل: پیش‌زادة فضیلت و برتری»، «عقلیة القریش: بانوی خردمند قریش»، «سلیلة الزّهراء: چکیده و خلاصة حضرت زهرا، سلام‌الله علیها»، «آیةٌ مِن آیات‌الله: نشانی از نشانه‌های خداوند» (ر.ک؛ رسولی، بی‌تا: 13؛ بحرانی اصفهانی، 1409 ق.، ج 11: 948 و اصفهانی، بی‌تا: 137). این جستار بر آن است تا با تکیه بر پنج ویژگی علمی ایشان (عالمه، معلّمه، عقیله، محدّثه، مفسّره) که در میان این القاب جامع‌تر است و نمود آنها در زندگی ایشان بیشتر، به بررسی مقام و جایگاه علمی آن حضرت بپردازد.

الف) عالمه

علم و دانش شریف‌ترین حالات ارج‌آفرین انسان می‌باشد، چراکه اگر جز علم ملاک دیگری معیار برتری انسان بود، خداوند بلافاصله پس از گفتار دربارة آفرینش عالم و آدم از این حالات و ملاک‌ها سخن به میان می‌آورد، آنجا که در مقام علم می‌فرماید: ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ: و به انسان آنچه را نمى‏دانست یاد داد﴾ (العلق/5) و در مقام علماء نیز می‌فرماید: ﴿...یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ...: ...خداوند کسانى را که ایمان آورده‏اند و کسانى را که علم به آنان داده شده، درجات عظیمى مى‏بخشد...﴾ (المجادله/11). از نظر علاّمه، مؤمنین در این آیه به دو دستة عالم و غیرعالم تقسیم می‌شوند و در مقابل هر یک درجه‌ای که به مؤمنان داده می‌شود، درجاتی به مؤمنان صاحب‌علم عنایت می‌کند (ر.ک؛ موسوی همدانی، 1374، ج 19: 379). در تفاسیر روایی غالباً مصداق علما را اهل بیت پیامبر(ص) دانسته‌اند که از جانب خدای متعال به آنان علومی افاضه شده است و اینک در دو عنوان، به بررسی علومی می‌پردازیم که خداوند به عالمة آل علی(ع) عنایت فرموده است:

1)علم لدنّی

علمی که در ذات شخص آفریده شده است و او از کسی فرا نگرفته (رهبری،1390: 244)، علم حقیقت و علم عارفان و صدّیقان است (ر.ک؛ میبدی، 1371، ج 3: 341). لذا علم لدنّی برتر از علم اکتسابی است، چون از طرف خداوند به صورت مستقیم به برخی انسان‌ها داده می‌شود که شرایط آن را طبق آیة ﴿...وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ...﴾ (البقره/282) تقوا، تزکیه و تهذیب نفس است تا افاضات الهی حاصل شود. همچنین است آیة ﴿...وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا: و از نزد خود به او (خضر) علم آموختیم﴾ (الکهف/ 65) که حاکی از افاضة بی‌واسطة اینگونه علوم است. لذا علم خاتم‌الأنبیاء و خاندانش، از جمله زینب کبری (س) از جنس همان علمی است که به حضرت خضر (ع) افاضه شد و کلام معصوم، حضرت امام سجّاد(ع) سند و مؤیّد این امر است: «عمّتی أنتّ بِحمدالله عالمةٌ غیر معلَّمة و فهمةٌ غیر مفهَّمة: عمّه جان! تو عالمه‌ای هستی بدون اینکه معلّم داشته باشی و فهمیده‌ای هستی بی آنکه کسی مطالب را به تو فهمانده باشد» (حسّون، 1379: 437؛ رسولی، بی‌تا: 15 و مجلسی، 1403ق.:  64). امام حسن، علیه‌السّلام، هم خواهر خود را چنین خطاب فرموده است: «خواهرم! حقّا که تو از درخت نبوّت و معدن رسالت هستی» (محمّدی اشتهاردی، 1379: 74). لذا به استناد این سخنان و اوصاف علمی حضرت، می‌توان ایشان را بارزترین مصداق برای آیات و احادیثی دانست که در شأن علما بیان شده‌اند.

پیامبر(ص) فرمودند: «عالمان وارثان پیغمبرانند» (عاملی، 1409ق.، ج 27: 79؛ نوری، 1408ق.، ج 17: 299 و قمی، 1414ق.، ج 6: 344). زینب (س) وارث علم و حکمت نبوی و فصاحت علوی بود (همانگونه که قبلاً در ویژگی‌های کلامی اهل بیت (ع) ذکر شد،) آنان فلسفة احکام را می‌دانستند و کلام آنان سرشار از حکمت بود که بعضاً آنها را برای افراد تبیین می‌کردند. گاهی از علم به حکمت تعبیر می‌شود؛ مانند آیة ﴿...وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا...: و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است...﴾ (البقره/269). خداوند از علم به حکمت تعبیر فرموده است (طبرسی، 1377، ج 1: 147 و طوسی، بی‌تا، ج 2: 349) و حکمت را سرشار از عظمت و خیر و برکت معرّفی نموده است؛ زیرا که عالم و دانشمند، استوارتر از جاهل می‌اندیشد و گفتار و رفتار او با متانت و استحکام توأم است. در حدیث دیگری از نخستین عالم و معلّم، پیامبر اکرم (ص)، در تکریم مقام علما آمده است: «نزدیکترین مردم به مقام و مرتبت نبوّت، دانشمندان و مجاهدان راه حق هستند» (حسینی علوی، بی‌تا: 46؛ حکیم، بی‌تا: 7؛ آملی،1381: 12 و العاملی، 1409ق.: 85). حال آنکه زینب کبری (س) هم سلالة نبوّت بود و هم در سخن معصوم به اهل علم بودن (عالمة غیر معلّمه) و فرهیختگی ستوده شده است. به علاوه، ایشان در زمرة مجاهدان مذکور در حدیث شریف نبوی هم قرار می‌گیرند؛ زیرا با جان و مال و فرزندانش در راه خدا به دفاع از ولایت پرداخت. در تأیید قرآنی، جایگاه والای ایشان در امر جهاد آیة زیر مورد استناد است: ﴿الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ...: آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقام ایشان نزد خدا برتر است...﴾ (التّوبه/20).جهاد، به کار بستن نهایت درجة قدرت و طاقت است (ر.ک؛ موسوی همدانی، 1374، ج 16: 152). معمولاً اوّلین معنایی که از جهاد در ذهن متبادر می‌شود، مبارزه در میادین جنگ است، امّا این یکی از جنبه‌های جهاد است و گاهی جهاد به‌گونه‌ای است که نیازی به کشیدن شمشیر و جنگیدن نیست.

با توجّه به اینکه حضور زنان مسلمان هنگام جنگ و در صحنه‌های جهادی شکلی متفاوت و در خور شأن یک زن دارد، اُسوه‌های جهادی زنان در صدر اسلام، همچون حضرت زهرا (س) در دفاع از ولایت و پاسداری از سنّت‌های راستین نبوی در مقابل بدعت‌ها و انحراف‌ها از طریق احتجاج و خطبه‌های کوبنده و نهایتاً اظهار نارضایتی و بیزاری (از برخی افراد) در راستای تحقّق اهداف راستین دین خود مبارزه نمودند. زینب کبری(س) هم به تبع از مادر خود به ادامة مبارزه و جهاد در این راه پرداختند.

 علاّمه أسد حیدر ویژگی جهادی زینب کبری (س) را اینگونه بیان می‌کند: «زینب دختر علی (علیهماالسّلام) با ثبات قلب در میدان جهاد ظهور می‌کند... او نقش جهادی خود را قهرمانانه ایفا نمود... او برای رضای خدا و جهاد در راه او، مصایب و سختی‌ها را تحمّل کرد» (بحرانی اصفهانی، 1409ق.، ج 11: 951). همچنین آیت‌اللّه سیّد أبوالقاسم خوئی (ره) جهاد حضرت را اینگونه وصف می‌کند: « به درستی که او شریک برادرش، حسین(ع)، در دفاع از اسلام و جهاد در راه خداست....». (خویی، 1413ق.، ج24: 219). تجسّم جهاد در سیرهای زینبی، به استناد تاریخ و روایات ترک مال و رفاه در زندگی، تقدیم فرزندان، ولایت‌مداری و ... است که او را همسنگر حسین (ع) و شریک او در راه عقیده و جهاد او کرده بود. لذا شکل مبارزات جهادی زنان اهل بیت (ع) به‌گونه‌ای بود که با عفّت و شخصیّت آنان هیچ گونه منافاتی نداشته است.

2) علم بلایا و منایا

یعنی علم پیشگویی حوادث و خبر داشتن از وقایع آینده و تاریخ و کیفیّت شهادت خود و دیگران (محدّثی، بی‌تا: 5). نظر به اینکه نایب امام معصوم باید فردی فقیه و خبره باشد، زینب عالمه (س) تنها زنی بود که در مقطعی از زمان نایب ولایت و مدافع به حق آن بود. ایشان همچون اصحاب خاصّ پیامبر (ص)، سلمان، ابوذر و برخی از یاران حضرت علی (ع)، مانند میثم تمّار و رشید هجری، علم آگاهی از حوادث آینده (علم بلایا و منایا) را داشت که آن را از پدر بزرگوار خود فراگرفته بود (مامقانی، بی‌تا، ج 1: 253 و محلاّتی، 1380، ج3: 57). همچنین در دوران خلافت امام علی (ع) ایشان در متن جریان‌های سیاسی و اجتماعی جامعه قرار داشت (بشیری، 1385: 39) و پس از شهادت مادر، جانشین و حامل رسالت وی شدند. او شاهد خیانت معاویه به امام حسن (ع) و خیانت دنیاپرستان به ایشان بود. پس از حسین (ع) هم پرچمدار مرجعیّت امّت اسلام شد و باید امام و امامت را از گزند این فاجعه حفظ می‌کرد.

زینب (س) از جانب امام حسین(ع) نیابت خاص داشت و مردم در احکام حلال و حرام به او مراجعه می‌کردند. این وصایت تا بهبودی امام زین‌العابدین (ع) از بیماری ادامه داشت (میانجی، 1384: 5). در اثبات‌الوصیّه آمده که حسین (ع) به خواهرش زینب وصیّت کرد و در زمان امام چهارم (ع)، علوم آل محمّد(ص) برای پرده‌پوشی بر امام چهارم و حفظ جان او از زبان زینب (س)، دختر علی، نشر می‌شد (مسعودی، 1384: 272؛ قمی، بی‌تا، ج 1: 316 و بهشتی1368: 51). این شواهد حاکی از جایگاه و ظرفیّت علمی ایشان در دریافت علوم شریعت، نشر و پاسداری از آنهاست.

مرجعیّت فکری و فتاوی حضرت زینب (س) در برطرف کردن نیازهای شرعی و علمی مردم آنقدر مورد توجّه مردم قرار گرفته بود که از این محبوبیّت تهدیدی جدّی احساس شده بود و عمرو بن سعید (فرماندار مدینه) آن حضرت را تبعید کرد (القطیفی، 1412ق.، ج 1: 466؛ شهرستانی، 1416ق.، ج6: 1؛ حسنی، بی‌تا: 16؛ محسن‌زاده، 1388: 71 و عبّاسی غریب، 1372: 154). او در نامة خود به یزید، خطر وجود حضرت را اینگونه گزارش داد: «همانا وجود زینب میان اهل مدینه محرّک افکار است و او زنی بافصاحت، خردمند و تیزهوش است. او و همراهانش برای خونخواهی حسین تصمیم به شورش دارند» (شهرستانی، 1416: 7). شکوه علمی حضرت کمر دشمن را به لرزه درآورده بود و از آن احساس خطر می‌کرد. ایشان همانند مادرش، فاطمه(س)، جز در ضرورت از خانه خارج نمی‌شد، امّا دورادور چشم بیدار جامعة خویش بود و تأثیر عمیق سخنانش را از رسوایی دستگاه اموی، پشیمانی مردم، حتّی یزید و حرکات شورشی علیه امویان را می‌توان دریافت.

نمونة دیگر نبوغ آن عالمه، جمله‌ای است که در پاسخ ابن‌زیاد فرمودند. زمانی آن حقیر به حضرت (س) گفت: «کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟!» فرمود: « چیزی جز زیبایی ندیدم» (حسینی موسوی، 1418ق.، ج2: 363 و جزایری، 1427ق.، ج1: 243). این جمله را سالیان است که اهل علم و ادب در تفسیر و تحقیق آن می‌کوشند که افق نگاه حضرت در چه حد بود که از آن قتل‌گاه خونین زیباییش را درک کرد؟! این بصیرت در برداشت از حوادث، تجلّی تحقّق وعده‌ای است که خداوند در کلام خود داده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً ...: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمى‏دهد...﴾ (الأنفال/29). چنین برداشتی از این فاجعة دلخراش آن هم از طرف یک زن که وجودی لطیف و سرشار از مهر و عطوفت دارد، واکنشی شگفت و تأمّل‌برانگیز است. بر این اساس، در واکاوی اینگونه رفتارها در سیرة ایشان می‌توان به زیرمجموعه‌ای از آگاهی رسید؛ دانشی خاص برای انبیاء، ائمّة اطهار و اولیاء‌الله است که آن بانوی خردمند و عالمه هم از آن بهره‌مند بود.

ب) عقیله

لقب عقیلة بنی‌هاشم را صاحب‌نام‌ترین راویان صدر اسلام، ابن‌عبّاس به او داد (بحرانی اصفهانی، بی‌تا: 195). بنی‌هاشم در میان اقوام، برجسته و دارای مقامی والا بودند و از حضرت زینب(س) احادیثی را نقل می‌کردند؛ از جمله ابن‌عبّاس، دانش‌آموختة مکتب علوی که به القاب علمی بسیار والا همچون حبرالأمّة،ترجمان‌القرآن، شیخ‌المفسّرین و... ملقّب بود، از ایشان حدیث نقل می‌کرد. حضرت خطبة فدکیّه را برای ابن‌عبّاس نقل فرمود. پس ابن‌عبّاس در مقام ایشان گفت: «حدّثَتنا عقیلتَنا: بانوی خردمند ما گفت...» (شریف القرشی، بی‌تا: 6؛  قزوینی، 1409ق.: 2 و بهشتی 1368: 51). عقیله یعنی بانوی گرامی و مخدّره (ر.ک؛ مصطفی، بی‌تا، ج2: 617). از این رو، فرزندان آن حضرت را بنی‌عقیله می‌گفتند (ر.ک؛ عزیزی، بی‌تا: 8). نبوغ علمی آن بانو از کودکی شگفت‌آور بود، به‌ویژه در مسایل اعتقادی. روزی حضرت علی (ع) زینب (س) را بر زانوی خود نشانده بود. به او فرمود: بگو یک. زینب هم گفت یک. پدر فرمود: بگو دو. زینب ساکت شد. علی (ع) به او فرمود: دخترم سخن بگو. زینب گفت: زبانی که به گفتن یک گردش کرده، چگونه دو بگوید؟! امام از پاسخ حکیمانه و عالمانة دخترش بسیار مسرور گشت و او را بوسید (ر.ک؛ حسینی علوی، بی‌تا: 3؛ الحائری، 1385، ج2: 232 و محمّدی اشتهاردی، 1379: 35). نیشابوری در رسالة علویة خود آورده است که زینب (س) در فصاحت و بلاغت و نیز زهد و عبادت همچون پدرش علی مرتضی و مادرش زهرا، علیهما‌السّلام بود (بحرانی اصفهانی، 1409، ج 11: 951).

امّا مدیریت بحران کربلا، از جانب امام معصوم (علیه‌السّلام) به حضرت زینب (س) واگذار شد. ایشان هم در اطاعت از امام خود فرمودند: «ای برادر! آسوده‌خاطر باش. مرا آنگونه که می‌پسندی، خواهی یافت» (نشریّة الکفیل، 1434ق.: 7 و حسنی، بی‌تا: 7). این پاسخ در واقع، اوج توانایی و کفایت ایشان برای ادارة این جریان را می‌رساند. اساس مسئولیّت او در دو محور قرار می‌گرفت: یکی آغاز جنگی نرم علیه امویان، و دیگری حفاظت از حضرت سجّاد (ع) و اسیران بود که سخنان آن حضرت موجب هجومی دیگر علیه آنان نشود. این مسئولیّت بسیار سنگین تدبیری والا اقتضاء می‌کرد. همچنین نیاز اساسی در مدیریّت این شکل از جنگ و جهاد، موقعیّت‌شناسی بود که حضرت زینب (س) در آن شرایط گاه با کلام خود و گاه سوز دل و گریه‌هایش که پشیمانی و خجلت آنان را در پی داشت، به دفاع از ولایت برخاست.

زینب دست‌پروردة دامان مادرش، زهرا (س)، بود که خطبة طولانی او در مسجد مدینه، میزان علم آن حضرت در پاسخگویی به پرسش‌های زنان (ر.ک؛ موسوی الکعبی، بی‌تا: 26 و مجلسی، 1403ق.، ج 2: 3)، تبادل افکار با علی (ع) (ر.ک؛ سلمانپور، 1380: 86) و از مصحف او (مصحف فاطمه) می‌توان جایگاه علمی او را در فضای متشنّج و بیمار آن جامعه دریافت. قبل از حادثة عاشورا در تاریخ برای حضرت زینب (س) هیچ سخنرانی در اجتماع مردان ثبت نشده است. امّا شرایط اقتضا می‌کرد که به سخنرانی در جمع نامحرمان و دستگاه‌های فاسد اموی به افشاگری آنان بپردازد. حتّی زمانی که امام سجّاد(ع) می‌توانست به افشاگری خاندان اموی برخیزد، زینب (س) این مسئولیّت را بر عهده گرفت، چراکه جان حضرت سجّاد(ع) در خطر بود.

بشیر بن خزیمه اسدی نقل کرده که «فصیح‌تر از او ندیدم. گویی از زبان امیرالمؤمنین بود که سخن می‌گفت. پس اشاره کرد به مردم که ساکت شوند. پس نفس‌ها در سینه حبس شد. آنگاه خطبة بلیغ خود را بیان فرمود» (طوسی، 1414ق.: 92 و شیخ مفید، 1413ق.: 207). نور‌الدّین جزایری در خصائص‌الزینبیّه در مورد حضرت چنین نوشته است: «منطق او همانند منطق پدرش است» (عزیزی، بی‌تا، ج 2: 16). علی (ع) در توصیف خود فرموده است: «همانا پروردگارم به من قلبی آگاه و دانا و زبانی سخنگو بخشده است» (آمدی، 1366: 63 و سیوطی، 1371: 142). لذا اخلاق زینبی خلقیّات علوی و فاطمی را در علم، منطق، فصاحت، شجاعت و... را برای دیگران و دشمنان متجلّی نمود، به گونه‌ای که یزید پس از عجز در برابر وی، او را «سجّاعه» خواند. این تعبیر نشان از عجز دشمن و مدّعیان فصاحت در سخنوری در مقابل کلام غرّای ایشان دارد؛ کلامی که حقّ و حقیقت را درگوش یزیدیان فریاد می‌زد؛ کلامی که با کلام خداوند آمیخته شده بود و هزاران سؤال از یزید و مردم فریب‌خوردة آن جامعه داشت.

ج) محدّثه

نام حضرت زینب(س) در کُتُب رجالی شیعه (ر.ک؛ ابن‌بابویه، 1413ق.، ج 3: 567؛ الموسوی الخویی، 1413ق.، ج 24: 135 و مامقانی، بی‌تا، ج 1: 27)، من لا یحضره الفقیه، وسائل الشّیعه (حرّ العاملی، 1409ق.، ج1: 22) و بحارالأنوار و ...آمده است. در باب شخصیّت روایی حضرت زینب (س) علمای بزرگی از جمله آیة‌الله خوئی، سیّد نورالدّین جزایری، ابوالفرج اصفهانی و ... سخن گفته‌اند. او در خردسالی راوی خطبة مادرش بود و روایات او هیچ شبهه‌ای در اعتبار نداشت، چراکه او عالمة غیر معلّمه بود و تمام شرایط یک راوی موثّق را در حدّ کمال، بلکه فراتر از آن در خود داشت.

حضرت زینب (س) را صحابة پیامبر دانسته‌اند. او از پدر، مادر و برادران بزرگوارش حسن و حسین (علیهم‌السّلام)، أُمّ هانی، عبد‌الله بن جعفر (ر.ک؛ عزیزی، بی‌تا: 12)، همسران پیامبر (ص) (ر.ک؛ ابن‌سعد، 1377، ج 8: 461)، أمّ ایمن (ر.ک؛ ابن‌قولویة قمی، 1385: 567) و أسماء بنت عمیس (ر.ک؛ رحمانی همدانی، 1378: 79 و غروی، 1375: 198) به نقل حدیث پرداخته است. همچنین از حضرت زینب(س) هم افرادی به نقل حدیث پرداخته‌اند که از جملة آنها می‌توان امام زین‌العابدین (ع) (ر.ک؛ صدوق ،1425ق.: 567)، فاطمه بنت حسین بن علیّ بن أبی‌طالب (ع) (ر.ک؛ صادقی اردستانی،1372: 100 و بحرانی، 1409ق.، ج 21: 345)، عبدالله بن عبّاس (ر.ک؛ اصفهانی،1380: 91)، زید بن علیّ بن الحسین (مجلسی، 1403ق.، ج29: 239)، احمد بن محمّد بن جابر (ر.ک؛ صدوق،1425ق.: 320)، عطاء بن سائب، محمّد بن عمرو، عباد عامری، جابر بن عبدالله انصاری را نام برد (ر.ک؛ غروی،1375:198 و صادقی اردستانی1372: 100). برخی از این احادیث، حدیث »الجارّ ثمّ الدّار» (صادقی اردستانی، 1373: 1)، نزول مائده بر مادرش حضرت زهرا (س) (ر.ک؛ ابن‌طاووس، 1399: 4 و طوسی،1414ق.: 879)، حدیث أمّ ایمن (ر.ک؛ صادقی اردستانی،1373: 1 و ابن‌قولویة قمی،1385: 571ـ566)، حدیث فاطمیّات (بحرانی، 1409: 345) و... هستند.

ابن‌سعد در الطّبقات الکبری، زینب(س) را جزء راویانی ذکر می‌کند که از همسران پیامبر و دیگران (و آنها از پیامبر (ص)) حدیث نقل کرده‌اند (ابن‌سعد، 1377، ج8: 461). مرحوم طبرسی در أعلام الوری بر این قول تأکید می‌کند و می‌گوید: «او از مادرش فاطمه (س) حدیث نقل می‌کرده است» (طبرسی، بی‌تا: 294). علاّمه مامقانی او را از «محدّثات» شمرده است و دربارة آن عُلیا مخدّره نوشته است: «صدوق او را در مشیخه نام برده است... و ابن‌اثیر در أسد‌الغابه او را از صحابه دانسته است...زینب! زینب کیست؟! تو چه می‌دانی که زینب کیست؟ او عقیلة بنی‌هاشم است که در صفات ستوده، برترین است و کسی جز مادرش بر او برتری ندارد تا جایی که اگر او را صدیقة صغری بخوانیم، حق گفته‌ایم» (عسقلانی، بی‌تا، ج3: 500 و مامقانی، بی‌تا، ج3: 79). ابن‌اثیر نام زینب (س) را در زمرة اصحاب رسول خدا(ص) ذکر کرده است و دربارة او می‌گوید: «زینب زنی عاقل، خردمند، و با منطق قوی بود... و سخن او با یزید در تاریخ مشهور و مذکور است و این سخنان دلیل بر عقل و قوّت قلب اوست» (ابن‌اثیر جزری، بی‌تا، ج5: 300).

بر این اساس، حضرت زینب را می‌توان یکی از ناقلان و حافظان میراث حدیثی شیعه دانست که اعتبار و سندیّت روایاتی که ایشان در سلسلة سند آنها قرار گرفته، محرز و مایة اطمینان محدّثان و محقّقان حدیثی است؛ زیرا سخن صحابه به جهت تعلیم و تربیت یافتن او نزد پیامبر، اعتبار حدیثی مسند و منقول از پیامبر را دارد. جایگاه والای حدیثی و روایی ایشان نزد رجالیّون آنگونه بود که به جز زنان اهل بیت(ع) به ندرت بانویی در چنین جایگاه حدیثی قرار می‌گیرد. شاهد ما در این باره کُتُب رجالی است که ایشان را در اعتبار، پس از حضرت فاطمه (س) قرار می‌دهد.

هـ) معلّمه

خانة حضرت زینب (س) و مکتب او، مهبط وحی بود. تدریس او هم بر عهدة خمسة طیّبه بود (استادانی که مقام عصمت و طهارت آنها را قرآن تأیید کرده است)؛ زیرا که او در شرایط بسیار سختی قرار خواهد گرفت و آزموده خواهد شد. با رحلت جانسوز مادر و جدّ بزرگوارش، باید همدم پدر می‌شد و جای خالی مادرش را برای خواهر و برادرانش پُر می‌کرد. پس از مادر، پدر که بزرگترین پشتگرمی بود، از پیش زینب می‌رود. بعد از پدر باید غم برادر بزرگترش را به جان می‌خرید و در آخر هم مهم‌ترین و جانکاه‌ترین مسئولیّت حضرت (س)، با سفر برادر و امام خود آغاز می‌شد.

آنجا بود که زینب(س) باید تمام آموخته‌هایی را که خمسة طیّبه در وجود او نهادینه کرده بودند، در مکتب عاشورا به نسل‌های بعد تعلیم می‌داد. ایشان در زندگی، علم خود را محصور نمی‌کرد، لذا می‌توان ایشان را یکی از افراد معنی به این حدیث از جدّ بزرگوارشان دانست. ایشان می‌فرمایند: «زندگی افراد عالم و دانشمند بر روی پهنة زمین همانند وجود ستارگان در آسمان‌هاست که انسان به مدد درخشش آنها در خشکی و دریا، در دل شب و تاریکی‌ها راه خود را بازمی‌یابد...» (العاملی، 1409ق.: 85 و المتّقی الهندی، 1409ق.، ج 10: 151). وی معارف و معالم خود را نه تنها برای زنان، بلکه برای برخی مردان هم شرح و تبیین می‌کرد. فضای حاکم بر آن ایّام به گونه‌ای بود که درس خواندن و فعّالیّت بیرون از منزل برای زنان و دختران امری غیرمعمول بود و در فضای مردسالار و متعصّب آن روز آموزش و آشنایی با خطّ و نوشتن را جایز نمی‌دانستند. لذا ایشان حصار عقاید و تعصّبات پوچ را شکسته و یکّه‌تاز میدان علم و دانایی و دفاع از آن شد. در مقام معلّمی زینب (س) زبان قاصر است، چراکه تمام ابعاد شخصیّتی او، چه در عمل و چه در فکر و روح همگی الگویی تام، اوّلاً برای انسانیّت و ثانیاً برای مسلمان بودن است. او اجازه نداد کربلا فقط صحنه‌ای از یک حادثة غم‌انگیز باقی بماند.

او معلّم صبر و بردباری، شجاعت، تقوا و عبادت، ولایت‌مداری، زهد، عفّت و پاکدامنی، و صفات برجسته و متعالی دیگری است که نام بردن آنها در این مقال نمی‌گنجد.

د) مفسّره

روایات زیادی ناظر به مقام علمی اهل بیت (ع) در باب قرآن است؛ از جمله روایاتی که خبر می‌دهند از اینکه اهل بیت (ع) عالم به تفسیر و تأویل قرآن هستند. علم آسمان‌ها و زمین را از آن استخراج می‌کنند. اصلاً اهل قرآن هستند و اگر بخواهند دربارة فاتحةالکتاب تفسیر بنویسند، باید آن را بار هفتاد شتر کنند. همانگونه که در ینابیع‌المودّه آمده است که ابن‌عبّاس می‌فرماید: «من نزد امیر مؤمنان تفسیر می‌آموختم. حضرت به من فرمود: ای پسر عبّاس! اگر من آنچه را که در هفت آیة سورة حمد است، از «ب» بسم‌الله تا «وَ لاَ الضَّالِّین»، برای شما بگویم و شما هم گفته‌های من را بنویسید و بعد از اینکه من پایان آن را اعلام کنم، هفتاد شتر جوان را باید بیاورند تا این نوشته‌ها را بار کنید» (القندروزی، 1422ق.، ج 1: 205). اینکه اهل بیت عالم به قرآن، از آغاز تا به انجام هستند، نشان آن است که آنان راسخون در علم‌اَند (ر.ک؛ مجلسی، 1403ق.، ج23: 197). لذا تربیت در محیط وحیانی و رشد یافتن در محضر پیامبر و معصومین، علیهم‌السّلام، که جامع‌ترین افراد در تفسیر و تأویل‌اَند، حضرت زینب (س) را مفسّری بی‌بدیل ساخت.

خداوند مقام علمی آنان را اینگونه بیان فرموده است: ﴿...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...: تفسیر و تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند...﴾ (آل‌عمران/7). راسخون، اهل بیت پیغمبرند (ر.ک؛ عروسی حویزی، 1415ق.، ج1: 316، بحرانی،1416 ق.، ج1: 597 و حسینی شاه عبد‌العظیمی،1363، ج2: 19).

زینب کبری فرزند و دانش‌آموختة مکتب چنین مفسّری بود. لذا با این اوصاف می‌توان دریافت که از قرآن کریم و تفسیر آن، چه میزان علم نزد زینب کبری(س) بود: ﴿بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ...: بلکه این آیات روشنى است که در سینة دانشوران جاى دارد...﴾ (العنکبوت/49). لذا تأمّل در سخنان حضرت زینب(س)، همان مفسّری که خاندانش به عِدل قرآن تعبیر شده‌اند، پیوند عمیق کلام ایشان با آیات قرآنی را به خوبی می‌نمایاند.

اقتباس مکرّر از آیات الهی و تطبیق آن بر اوضاع کوفیان در خطبه‌ها و سخنان، خود قرینه‌ای دیگر در علم ایشان به تفسیر، تأویل و تطبیق آیات قرآنی است و تقریباً در تمام تفاسیر، مصداق آیة فوق، حضرت محمّد و اهل بیت ایشان (علیهم‌السّلام) به طور خاص، و عالمانی که به ایشان اقتدا می‌کنند، به طور عام، معنا شده‌اند (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 8: 451؛ مغنیه، بی‌تا، ج 1: 527؛ مدرّسی، 1419ق.، ج 9: 471 و عروسی حویزی، 1415ق.، ج 4: 166).

سیّد نورالدّین جزایری هم در خصائص الزّینبیّه، جایگاه علمی و فعّالیّت‌های آموزشی ایشان در جامعه را اینگونه توصیف می‌کند: «روزگاری که امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بود، زینب (س) در خانه‌اش مجلسی داشت که برای زنان قرآن را تفسیر و معنا می‌کرد. روزی «کهیعص» را تفسیر می‌نمود که امیرالمؤمنین (ع) به خانة او آمد و فرمود: ای نور و روشنی دو چشمان! شنیدم برای ز‌نان «کهیعص» را تفسیر می‌نمایی. زینب (س) گفت: آری. امیرالمؤ منین (ع) فرمود: این رمز و نشانه‌ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا (ص) روی می‌آورد. پس از آن مصایب و اندوه‌ها را شرح داد» (مکارم شیرازی، 1361، ج 13: 7؛ عروسی حویزی، 1415ق.، ج 3: 319 و جزایری،1379: 60).

لذا هر کس بنا به ظرفیّت خود از اسرار و تأویل آیات قرآن آگاه می‌گردد و آنان که علم ایشان از علم بی‌پایان پروردگار سرچشمه می‌گیرد، طبعاً به همة اسرار و تأویل‌های قرآن آشنا هستند. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «مَن فَهِمَ القرآنَ فَسَّرَ جُمَل العِلم: هر کس قرآن را بفهمد، همة علوم را جملگی تفسیر می‌کند» (فیض کاشانی، 1416ق.، ج1: 36). با توجّه به این سخن، تسلّط حضرت زینب (س) بر علوم دیگر، علاوه بر علم به فهم و تفسیر قرآن اثبات می‌شود.

در روایتی دیگر آمده است: «حضرت زینب (س) در محضر دو برادر خود، حسنین (ع)، نشسته بود و آنها دربارة گفتار رسول خدا (ص) با هم گفت‌وگو می‌کردند. زینب (س) عرض کرد: شنیدم می‌گفتید رسول خدا (ص) فرمود: بعضی از امور حلال آشکار است و بعضی حرام آشکار، ولی بعضی شبهه‌ناک است که بسیاری از مردم حکم آن را تشخیص نمی‌دهند... آنگاه زینب (س) چنین شرح داد: هر کس از امور مشتبه پرهیز کند، دین و آبرویش را از انحراف حفظ می‌کند و هر کس که مرتکب امور شبهه‌ناک شد، پایش به سوی حرام می‌لغزد؛ مانند چوپانی که گوسفندانش را در نزدیک پرتگاهی عبور می‌دهد، قطعاً احتمال سقوط آن گوسفندان از آن پرتگاه بسیار است. بدان که هر چیزی پرتگاهی دارد. اموری را که خداوند حرام کرده، همان پرتگاه هستند. ارتکاب امور شبهه‌ناک، نزدیک به آن پرتگاه خواهد بود که موجب سقوط خواهند شد. در هر انسانی عضوی وجود دارد که اگر صالح شود، موجب صالح شدن سایر اعضاست و اگر فاسد شود، باعث فاسد شدن سایر اعضا می‌گردد. آن عضو، قلب است. ای برادرانم! (حسن و حسین) آیا از پیامبر (ص) که به تأدیب الهی ادب شده، شنیده‌اید که فرمود: خداوند مرا تأدیب نمود و نیکو ادب کرد؟!» (مجلسی،1403ق.، ج16: 210 و ج68: 382 و محمّدی ری‌شهری،1367، ج 1: 78). حلال آن است که خداوند آن را حلال نموده، قرآن آن را بیان کرده است و پیامبر (ص) آن را توضیح داده است؛ مانند: حلال بودن خرید و فروش، اقامة نماز در وقت خود، ادای زکات، انجام روزة ماه رمضان و حج برای مستطیع، ترک دروغ، نفاق و خیانت و نیز مانند امر به معروف و نهی از منکر. به این ترتیب، عبارتی را که از جدّ بزرگوار خود شنیده بود، به خوبی برای برادران خود تفسیر و تحلیل کرد (ر.ک؛ عزیزی، بی‌تا: 2؛ میرزایی، 1386: 223 و محمّدی اشتهاردی، 1379: 76ـ74). جدول زیر سخنان حضرت (س) (در کوفه و شام) و میزان تطبیق آنها با آیات قرآنی را نشان می‌دهد (برای مطالعة خطبه به صورت کامل، ر.ک؛ مدرسی، محمّدتقی. (1416ق.). الصّدیقة زینب شقیقة الحسین(ع). تهران: بی‌نا. صفحة20):

سخنان حضرت زینب (س)

آیات قرآن کریم

«بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا»

﴿بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا﴾(الکهف/50).

«أَیُّکُم شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا»

﴿شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا﴾(مریم/75).

«حِزْبَ اللَّهِ»

﴿حِزْبَ اللَّهِ﴾ (المائده/56).

«حِزْبُ الشَّیْطَانِ»

﴿حِزْبُ الشَّیْطَانِ﴾(المجادله/19)

«قَدَّمَتْ یَدَاکَ»

﴿قَدَّمَتْ یَدَاکَ﴾(الحج/10).

«مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ»

﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ﴾(الفصّلت/46).

«ألا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»

﴿لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ﴾(الأعراف/44).

«رَحِیمٌ وَدُودٌ»

﴿رَحِیمٌ وَدُودٌ﴾(هود/90).

«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»

﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾(آل‌عمران/173).

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»

﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾(الفاتحه/2).

«الَّتِی نَقَضَتْ غزلها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکَاثًا، تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ»

﴿وَلَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غزلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ﴾(النّحل/92).

«سَاءَ مَا قَدَّمَت لَکُم أَنفُسَکُم أَنْ سَخِطَ اللَّهُعَلَیکُم وَفِی الْعَذَابِأَنتُم خَالِدُونَ»

﴿لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ﴾(المائده/80)

«فَأبکُوا کَثِیراً وَ أَضحَکُوا قَلِیلاً»

﴿فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَلْیَبْکُوا کَثِیرًا جَزَاءً به ما کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾(التّوبه/82).

«(بؤتم) بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ»

﴿بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ﴾(البقره/16).

«تَبَّت (الأَیدِی)»

﴿تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ﴾(المسد/1).

«وَضُرِبَت عَلَیکُمُ الذِّلَّةُ وَالمَسکَنَة»

﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾(البقره/61).

«وَلَعَذَابُ الآخِرَةُ أَخزَی، وَ أَنتُم لاَ تُنصَرون»

﴿وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَی وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ﴾(الفصّلت/16).

«وَإِنَّ رَبَّکُم لَبِالمِرصَادِ»

﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾(الفجر/14).

«صَدَقَ اللهُ»

﴿صَدَقَ اللَّهُ﴾(آل‌عمران/95).

﴿ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَی أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ﴾(الرّوم/10).

﴿وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ﴾(آل‌عمران/178).

﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾(آل‌عمران/169).

در مقام تفسیری حضرت زینب (س) شاهد ما خطبه‌های ایشان است که آکنده از آیات الهی می‌باشد و به خوبی بر شرایط و افراد تطبیق داده شده‌اند. این همان فرقانی است که خداوند آن را به بندگان خود وعده داده، همان بصیرتی که به کُنه حوادث راه می‌یابد. تفقّه در این آیات برداشت صحیح از کلام الهی را به دنبال خواهد داشت. پیوندی که میان کلام حضرت زینب (س) و کلام الهی در جدول فوق نشان داده شد، شاهد مثالی برای سخن امام صادق (ع) است که فرمودند: «کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می‌شود» (صدوق،1364: 100). بدون شک در قرآن نیروی معنوی عظیمی هست که در نفس انسان تأثیر شگرف بر جای می‌گذارد و این نیرو باعث تیزی احساس و صیقل روح انسان می‌شود و ادراک، تفکّر و بصیرت او را جلا می‌بخشد. نمونة بارز این این تأثیرپذیری را در واکاوی زندگی سلالة مفسّران قرآن حضرت زینب (س) در مقام مفسّر آیات الهی می‌توان دریافت.

نتیجه‌گیری

از آنچه گذشت چنین بدست می‌آید که رسالت دینی، علمی و عملی حضرت زینب(س) در نهضت برادر و امام خود که از لابه‌لای نگاره‌های ارزشمند تاریخ در وصف حال او بوده، اوج تعالی روح انسانی را می‌آموزد و زیربنایی از علم و معرفت دارد. او در مقام حامل علم پیامبر و امانت‌دار شریعت برای عموم جهانیان و مصداق بارز وعده‌های خداوند شده بود که (اگر نسبت ایشان با خاندان وحی مدّ نظر نباشد)، تقوا، خدامحوری و تفقّه در دین موجب افاضات الهی، از جمله «علم لدنی» به ایشان شد. به علاوه، سلوک حضرت در خودسازی، ایده و آموزه‌‌های بدیع برای حضور زنان مسلمان در مجامع علمی و سیاسی و عرصه‌های دیگر است؛ سیرة علمی ایشان که در قالب پنج ویژگی علمی در این مقال مورد تحلیل و بررسی واقع شد، همچنین پیوند کلامی عمیقی که سخنان وی با آیات قرآن داشت، همه و همه زیربنای القاب بسیار معروف و متعالی ایشان در صبر، مسئولیّت‌پذیری، افشاگری و ظلم‌ستیزی، ایثار، تسلیم و رضا قرارگرفت. زینب کبری (س) در لباس اسارت، مبلّغ دانای دین و آیین جدّش رسول خدا (ص) بود. این مقاله در واقع، روایت‌گر جهاد علمی یکی از اُسوه‌های عالمان و مبارزان الهی است که با تبلیغ عقیده و جهاد در راه آن، عزّت‌مداری و عالمانه زیستن را حتّی برای مادّی‌گرایان و بی‌خردان، فاسدان وقت همچون مزدوران اموی تبیین می‌کند. امّا متأسّفانه جامعة زینب (س) بیماری بود که حتّی لیاقت علاج را از خود دریغ کرده بود.

قرآن کریم.
آمدی، عبدالواحد. (1366). غررالحکم و درر الکلم. قم: دفتر تبلیغ اسلامی.
آملی، شمس‌الدّین محمّد بن محمود. (1381). نفائس الفنون فی عرائس العیون. تهران: اسلامیّه.
ابن‌قولویة قمی، جعفر بن محمّد. (1385). کامل الزّیارات. ترجمة امیر وکیلیان. بی‌جا: دفتر انتشارات اسلامی.
ابن‌اثیر جزری، علی بن محمّد. (بی‌تا). أسد الغابة فی معرفة الصّحابه. تحقیق خلیل مأمون شیحا. بیروت: دارالمعرفه.
ابن‌بابویة قمی، محمّد بن علی. (1413ق.). من لایحضره الفقیه. تحقیق علی‌اکبر غفّاری. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرّسین حوزة علمیّة قم.
ابن‌سعد، محمّد. (1377ق.). الطّبقات الکبری. بیروت: دار الصّادر.
ابن‌طاووس، علیّ بن موسی. (1399). الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف. قم: مطبعة الخیّام.
ابوالفرج اصفهانی، علیّ بن الحسین. (1380). مقاتل الطالبین. ترجمة سیّد هاشم رسولی محلاّتی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
اصفهانی، محمّدحسین. (بی‌تا). الأنوار القدسیّه. تصحیح علی نهاوندی. بی‌جا: مؤسّسة المعارف الإسلامیّه.
امین، محسن. (بی‌تا). لواعج الأشجان فی مقتل الحسین، علیه‌السّلام. تحقیق حسن امین. بیروت: دار الأمیر.
الحائری، محمّدمهدی. (1385). شجرة الطّوبی. الطبعة الخامسة. نجف: المکتبة الحیدریّه.
القندروزی الحنفی، سلیمان بن ابراهیم. ینابیعالمودّةلذوی القربی. تحقیق سیّد علی جمال أشرف الحسینی. الطبعة الثّانیة. قم: دار الأسوة للطّباعه و النّشر.
المتّقی الهندی، علیّ بن حسام‌الدّین. (1409ق.). کنز العمّال فی سُنَن الأقوال و الأفعال. بیروت: مؤسّسه الرّساله.
العاملی، زین‌الدّین بن علی (الشّهید الثّانی). (1409ق.). منیة المرید فی أدب المفید و المستفید. تحقیق رضا مختاری. الطّبعة الأولی. بی‌جا.
الموسوی الخوئی، ابوالقاسم (1413ق.). معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة. الطبعة الخامسة. بی‌جا.
بحرانی اصفهانی، عبدالله. (1409ق.). عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. قم: مدرسة الإمام المهدی.
بحرانی، سیّد هاشم. (1416ق.). البرهان فی تفسیر القرآن. تهران: بنیاد بعثت.
بشیری، اعظم. (1385). سیمای زینب در آیینة تاریخ. بی‌جا: نشر هاجر.
بهشتی، احمد. (1368). زنان نامدار در قرآن و حدیث. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
جزایری، نعمت‌الله. (1427ق.). ریاض الأبرار فی مناقب ائمّة الأطهار. بیروت: مؤسّسة التّاریخ العربی.
حاج حسن، حسین. (بی‌تا). الإمام السّجّاد؛ جهاد و أمجاد. بیروت: دار المرتضی.
حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن أحمد. (1363). تفسیر اثنی عشری. تهران: میقات.
حسنی، هاشم معروف. (بی‌تا). مِن وحی الثورة الحسینیّه. بیروت: دارالقلم.
حسینی موسوی، محمّد بن أبی‌طالب. (1418ق.). تسلیة المُجالس و زینة المجالس. تحقیق کریم فارس حسّون. قم: مؤسسة المعارف الإسلامیّه.
حسینی علوی، محمّد بن علی. (بی‌تا). غرر البهاء الضوی و دُرَر الجمال البدیع البهی. مصر: مؤلّف.
حسّون، محمّد. (1379). أعلام النّساء المؤمنات. تهران: اُسوه.
حکیم، محمّدباقر. (بی‌تا). الوحدة الإسلامیّه مِن منظور الثقلین. قم: مرکز الطّباعة و النّشر لمجمع العالمی لأهل البیت(ع).
حرّ العاملی، محمّد بن الحسن. (1409ق.). وسائل الشّیعه إلی تحصیل مسائل الشّریعه. الطّبعة الأولی. بی‌جا: مؤسّسة آل‌البیت(ع) لإحیاء التّراث.
رحمانی همدانی، احمد. (1378). فاطمة الزّهراء، بهجة قلب المصطفی (ص). تهران: منیر.
رسولی، هاشم. (بی‌تا). زینب، عقیلة بنی‌هاشم. تهران: مشعر.
رضوی‌زاده، سیّد نور‌الدین.(1384). «بررسی تأثیر رسانه‌ها بر تمایل به تغییر سبک زندگی روستایی». علوم اجتماعی. ش 31.
رهبری، حسن. (1390). «علم پیامبر و امام در تفسیر«مِن وحی القرآن»». نشریّة پژوهش‌های قرآنی. سال هفدهم. شمارة 66ـ65.
سلمان‌پور، محمّدجواد. (1380). علی، قرآن ناطق. تهران: نشر عابد.
سیوطی، عبدالرّحمن. (1371). تاریخ الخلفاء. تحقیق محمّد محی‌الدّین عبدالحمید. مصر: مطبعة السّاده.
شریف قرشی، باقر. (بی‌تا). السّیدة زینب، رائدة الجهاد فی الإسلام. بی‌نا.
شهرستانی، الح. (1416ق.). تاریخ النیاحة عَلَی الإمام الشّهید الحسین بن علی(ع). تحقیق نبیل رضا علوان. قم: دار الهجره.
شیخ مفید، محمّد بن محمّد. (1413ق.). أمالی. قم: انتشارات کنگرة جهانی شیخ مفید.
صادقی اردستانی، احمد. (1373). زنان دانشمند و راوی شیعه. قم: بی‌نا.
صدوق، ابن‌بابویة قمی. (1425ق.). علل الشّرایع. مقدّمة محمّدصادق بحرالعلوم. قم: دارالکتاب الإسلامی.
صدوق، ابن‌بابویه محمّد بن علی. (1364). ثواب الأعمال و عقاب الأعمال. مقدّمة محمّدمهدی خرسان. قم: منشورات رضی.
صفری، حلیمه. (بی‌تا). الگوهای رفتاری حضرت فاطمه(س). نرم‌افزار مکتبة الشّامله.
طبرسی، فضل بن حسن. (بی‌تا). أعلام الوری بأعلام الهدی. بی‌جا: مؤسّسة آل‌البیت(ع) لإحیاء التّراث.
ـــــــــــــــــــــــ . (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
ـــــــــــــــــــــــ . جوامع الجامع. تهران: انتشارات دانشگاه تهران و حوزة علمیّة قم.
طوسی، محمّد بن الحسن. (1375). الإستبصار فی ما اختلف من الأخبار. ج 2. نجف: بی‌نا.
ـــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). التّبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.
ـــــــــــــــــــــــ . (1414ق.). أمالی. قم: انتشارات دارالثّقافه.
عبّاسی غریب، محمّدعلی. (1372). زینب، علیهاالسّلام، و شخصیّت تاریخی او. چاپ دوم. تهران: خوشه.
عسقلانی، ابن‌حجر. (بی‌تا). الإصابة فی معرفة الصحابه. بی‌جا: الورّاق.
عروسی الحویزی، ابن‌جمعه. (1415ق.). تفسیر نور الثّقلین. قم: اسماعیلیان.
عزیزی، عبّاس. (بی‌تا). 200 داستان از فضائل، مصایب و کرامات حضرت زینب (س). المکتبة الشّامله.
غروی نائینی، نهله. (1375). محدثات شیعه. چاپ اوّل. تهران: دانشگاه تهران.
فیض کاشانی، مولی محسن. (1416ق.). تفسیر الصّافی. ج 1. تهران: الصّدر.
قزوینی، محمّدکاظم. (1409ق.). زینب الکبری مِن المهد إلی اللّحد. قم: بی‌نا.
قرشی، باقرشریف.(بی‌تا).حیاة الإمام زین‌العابدین، علیه‌السّلام، دراسة و تحلیل. بیروت: دارالأضواء.
قطیفی، فرج آل‌عمران. (1412ق.). وفات السّیدة زینب(س) مِن مجموعة وفیات الأئمّه. الطّبعة الأولی. بیروت: دارالبلاغة للطّباعة و النّشر و التّوضیع.
قمی، عبّاس. (1414ق.). سفینة البحار. چاپ اوّل. قم: اُسوه.
ـــــــــــ . (بی‌تا). النّفس المهموم. قم: المکتبة الحیدریّه.
مامقانی، عبدالله. (بی‌تا). تنقیح المقال. تحقیق محمّدرضا مامقانی. مؤسّسة آل‌البیت (ع) لإحیاء التّراث.
مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحارالأنوار؛ الجامعة لِدُرَر أخبار أئمّة الأطهار. ج 16، 23و 29. بیروت: مؤسّسة الوفاء.
محسن‌زاده، محمّدعلی. (1388). سرّ نینوا؛ زینب کبری(س). تهران: مشعر.
محدّثی، جواد. (بی‌تا). آشنایی با اُسوه‌ها؛ حبیب بن مظاهر. قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیّة قم.
محمّدی اشتهاردی، محمّد. (1379). حضرت زینب؛ فروغ تابان کوثر. چاپ سوم. تهران: برهان.
محمّدی ری‌شهری، محمّد. (1367). میزان الحکمه. طبعة الثّانیّه. مکتب الأعلام الإسلامی.
مسعودی، علیّ بن حسین. (1384). إثبات الوصیّة للإمام علیّ بن أبی طالب. قم: انصاریان.
مدرسی، محمّدتقی. (1419ق.). مِن هُدَی القرآن. تهران: دار محبّی الحسین.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1361). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الإسلامیّه.
مصطفی، ابراهیم، أحمد الزّیات، حامد عبدالقادر و محمّد النجّار. (بی‌تا). المعجم الوسیط. ج 2. نشر دارالدّعوه.
مغنیه، محمّد جواد. (بی‌تا). تفسیر المبین. قم: بنیاد بعثت.
مقرّم، عبدالرزاق. (بی‌تا). مقتل الحسین، علیه‌السّلام. بیروت: مؤسّسة الخرسان للمطبوعات.
میانجی، ابراهیم. (1384). اشک‌های سوزان؛ العیون العبری فِی مقتل سیّدالشهداء. شرحی جامع بر مقتل سید الشهداء(ع). چاپ اوّل. تهران: بی‌نا.
موسوی الکعبی، علی. (بی‌تا). سیّدة النّساء، فاطمة الزّهراء. بی‌جا: مرکز الرّسالة. نرم‌افزار مکتبة الشّامله.
موسوی همدانی، محمّدباقر. (1374). ترجمة تفسیر المیزان. قم: انتشارات اسلامی جامعة مدرّسین حوزة علمیّة قم.
میبدی، رشیدالدّین. (1371). کشف الأسرار و عدة الأبرار. تهران: امیرکبیر.
میرزایی، علی‌اکبر. (1368). نهج الفصاحه؛ کلمات قصار رسول اعظم (ص). چاپ ششم. قم: چاف.
نشریة الکفیل. (1434ق.). أُسبوعیّة ثقافیّه. السّنة الثّامنه. نجف: دار الضّیاء للطّباعه.
نوری، حسین. (1408ق.). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. قم: مؤسّسة آل‌البیت (ع).